نثر نوین

نثر و تقاوت آن با شعر سپید , مقاله

نثر نوین

نثر و تقاوت آن با شعر سپید , مقاله

نثر صرفا به دنبال کشف پیچیدگی های روایی نیست بلکه تشخیص سطوح مختلف ، فرافکنی حلقه های محور افقی زنجیره ی روایی نسبت به محور عمودی تلویحی نیز هست . این حلقه ها حول محور زبان در کل اثر با تکیه بر
تفکر نویسنده و بیان سوژه مورد نظر اتفاق می افتد . بنابراین در نثر به دنبال جهانی هستیم تحت سلطه معنا .

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
آخرین مطالب
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر
آخرین نظرات
نویسندگان

روز جهانی کودک

بنام خداوند  مهر و مهربانی 


روز جهانی کودک مبارک 


کودکی که فرزند " آدم " است و آدم که ته مانده ی " آه" و " دم " است.  " آه " که درد عالم در آن خلاصه شده و"دم" نفسی ست که می آید و برای بازگشت اجازه می خواهد.  کلیشه ای که هر روز و هر ثانیه تکرار می شود.  

کودک، آن کودک پاک و بی آلایش از کجا آمده و به کجا خواهد رفت؟  سوالی ست که در " پیچ در پیچ " ذهنم موج می زند.  نفسی عمیق می کشم و درون اعماق ذهنم به جستجو می نشینم.  


فرزندی که متولد افسانه است و افسانه ها " اوهام  " ی بیش نیستند. اما اعتراف می کنم که افسانه پشت افسانه از " کتیبه" ها سر در می آورد و سرنوشت آدم رقم می خورد.  

در اوستا  به " پور " می رسم که از دو دنیای متفاوت است .  یکی سراسر بدی و دیگری سراسر نیکی ست. در یکی honàv ( هوناوْ)  می شود و در دیگری poţra(پورا).  پور که پسر است و  فرزند نیکی ست.  


به زبان فارسی باستان می رسم،پور  از(pita) ی " پدر" و ( Mata)ی "مادر" متولد می شود.   با اندکی تغییرات در صورت کلمه  که خاصه زبان و زمان است pita  و Mata پدر و مادری می شود که همچنان در زبان امروز زنده است.  


در کتیبه های پهلوی اشکانی به دختر یا " دوغ تر" می رسم که از دوکلمه با دو ریشه ی جدا از هم هستندر که بگویم دختر هم از پسر چیزی کم ندارد.  


با این تفاسیر، تکلیف دختر و پسر امروز در این دنیای  وانفسا، چه خواهد شد؟ 


 وقتی در "جای جای  " این جهان در هر صفحه ای از خبر، نشانه ای از کودک آزاری ست، که چشم و دل نیز می آزارد. 

 

ضعیف ترین قشر جامعه برای حفظ خود در این دنیای دهشت ناک حقوقی دارد، به حقوق کودکان احترام بگذاریم.  حق هر کودکی ست که از تبعیض جنسیتی به دور باشد. حق هر کودکی ست که نیاز خوراک،پوشاک، تحصیل و نیاز های عاطفی اش تامین شود، اما چگونه؟  

وقتی جامعه لباس فقر به تن دارد و کودکان دست گدایی به سمت همنوع خود دراز می کنند، چه باید کرد.؟ 


" کودکان کار " معنا می شوند وقتی از آنها به عنوان وسیله ای برای معاش خانواده استفاده می شود. فرصتی برای تحصیل باقی نمی ماند.  فرصتی برای شان انسانی باقی نمی ماند.  


دختر و پسر امروز مادر و پدر آینده است، اما چگونه؟  وقتی با هزاران عقده ی حقارت، با هزاران زخم در روح و جسم قدم به دنیایی پر از تیرگی گذاشته و رشد کرده است.  چگونه انسانی کامل( به فرض کامل بودن انسان)   به جامعه تحویل دهد، وقتی خود معنای کامل بودن را نمی داند.  


حق هر کودکی ست که شاد و بی دغدغه، با خوشبختی و سالم زندگی کند. 

شاید ما بزرگترها، کودکی هایمان را به فراموشی سپرده ایم. بدون ترس به دنیای کودکان قدم بگذاریم وهمدم اشک های تنهایی شان باشیم.  

حق هر کودکی ست که به عقاید خود، آزادانه بیاندیشد.  حق هر کودکی ست که بدون ترس، از عقاید خود سخن بگوید.  حق هر کودکی ست که به تحصیل ادامه دهد.  حق حیات داشته باشد حتی اگر " جنین " ی ناخواسته باشد.  

8 اکتبر در ایران و بسیاری از کشور های جهان به عنوان " روز جهانی کودک" انتخاب شده است.  به آینده کودکانمان بیاندیشیم و راهگشای فردای آنها باشیم.  

" روز جهانی کودک " مبارک 



مریم راد "واژه " 


#واژه 


@ashenayeeshgh

نقد اجتماعی

مقوله فرهنگ بسیار پیچیده و وسیع است که پرداختن به آن مستلزم پرداختن به مسائل اجتماعی ست.  زیرا فرهنگ در جامعه معنا می گیرد و جامعه متشکل از انسان در حالت کلی ست.  

