نثر نوین

نثر و تقاوت آن با شعر سپید , مقاله

نثر نوین

نثر و تقاوت آن با شعر سپید , مقاله

نثر صرفا به دنبال کشف پیچیدگی های روایی نیست بلکه تشخیص سطوح مختلف ، فرافکنی حلقه های محور افقی زنجیره ی روایی نسبت به محور عمودی تلویحی نیز هست . این حلقه ها حول محور زبان در کل اثر با تکیه بر
تفکر نویسنده و بیان سوژه مورد نظر اتفاق می افتد . بنابراین در نثر به دنبال جهانی هستیم تحت سلطه معنا .

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
آخرین مطالب
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر
آخرین نظرات
نویسندگان

۶ مطلب در بهمن ۱۳۹۵ ثبت شده است

نثر نوین

"بنام خداوند مهر و مهربانی "

صفحه1.

#نثر نوین و چگونگی شکل گیری و پیدایش آن

کلمه حاصل حروف بهم پیوسته ایست که در اثر تجربه  و بنا بر قرار داد به معنا رسیده و این کلمه سرآغاز سخن شده است. 
از آنجایی که سخن را بر دو گونه تقسیم می کنیم از یک سو به نظم می رسیم و از سوی دیگر به نثر.

در ارتباط با نظم همین قدر بگویم  که طبق تعریف کلاسیک از نظم در لغت به معنی به هم پیوستن و به رشته کشیدن دانه های جواهر است و در اصطلاح سخنی که دارای وزن و قافیه می باشد. مترادف نظم را شعر می نامیم. اگرچه سخن در ارتباط با نظم بیش از این بند می باشد، به آن بسنده می کنیم که موضوع مورد بحث ما نثر می باشد. 

نثر در لغت به معنای پراکندن است و در اصطلاح سخنی که دارای وزن و قافیه نباشد. 
اولین نکته ای که ذهن را به سمت نثر می برد، جمله است.
1_ جمله از حیث معنی و مفهوم است که بر چهار قسم خبری،پرسشی،عاطفی،امری  تقسیم می شود. 
2_جمله از حیث فعل می باشد که به جمله فعلی،جمله ی بی فعل،اسنادی تقسیم می شود 
3_جمله از لحاظ ساختار و ترکیب بر دو گونه است، جمله ساده و جمله مرکب. 
هر کدام از اقسام جمله که در بالا نام برده شد تعاریفی مختص به خود را دارد و در وقت مناسب  به صورت ضمیمه و مفصل ارائه خواهد شد. 
در مرحله ی بعد  نوبت به کاربرد کلمات در جمله می رسد و ذهن را به خود مشغول می سازد به زبان ساده تر نقش هایی که کلمات در جمله به خود می گیرند که همان فاعل،مفعول، متمم،قید و...  هستند.

بر اساس سیر تاریخی که در نثر تابه امروز اتفاق افتاده و سبب بوجود آمدن شیوه های مختلفی در آن شده را به اختصار  مورد بررسی قرار میدهیم. 

1_اولین شیوه ی نثر، نثر مرسل است. 
بنا به تعریف نثری که ساده است، دارای سجع نیست و بسیار ساده و روشن است.

2_نثر مسجع که به تقلید از زبان عرب در ایران رایج شده است. در لغت  به معنای آواز پرندگان است.سجع  دارای جمله های قرینه است. 
سجع در نثر مانند قافیه است در شعر. 
بر سه قسم است. متوازن، مطرف و متوازی 
که هر کدام تعریف خود را دارند و در ضمیمه ارائه خواهد شد. 

3_نثر فنی یا مصنوع که از ترکیب مرسل و مسجع بوجود آمده و دارای اصطلاحات و تغییرات زیادی ست و در آن صفت های لفظی بدیع وجود دارد.  
4_نثر بینابین : در پایان نثر مرسل و در اپتدای نثر مسجع شکل گرفت که ریشه تاریخی دارد و بیشتر نثر دبیران عهد غزنوی ست. هم ویژگی نثر مرسل را دارد و هم نثر مسجع را. 
5_نثر شکسته و کوچه بازاری. که در دوره معاصر شکل گرفت و بیشتر داستان نویسان خصوصا در طنز از آن استفاده می کنند. 

همه ما می دانیم وقتی شیوه ای از ادبیات دچار فراموشی می شود یعنی نیازمند تغییراتی ست تا رواج پیدا کند و زنده بماند.

بنابراین 
شیوه دیگری از نثرتحت عنوان نثر نوین  که اخیرا ارائه شده در راستای  شیوه  نثر های ادبی ارائه شده تاکنون ، البته با اندکی تغییر و تحول می باشد.

نثر نوین 
به لحاظ ساختار زبانی سادگی نثر مرسل را دارد که با نثر مصنوع ترکیب شده و سبب تغییراتی در نثر مصنوع نیز شده است. نهایتا به نثری تبدیل شده متناسب با زبان ادبی امروز در راستای نثر مصنوع.