ساده ترین تعریف در ارتباط با مقوله فرهنگ این است: فرهنگ آن چیزی ست که مردم با آن زندگی می کنند.  
فرهنگ یک ملت را مجموعه ای از باور ها، هنر ها، قوانین، اخلاقیات، عادات و هر چیزی که فرد به عنوان عضوی از جامعه خویش قرار می گیرد، تعریف می کند.  
در این بین هنجارها نیز یکی از اجزای فرهنگ تلقی می شوند. یکی از این هنجارها که. متاسفانه، در چند سال اخیر در جامعه، دیده و شنیده ایم، بحث  پاشی ست.  

می دانم که در ارتباط با این مسئله زیاد صحبت شده، اما چند وقت پیش شنیدم که یکی از بانوان قربانی اسید پاشی ازدواج کرده است. 
خب. از هر جهت که به این مقوله بپردازید، اتفاق بسیار خوبی بود. نشان دهنده تغییر یک نگرش، تغییر روند خشونت برای بخشی از "قشر آسیب پذیر" جامعه است.  و این یعنی پیشرفت، یعنی یک حرکت رو به جلو.  
این ازدواج و از این قبیل. ازدواج ها، یک نکته عطف در جامعه کنونی ست که به صورت خودجوش اتفاق افتاده و سازماندهی آن به صورت فردی ست
و جای بسی امیدواری ست که می بینیم، هنوز " انسانیت"
نمرده. است.  
شاید نکته اصلی همین جاست " انسانیت" 

همه این ها را عرض کردم که بگویم اول : برای این بانوی ارزشمند بسیار خوشحالم، دوم : باور ها و اعتقادات مجموعه ای از افکارند که به زندگی معنا می بخشند.  باورها، ادراک ما از هستی ست و ایدئولوژی مجموعه ای از نظرات، باورها و نگرش ها از دیدگاه اجتماعی ست. 
 
قدری به باور های خود اهمیت دهیم.  آیا فرهنگ و باور ما نسبت به همنوع خود، می تواند تا این حد مخرب و ناامید کننده باشد؟  آیا این اجازه را داریم که زندگی دیگران را برای خواسته های خود و رسیدن به آنها، به هر قیمتی، به مخاطره بیاندازیم؟  
وقتی به هر دلیلی  در جامعه قرار می گیریم، فقط و فقط انسانیم.  نه زن هستیم و نه مرد. فقط و فقط انسانیم. 
قدری برای همنوع خود ارزش قائل باشیم.  

با تشکر 
مریم راد ( واژه)
@ashenayeeshgh

شعر سپید

#نقد


شکسته 

خط میکشد 

لبهایم را

آینه ای 

که هرصبح 

طراوتم را 

به تصویر میکشید

وقتی عروسکهارا

پس میزدم

حالا خطوط درهم برهمی ست

که خاطره هایم 

دور میزند 

من چهار فصلم را 

ارام ارم شکستم 

در قابی پر از تکه های خودم 

#م_ت


#نقد_شعر_سپید 

بنام او که جان آفرید 


از آنجا که معتقدم اثر ارائه شده گویای تمام ویژگی های خواسته و ناخواسته خود خواهد بود، بنابراین آن را بدون در نظر گرفتن نام صاحبش نقد و بررسی می کنم.  


قبل از آنکه بخواهم به نقد اثر بپردازم لازم به توضیح می دانم که : شعر می تواند ناشی از بحران احساس در یک لحظه از گذر زمان، در جوار اندیشه، با استفاده از کلمات باشد. یعنی شاعر موظف است کلمات را به خدمت خود آورد تا به آنچه که در ذهنش ساخته و پرداخته کرده، جلال بخشد، به روی کاغذ بیاورد و به مخاطب منتقل کند.  

این توضیح را عرض کردم که بگویم شاعر دنیای درون خود را، افکارش را، خاطراتش را در لباس کلمات به صورت نوستالژی به مخاطب منتقل کرده است و به لحاظ فهم شعری یکپارچگی لازم را دارد.  


به لحاظ نقد لغوی باید عرض کنم که شاعر با استفاده از کلمات و چیدمان آنها سعی در ایجاد تصاویر عینی و ذهنی دارد.  

مثال میزنم 

(شکسته 

خط می کشد 

لبهایم را 

آینه ای 

که هر صبح 

طراوت را) و... 

این تصاویر آنقدر به این مخاطب ملموس هستند که در ذهن ایجاد "همحسی" می کنند.  


به لحاظ نقد فنی، رفتار زبان در این اثر با توجه به اینکه ساختار اصلی جمله طبق قواعد و قوانین موجود در ادبیات فارسی، شکسته شده و همچنین ایجاد تشبیهات در کل اثر "رفتار رجعت به مرکز" است، یعنی شاعر از،یک حالت احساسی،  با استفاده از کلمات ، یک تصویر ساخته  که در گرو تشبیه است. رفتار زبان شعری را در این اثر تثبیت می کند.  بنابراین با یک شعر روبرو هستیم.  

مثال میزنم 

( من چهار فصلم را 

آرام آرام شکستم 

در قابی پر از تکه های خودم)  

با توجه به اینکه جابه‌جایی ارکان در این اثر سبب بوجود آمدن موسیقی درونی می شود و موسیقی درونی حاصل هماهنگی و نسبت ترکیب کلمات و طنین خاص هر حرفی در مجاورت با حرف دیگر است. خود دلیل دیگر بر اثبات شعر بودن اثر است.  


بنابراین با توجه به موسیقی درونی، رفتار زبان و شکستن نرم زبان، با یک شعر سپید روبه‌رو هستیم که هر کلمه در جهت تکامل بار معنایی اثر استفاده شده و هیچ واژه ای بی دلیل رها نشده و صرفا در جهت مقصود شاعر در کنار هم چیده شده اند.  


به لحاظ زیبایی شناسی، وقتی شاعر در اثر از تشبیه، استعاره و... استفاده می کند یعنی تمایل دارد به ایجاد لایه هایی در شعر برای اینکه اثر را دچار پیچیدگی کند و قطعا این پیچیدگی در جهت زیبایی شناسی اثر اتفاق می افتد. تصاویر ارائه شده در این اثر علاوه بر  سادگی به زیبایی شناسی اثر کمک می کند. 

 

( آینه ای 

که هر صبح 

طراوت را 

به تصویر می کشید 

وقتی عروسکها را 

پس زدم 

حالا خطوط درهم برهمی 

ست 

که خاطره هایم 

دور می زند)  و...... 


در این اثر،segmentation در اثر موسقی،درونی اتفاق افتاده و به morphophonem ( واج ها) نظم بخشیده. 

(شکستهْ 

خَطْ می کِشَدْ 

لَبْهایَم را) و... 


به لحاظcomposition این اثر به توجه به پرداختن به سوژه ی مورد نظر، به صورت عاطفی آغاز شده. به اعتقاد بنده شروع و پایان بندی خوبی دارد و نشان دهنده تجربه شاعر است.  


به لحاظ محتوایی، این اثر به یک بوطیقا طبق تعریف کلاسیک آن است.  یک تراژدی که اجزایی گفتار آن بر پایه حالات و احساس قدیمی در در درون شاعر است. از این جهت است که در اثر اشاره به کردار می شود 

(وقتی عروسکها را 

پس زدم) 

و پس از آن در حالت کلی اثر به یک نوستالژی می رسد. یک نوستالژی که حاصل خاطره هاست، این نوستالژی حاصل بروز ادراک حسی فردی در دنیایی از خاطرات گذشته است که به ذهن هجوم آورده و سبب خلق یک اثر در آثار این شاعر شده است.  


در پایان برایرشاعر محترم آرزوی سلامتی و موفقیت دارم.  


مریم راد"واژه "

#نقد

@ashenayeeshgh

نقد طلوع من

حرف آب و آینه ها (واژه):

maryam rad:

maryam rad:

نه حوض ماند و نه ماهی 


شب است و سیاهی


نه سیب و نه حوضِ کاشی....


فقط خیالِ سرکشم چون سمندی


 باد پا میتازد 


تا در پستوی وَهم ...


سرت بر بازوان ستبر مردانه ام باشد 



و انگشتان دیگر دستم شانه ای است که گیسوی  بلندت را می‌نوازند


چشم در چشم ...


و لبانم آرام برایت زمزمه های عاشقانه میخواند ...


و ناگاه صدای بیرحم رعدی....


برقی شده در  خرمن خیالم می افتد..


و همه ی ذوق مرا دود میکند ....




#حسین_طلوع_من


🔴🔴🔴

بنام خداوند نیک 


#نقد_شعر_سپید 

maryam rad:


از آنجایی که معتقدم اثر ارائه شده گویای تمام ویژگی های خواسته و ناخواسته خود خواهد بود، بنابراین اثر را بدون در نظر گرفتن نام صاحب اثر نقد و بررسی می کنم. 


آنچه در ابتدای  امر ذهن مرا به خود مشغول می دارد احساس غلیظ شاعرانه ای است که در کل شعر جاری ست.  

شعر زاییده یک احساس است برگرفته شده از نوعی رابطه است که انسان با محیط خود برقرار می کند و در این اثر به حالتی ذهنی تبدیل می شود و حالت فیزیکی و مادی خود را از دست می دهد بنابراین، این اثر آراسته شده به حقیقتی که از دل شاعر جوشیده یعنی شاعر هنگام نوشتن به " آن شاعرانه " یا الهام رسیده و خلق شعر پرداخته.  

شاعر در خیال خود وارد رویا می شود و دوباره از آن خارج می شود و چیزی که بجای می ماند شعر عاشقانه ای ست مه مخاطب را با خود همراه خواهد کرد.  

شاعر با استفاده از زبان شاعرانه ای که بسیار ساده است و با بکارگیری گیری عنصر تخیل که مرکز قدرت تصویر سازی است و از احساس نشات می گیرد، پلی ساخته بین اندیشه و احساس خود که علاوه بر. بحث زیبایی شناسی یکی از نقاط قوت این شعر محسوب می شود.  


از طرف دیگر حاصل انطباق احساس شاعر و بیان ساده آن و همچنین الهامی که در " آن واحد " اتفاق افتاده، این اثر را به لحاظ فهم شعری به یکپارچگی  لازم رسانده و سبب خلق اثری رمانتیسم شده است و آن واکنش احساسی که در برابر خرد  قرار می گیرد در اثر کاملا نمایان است.  


زبان در این اثر به دستگاهی از نشانه ها تبدیل شده ( حوض، ماهی، 

شب، سیاهی 

سیب، حوض کاشی 

خیال، سرکشم، سمندی 

بادپا، 


پستوی وهم 

بازوان ستبر 

گیسوی بلندت 

چشم 

لبانم 

زمزمه، 

صدایم بی رحم رعد 

ذوق، دود)  


تمام این نشانه ها بر مبنایی آنچه انتظار داریم، یعنی ایجاد ارتباط استوار است. بنابراین شاعر در این اثر با استفاده از نشانه ها به ایجاد دلالت معنایی پرداخته. نشانه های که مناسبت آنها با هم استوار است. یعنی دال و مدلول ها در این اثر بنا بر مناسبات و مفهومی که ایجاد کرده اند وجود دارد. بنابراین کنش و تاثیر بر مبنایی موضوع و تاویل ایجاد شده، یعنی. مخاطب متوجه موضوع مورد نظر یا هدف شاعر خواهد شد.


زبان در این اثر اگرچه برای ایجاد تاویل و بازی گرفتن ذهن و احساس مخاطب است اما تصاویری را که زبان ایجاد کرده تصاویر عینی ست به همین سبب برای مخاطب ملموس تر خواهد بود و مخاطب را با خود همراه خواهد کرد.  


نکته آخر که دوست دارم به آن اشاره کنم این است که باید بپذیریم که شعر سپید یک موسیقی سیال را در کل اثر با خود حفظ می کند، معتقدم باید با دقت بیشتری به این پرداخته شود. 


در پایان برای شاعر محترم آرزوی سلامتی و موفقیت دارم.  


با تشکر 

مریم راد ( واژه)  

#نقد_شعر_سپید

نقد، آتشکده

حرف آب و آینه ها (واژه):

maryam rad:

🔥آتشَــــکده🔥:

وقتی صدایم می کنی 


چون یاااااس خطابم می کنی 


در دلم شور می شود برپا 


زلزله ی بم می شود غوغا 


آرام صدایم کن 


در گوشی، نجوایم کن 


چند ریشتر آرام تر 


تا دلم شود رام تر 


آرام تر تکانم بده زیر آوارهایت هستم 


محتاج پس لرزه هایت هستم 


تا خراب تر از ارک بم شوم 


بروم و از زندگیت کم شوم.

#آتشــــکده🔴


#نقد_شعر_ازاد

بنام خداوند جان 

maryam rad:

از آنجا که معتقدم اثر ارائه شده گویای تمام ویژگی های خواسته و ناخواسته خود خواهد بود، بنابراین اثر را بدون در نظر گرفتن نام صاحب اثر نقد و بررسی می کنم. 



آنچه از نقد لغوی و زبان این اثر برمیاید این است که با توجه به اینکه شاعر در زمان معاصر زندگی می کند، زبانی را مورد استفاده قرار می دهد که اصطلاحا زبان معاصر است و با استفاده از این زبان به بیان اهداف خود می پردازد.  زبان در این اثر کاملا یکدست است اما هیچ نوآوری در زبان این اثر موجود نیست، یعنی شاعر صرفا با استفاده از زبان هنجار به بیان اهداف خود پرداخته.


شاعر با استفاده از تشبیهات سعی در ایجاد لایه های در شعرش دارد. مثال میزنم 

( در دلم شور می شود بر پا 

زلزله بم می شود غوغا


چند ریشتر آرام تر 

تا دلم شود رام تر 


محتاج پس لرزه هایت هستم 

تا خراب تر از ارگ بم شوم

و...) 

درواقع تارو پود این شعر بر پایه تشبیهات اتفاق افتاده. خلاقیتی در ایجاد این تشبیهات صورت نگرفته.، یعنی شاعر به کشف تازه ای دست نیافته و شاعر در کشف و ایجاد تشبیهات موفق عمل نکرده.  


این شعر به لحاظ مضمون فکری و سمت و سو، یک شعر عاشقانه است به اعتقاد بنده با توجه به تکراری بودن این مضمون، وقتی، شاعر می تواند اقدام به نوشتن چنین سوژه ای کند، که بتواند خلاقیتی در بیان آن یا حتی پرداختن آن از خود نشان دهد والا 

( آرام صدایم کن 

در گوشی، نجوایم  کن 


چند ریشتر آرام تر 

تا دلم شود رام تر

و....) 

 پرداخت تازه ای به این مقوله نیست. 

منظور این است که مضمون فکری با توجه به انتخاب ساده کلمات و بیان ساده آن، چیزی به داشته های مخاطب اضافه نخواهد کرد.  


همچنان معتقدم شاعر. باید باریک اندیش و نوگرا باشد. هیچ نوگرایی در این شعر اتفاق نیوفتاده 

شعر با ( وقتی صدایم می کنی)  آغاز شده و با ( بروم و از زندگیت کم شوم)  پایان یافته، اگرچه شعر بنا به تعاریف شعر حاصل احساس است اما اگر شاعر با رندی در این شعر می ماند، جذابیت شعر به لحاظ مضمون فکری برای مخاطب در درجه بالاتری قرار می گرفت.


 تناسب لازم در شعر. در این اثر وجود دارد، یعنی ارتباط عمودی بین عناصر که لازمه شعر است در این اثر برقرار است و به لحاظ جفت و بست ها دچار ضعف نیست اما دچار اطناب شده 

در این نوع پرداختن،  شاعر اگر مایل بود،  می توانست همچنان به توصیف ادامه دهد و همین روند ثابت را حفظ کند . یعنی شعر آن طور که باید به انتها نرسیده و زمینه برای ادامه دادن وجود دارد.  


این شعر از زیر مجموعه شعر نو ست که وزن عروضی ندارد اما موزون است. در چنین حالتی انتظار می رود که موسیقی،کلام در کل شعر ثابت باشد و یا ریتم ثابت را داشته باشد،  اما در انتهایی این شعر می بینیم که  این ریتم دچار  تغییر شده. ( ناگفته نمانده که در ترانه چنین وضعیتی وجود دارد)  اما به اعتقاد بنده در شعر آزاد موسیقی باید با ظرافت در کل کلام جاری باشد و این تغییر به حدی نباشد که گوش مخاطب را آزار بدهد.  یعنی تغییرات موسیقی محسوس نباشد. 


در نهایت با توجه به عرایض در بالا این اثر به یک اثر توصیفی تبدیل شده که شاعر صرفا به دنبال انتقال پیام های عاشقانه و تکراری ست به مخاطب. 

 

آنچه که تحت عنوان" رسالت شاعر " شناخته شده در این اثر آن طور که باید به ثمر نرسیده   و در تقسیم بندی این شعر به لحاظ ابداع و ابتکار می تواند در زمره اشعار تقلیدی قرار. بگیرد چرا که بارها و بارها این مضمون را با اشکال مختلف و با کلمات مختلف شنیده ایم. 

 

در پایان دوست دارم به یک نکته اشاره کنم که شاعر زبان گویای یک جامعه خواهد بود پس بهتر است برای بیان سوژه ها و مضامین مختلف، به دقت و وسواس بیشتری، با ابداع و ابتکار، دست به خلاقیت یک شعر بزند.  


برای شاعر محترم آرزوی سلامتی و موفقیت دارم. 

 

با تشکر 

مریم راد ( واژه)

#نقد_شعر_ازاد

نقد شعر سپید

حرف آب و آینه ها (واژه):

Z@hed.mohammadi:

آوار شد


ریزشِ غم نبودنت در این سیاهی شب


بر منِ غریب و به  انجماد کشانده دل تنها را


و لرزش چانه ای که نشان دارد


 از فوران بغضی سهمگین




#حسین_طلوع_من



🔴🔴🔴


استاد راد 


دست مهرتان را بر سپیده ی شعر ما بکشید. 



#نقد


از آنجایی که معتقدم اثر ارائه شده گویای تمام ویژگی های خواسته و ناخواسته خود خواهد بود، بنابراین اثر ارائه شده را بدون در نظر گرفتن نام صاحب اثر نقد و بررسی می کنم.  

آنچه از نقد لغوی این اثر برمیاید این است که : گر چه شعر عمدتا می تواند حاصل استنباط احساس انسان در یک زمان گذرا باشد اما این استنباط احساس در این اثر نتوانسته به تکامل برسد، یک شعر. می تواند حاصل فوران احساس در یک "آن واحد"  باشد. فوران احساس در این اثر بسیار کمرنگ است. 


شاعر به واسطه کلمات در ایجاد تصاویری  ذهنی و عینی. موفق عمل کرده اما قضیه به اینجا ختم نمی شود.  


شعر سپید شعری است که هر کلمه آن در جهت تکامل معنایی اثر استفاده می شود. یعنی هیچ واژه ای بی هدف رها نخواهد  شد و صرفا در جهت هدف و مقصود شاعر چیده می شود. ابتدای این اثر 

( آوار شد 

ریزش غم نبودنت در این سیاهی شب)  

تکرار معنایی بین کلمه آوار شد و ریزش غم وجود دارد.. یعنی دلالت معنایی مشترک دارند.  

این تکرار علاوه بر. آنکه هیچ کارکرد خاصی را به لحاظ زبان شناسی به اثر اضافه نکرده، بلکه ناشی از ضعف و محدود بودن دایره واژگان و عدم انتخاب درست کلمات و نیز عدم توجه کافی بیان احساسات و حالات می باشد.  

تکرار در صورتی پذیرفته شده می باشد که در جهت تاکید بر حالتی با تکیه بر معنا و خلق زیبایی به لحاظ زیبایی شناسی باشد.  


وقتی،از تشبیهات و استعارات در شعر استفاده می شود یعنی شاعر تمایل دارد به ایجاد لایه های پنهان در شعر که علاوه بر ایجاد عمق معنایی اثر به زیبایی شناسی آن نیز کمک خواهد کرد

 

( بر من غریب و به انجماد کشانده دل تنها را)  

دلالت معنایی لازم بین نشانه ها و عناصر موجود در این بیت را در نظر نگرفته و زیبایی شناسی اثر را در این بیت ثبت شعاع قرار داده.  


جابجایی ارکان در این اثر صرفا برای از بین بردن حلقه های زنجیره ی  روایی محور افقی اتفاق افتاده نه در جهت زیبایی شناسی.  

از طرف دیگر segmentation ( تقطیع) بدون در نظر گرفتن 

 آن morphophonem(واج)  اتفاق افتاده. در صورتی که در شعر سپید، اگرچه. چه معتقدیم شعر بدون وزن و قافیه است اما segmentation باید بر اساس ظرفیت دم و باز دم در اثر اتفاق بیوفتد 

یعنی این اثر باید به صورت

 

( آوار شد 

ریزش غم نبودنت 

در این سیاهی شب بر من غریب 

و به انجماد کشانده دل تنها را و ارزش چانه ای که نشان دارد 

از فوران بغضی سهمگین)  

تقطیع درست به درک بهتر شعر کمک خواهد کرد. 

باید پذیرفت که استفاده از جملات طولانی به ساختار شعر سپید آسیب می رساند و نشان دهنده گریز ساختار ذهنی شاعر از شعر سپید به نثر است و این مسئله می تواند ناشی از عدم توجه کافی شاعر به این گونه ادبی باشد.  


در پایان برای شاعر آرزوی موفقیت و سلامتی دارم. 

 

مریم راد (واژه)

#نقد_شعر_سپید

شاید مرگ، شاید زندگی

حرف آب و آینه ها (واژه):

شاید مرگ شاید زندگی 



وقتی در تلاطم امواج زندگی دست و پا می زنیم یعنی شتک نشسته بر اقبالی که خون جگر می خواهد.  


هر صبح هذیانی می شود و هر شب مصیبتی. انگار غمی کهنه درون رگ ها راه می رود و در هزارتوی وجودی خیمه می زند. در این حال، زندگی تعبیر آشفته ی ثانیه ها خواهد بود و انسان هم یک پرنده که با قفس مانوس شده. بال  و پری که چیده شد، خیال پرواز نمی ماند حتی اگر هر روز آسمان دلبری کند.  


زندگی شاید همجواری دو سنگ خارا باشد که به محض رسیدن، جرقه می زنند.  در شگفتی این جرقه، اگر کوه باشی زیر ذرات آتشفشان غرق می شوی. یعنی که ثانیه ها به یک"  آه "بند شده بودند  و ما همچنان به دنبال بهشت می گردیم. خشت به خشت آرزوها را به روی هم می چینیم تا ذرات یک جرقه ویرانش کند. آنوقت به راحتی به جهنم می رویم چون بهشتی باقی نمانده.  


زندگی می تواند یک مُردگی دوباره باشد که در فاصله میان یک گریه تا گریه بعدی ثانیه ها را علاف کرده است.  


حال اگر همچنان فکر زیستن در سری مانده باید کلافی از سر گرفته شود. ثانیه ها منتظر می مانند.  


"مریم راد (واژه)

آدرنالین

حرف آب و آینه ها (واژه):

آدرنالین 


هر صبح در کنار تو زیر سقف آسمان دویدم. آن زمان که ثانیه ها در تکاپوی آدرنالین بودند، با لبخند تو دویدم. 


۱۰۰۱،۱۰۰۲،۱۰۰۳ شمارش قدم ها بود. ۲۰۰۴،۲۰۰۵،۲۰۰۶ و من کنار تو می دویدم.  


چه می دانستم که تقدیر شیشه عمر بدست دارد و رقیب می شود. 


 ۳۰۰۷،۳۰۰۸،۳۰۰۹انگار تقدیر خانه زاد است، با ما می دود شاید برنده ی میدان است. 


،۴۰۱۰،۴۰۱۱،۴۰۱۲تقدیر داور می شود. کنار خط شروع می ایستد. اسلحه بدست می گیرد و دست را بالا می برد.


 اشاره می کند و من گنگ می‌شوم.  زمان می ایستد. باترس  به تو نگاه می کنم و صدایی شلیک... 


تو می دوی. تو با هرچه در توان داری می دوی. از من رد می شوی و من پشت خط شروع ایستاده ام.  


بیمارستان..... آدرنالین..... شوک....آدرنالین.... شوک و من همچنان پشت خط شروع ایستاده ام.  


فریاد می زنم :بی معرفت برگرد،  برگرد.  با هم آرزو کردیم، برای رسیدن به آرزوها برگرد.  صبر کن حداقل هدیه تولدت را بگیر.برای هدیه ات تلاش کردم. بمان با هم می‌رویم. 


تو می روی و من همچنان پشت خط شروع ایستاده ام.  

التماس می کنم برای ثانیه های پر از مهر، پر از لبخند برگرد. صبر کن بی وفا. بمان که با هم برویم.  


تو می روی و تقدیر با دهان کج به آرزو های من لبخند می زند و من گیج گنگ، یک چشمم به تقدیر است و یک  چشمم  به رفتن تو. 


#مریم_راد ( واژه)


نقد ادبی

حرف آب و آینه ها (واژه):

#نقد


پای پرچین تنهایی

نیلوفرانه قدکشیدم 

وخیره به دور دستها

تادرکوچه های اقاقیا گم شوم 

باران بامن بارید

تاخاطرات ازیاد جنگل برود

من به یادچشمان خیست

ومستی لبخندت

درخواب وبیداری

حسی غریب از من گذشت 

انگار از زمین گیج وگنگ

برخاستم.

به همراه ابری برهنه...

آنگاه خطوط پیکرم

شکسته شد

ودرختی رویید

دستانم درهجوم وهمی آشنا

چراغی شد

توفانی در راه بود ..

که به اندازه تمام روزهای پیله وارم

ریشه داشت .

درمحبت اسیرشدم .

دستی به آغوش گشوده ماند 

ولذتی ناتمام

درطول وعرض خیالی مبهم...!



#نقد شعر سپید 

#فریده_توکلی

maryam rad:

با عرض سلام و احترام 



از آنجایی که معتقدم اثر ارائه شده گویای تمام ویژگی های خواسته و ناخواسته خود خواهد بود بنابراین با صرف نظر از نام صاحب اثر آن را نقد و بررسی می کنم.  


در نگاه اول چیزی که ذهن بنده را به عنوان مخاطب و منتقد به خود مشغول می دارد، استفاده از دال و مدلول های ست که  بی هدف رها شده و در این اثر به ثمر نرسیده. علاوه بر پراکندگی معنایی و محتوایی زیبایی اثر را نیز تحت تاثیر قرار داده .  


تصویر در این اثر بیشتر انتزاعی و ذهنی ست تا عینی.  و این مسئله وقتی اتفاق افتاده که صاحب اثر سعی دربیان  توصیف داشته است.  مثل ( پای پرچین تنهایی 

نیلوفرانه قد کشیدم)  

اگرچه شاعرانه است اما علاوه براین که هیچ ارتباط معنایی بین این دو بیت وجود ندارد، استفاده از دال و مدلول هم برای ایجاد دلالت معنایی درست اتفاق نیوفتاده است.  

لازم به ذکر است که گل نیلوفر یک گلی ست که در مرداب می روید و اصلا قد نمی کشد.  بنابراین اگر قرار است ارجاع برون متنی در اثری وجود داشته باشد باید دلالت معنایی درستی بین دال و مدلول آن نیز وجود داشته باشد.  که سبب پراکندگی در معنا و محتوا نشود.  

از طرف دیگر نیلوفر نماد ایزدبانو آناهیتا ست و در اساطیر یونان هم آزدویت بوده یعنی شاعر در استفاده  این کلمه نیز نااگاهانه اقدام کرده است.  


در دو الی سه بیت پایین تر بعد از کوچه اقاقیا و بارش باران نیز این پراکندگی وجود دارد. باز هم تاکید می کنم ایجاد دال و مدلول  نیازمند داشتن دلالت معنایی هستند و این عدم ایجاد درست و مناسب دال و مدلول ها  در  ابیات انتهایی کار نیز مشهود است.از این کار  مثال میزنم 


( حس غریبی از من گذشت


انگار از زمین گیج و گنگ 

برخاستم 


به همراه ابری برهنه { آیا ابر لباس به تن دارد،، به فرض اگر در شعری  استفاده شده

 باید قبل از استفاده  زمینه معنایی آن ایجاد شود، خب حالا ابری برهنه شد، چرا بی هدف در این اثر رها شده؟ منظور این است در شعر سپید هیچ تشبیه و دیگر ارکان های شعری نباید بی هدف آفریده شود بلکه شاعر از ساخت هر کدام از ترکیب ها باید هدفی را در جهت زیبایی و محتوایی اثرش دنبال کند.  در غیر این صورت بی معناست } 


آنگاه خطوط پیکرم شکسته شد 

و درختی رویید 


دستان چراغی شد 


توفان... 

پیله وار... 

ریشه... 

طول و عرض خیال مبهم  { این ترکیب که بی هدف مثال تاس روی کاغذ ریخته شده چه معنایی را می تواند به مخاطب منتقل کند. دریافت مخاطب از این ترکیب چیست })  

همه این ها حکایت از عدم ایجاد دال و مدلول در اثر دارد که علاوه بر پراکندگی معنایی و محتوایی سبب می شود مخاطب اثر را نیمه  کاره رها کند و یا  این اثر جز آثار یک بار مصرف باشد که فقط یک بار مورد مطالعه قرار می گیرد و صرفا در ذهن مخاطب ایجاد سوال می کند که هدف صاحب اثر از چیدمان کلمات بی هدف و بدون انسجام کافی معنایی و محتوایی چه می تواند باشد.؟  


شاعر و نویسنده باید وقتی دست به قلم شود و یا شعری بنویسد که حرفی برای گفتن داشته باشد.  از خواندن این اثر به منه مخاطب چه چیزی منتقل شد؟  این   یعنی صاحب اثر از بیان و انتقال مطلب به مخاطب عاجز است و باید میزان مطالعه خود را افزایش دهد، تا دایره واژگان به وسعت بیشتری در جهت بیان و انتقال مطلب برسد.  


در حالت کلی این اثر به شعریت  نرسیده و از طرف دیگر با توجه به ترتیب عناصر جمله اگر بخواهیم تقطیع را از این اثر برداریم، چون به معنای هم نرسیده و در نثر انتقال معنا از ویژگی های مهم محسوب می‌شود پس به ساختار نثر هم نرسیده.  ساده تر عرض کنم این اثر. در حالت کلی به ساختار نرسیده.  

 

یک بخش از میزان اعتبار اثر را در  ساختار آن بررسی می کنیم   بنابراین صاحب اثر باید در انتخاب و چیدمان کلمات و همچنین ایجاد تصاویر برای ایجاد زیبایی،  انتقال معنایی و محتوایی و از طرف دیگر داشتن ویژگی های ساختاری دقت کند تا موفق عمل کرده باشد.

  

در پایان برای صاحب اثر آرزوی موفقیت و سلامتی دارم.  


با تشکر 

مریم راد ( واژه)

نقد ادبی،

حرف آب و آینه ها (واژه):

#نقد 

دیشب،

میهمان چَشم هایم،آینه ی اتاقم بود؛

غریب آشنایی را به ملاقاتم آورده بود

برایم تازگی نداشت این دیدار،

می دانست با بودنش

گمشده ی نهانم جوانه میزندو

درون خفتم بیدار میشود،

کادویی از سوی غریب آشناهدیه گرفتم،

سکوت...

به ناچار قفل دهانم شکست و سکوت هم...

لیکن،این صدا هم خبر از همان غریب آشنا 

میداد؛

وَ آسمان چَشمانم ،یتم وارانه میبارد

با زنده ای همچو من؛

هان غریب آشنا

بهای بودنت چند؟؟


#ویدا_رستمی

🔴

بنام خدای نیک 


maryam rad:

از آنجایی که معتقدم اثر ارائه شده گویای تمام ویژگی های خواسته و ناخواسته خود خواهد بود، بنابراین اثر ارائه شده را بدون در نظر گرفتن نام شاعر نقد و بررسی می کنم.  

در اپتدای امر لازم می دانم مختصری در ارتباط با شعر توضیح بدهم که اگر قرار است شعری بنویسیم دانستن همین تعاریف ساده کمک شایانی به بهتر شدن اثر خواهد کرد.


اگر بپذیریم که شعر می تواند شکل خاصی از یک واقعیت مفروض را ارائه دهد که بر اساس حقیقتی موجود ساخته شده و یا بپذیریم شعر جاودانگی یافتن استنباط احساس انسان در یک لحظه از زمان در لباس واژه ها باشد، پس باید بپذیریم شعر می تواند سراسر حاصل احساس و اندیشه و تخیل باشد.  


چون تخیل می تواند مرکز قدرت و تصویر سازی باشد و از احساس زندگی مادی سرچشمه می گیرد. درواقع  تخیل می تواند پلی بین احساس و اندیشه باشد.  


توضیحات را از این جهت ارائه کردم که بگویم هر متن تقطیع شده ی شاعرانه ای لزوما شعر خصوصا شعر سپید نیست.  بلکه باید شعریت در آن موجود باشد و بخشی از شعر بودن آن نیز در ساختار آن  نهفته است.  


از اپتدای امر که بررسی می کنم، می بینم ( دیشب مهمان چشم هایم آینه اتاقم بود 


غریب آشنایی را به ملاقات آورده بود 


برآیم تازگی نداشت 

و.....)  

ترتیب عناصر جمله به لحاظ دستور و نقشی که در جمله می گیرند و همچنین تصاویر ارائه شده در این اثر با زبان ایجاد شده، مربوط می شود به قشر های خارجی زبان.  

زبان در این اثر در قید و بند الگوی ست منطبق بر زبان هنجار یا بهتر عرض کنم الگوی صرف و نحو را پذیرفته و به سطح تبدیل شده. یعنی زبان در این اثر یک وسیله انتقال مفاهیم است و نقش دیگری را نمی پذیرد.  هدف هم انتقال معنی و مفهوم در قالب کلمات است.  این رفتار زبان مختص به نثر می باشد.  در نثر. هم ریتم و هم هدف در کنار یکدیگر قرار می گیرند و سبک نثر در واقع از برخورد متعادل ریتم و حرکت عادی زبان بوجود می آید. 

 

یعنی اگر تقطیع را از این اثر برداریم به یک نثر داستانی کوتاه کوتاه یا داستانک می رسیم بنابراین با توجه به عرایضم در بالا با یک نثر روبرو هستیم نه شعر سپید. 

 

به لحاظ شالوده زبانی هم این اثر یکدستی لازم را ندارد یعنی دچار دوگانگی ست. ( در کلماتی مثل لیکن و همچو) 

به لحاظ واژه سازی کلمه یتیم وارانه صحیح نمی باشد چراکه یکی از راه های ساخت واژه صفت+پیشوند است که در این کلمه می شود یتیم وار 

به لحاظ زبان نوشتاری یا املای کلمات ، کلمه خفتم با توجه به زبان در این اثر صحیح نمی باشد و باید به خفته ام تغییر. کند که در غیر این صورت قواعد صرف و نحو را رعایت نکرده و ضعف محسوب می شود.  


به لحاظ محتوایی. این اثر به یک بوطیقای  زنانه می ماند در باب تنهایی،  عدم عشق،  شکست عاطفی و... سروده شده درواقع  این اثر توجهات خود را در خصوصیات مجردی معطوف ساخته که به یک احساس شاعرانه ویژگی می بخشد اما به شعریت نرسیده.  


در پایان برای صاحب اثر آرزوی موفقیت و سلامتی دارم.  

با تشکر 

#مریم_راد( واژه)

#نقد