قطعا این شیوه از نثر هم مثل هر حرکتی که مشمول تغییرات می شود، می تواند مشکلاتی را به همراه داشته باشد.

عمده ترین مشکلاتی که. گریبان شیوه ارائه شده را گرفته بود شامل :

1_ از شیوایی و زیبایی سخن که خصوصا در نثر مصنوع وجود داشت، کاسته شد.

2_چون ساختار محکمی نداشت دچار تزلزل شده بود.

3_بنا بر مشکلات نام برده،از. عمق  محتوا و درون مایه این نثر کاسته شده بود.

برای رفع این مشکلات با نگاهی به علوم و فنون بلاغت در صدد پاسخ برآمدم.

علوم بلاغت شامل فن معانی، فن بیان، فن بدیع می باشد.

فن بیان که همان اصول شفاهی ست که 18 مورد می باشد. 
1_سلاست :سخن نرم و روان و مطبوع باشد 
2_جزالت:سخن محکم و پر نغز باشد 
3_سهل ممتنع:سخن در ظاهر ساده اما در معنا سخت باشد.
4_عذب یا عذوبت :سخن خوش و روان و دلپذیر باشد
5_غث و سیمین:سخن یکدست نباشد.
6_مجابات:یعنی جوابگویی دو شاعر به یکدیگر که شاعر دوم وزن و قافیه شعر اول را  رعایت کند. که با توجه به نثر تغییر کرد. جوابگویی دو نویسنده به یکدیگر که از حیث محتوا و شیوه ببان برابر باشد 
7_مساوات:کیفیت سخن متعارف و معمول یعنی برابر بودن لفظ و معنی در سخن 
7_متکلف: سخنی است از مجرای طبیعی و مقتضای طبع سلیم خارج شده باشد. 
8_مطبوع:سخنی که در نتیجه حسن ترکیب الفاظ و شیرینی و گیرایی بیان در دل نشیند و در ذوق شنونده خوشایند آید. می تواند آراسته به صناعات ادبی باشد. 
9_تعقید: پیچیدگی و دشواری فهم سخن 
10_ ملمع: آن است که سخن را در فارسی با عربی، ترکی و... درآمیزند.
11_ فصاحت؛ درستی و شیوایی سخن حاصل نمی شود مگر آنکه در سخن از لغات و ترکیبات خوش آهنگ رایج استفاده شود و ترکیب بندی بر اساس قواعد دستوری باشد.

صفحه 2' 
12_ بلاغت : سخن درست و مناسب در جای خود قرار گیرد
13_ تلمیح : در سخن به حکایت یا داستان یا مثل و یا آیه ای اشاره دارد.

14_ چیستال یا نغز : گوینده در سخن از چیزی صراحت نام نبرند اما اوصاف آن را چنان بیان کنند که خواننده و شنونده و صاحب ذوق از شنیدن آن اوصاف به مقصود گوینده پی ببرند.

15_ مجاز: بکار بردن لفظ است در معنای غیر واقعی و حقیقی ان و باید در ارتباط با معنایی که استفاده می کند، باشد که در اصطلاح علم ببان، علاقه می گویند. 
علاقه در مجاز متنوع و گوناگون است.

16_ استعاره:  استعاره نوعی تشبیه است که در آن فقط یک رکن از دو رکن مهم تشبیه ذکر شده باشد.

17_ ایهام: در اصطلاح ادبا یعنی لفظی که دارای دو معنی دور و نزدیک است. چنان بکار برند که ذهن شنونده از معنای نزدیک به معنای دور آن برسد. 
18_ کنایه : معنای دور مورد نظر است 
فرق کنایه و ایهام در این است که در کنایه معنای دور مورد نظر است اما در ایهام هر دو منظور.

فن بیان که همان چگونگی بیان شعر و نثر می باشد. 
فن بدیع هم  شامل صناعات ادبی که در شعر مجاز می باشد.

اضافه شدن فن بدیع به این شیوه تمایل نثر نوین به شعر و شعر شدن را افزایش داد.اما همچنان شعر نیست و بر سر نثر بودن با توجه به قواعد دستوری ارائه شده به اثبات نثر می پردازد. 

با توجه به کاربرد این اصول در نثر و همچنین تغییر زبان به زبان ادبی امروزی،استفاده از صناعات ادبی  ضعف در  ساختار برطرف شد اما همچنان محتوا و درونمایه نیاز به بررسی و بازنگری داشت. هر چند که محتوا و درونمایه بر حسب سوژه مورد نظر نویسنده تعریف می شود. اما سوال این است آیا نثر نوین قابلیت این را دارد تا پا را فراتر از آنچه که هست بگذارد؟

همیشه معتقد بوده و هستم که برای بزرگ شدن باید بزرگتر اندیشید. 

طبیعی بود برای رفع این مسئله، نگاهی به سبک ها و مکاتب جهان بیاندازم و حاصل ترکیب و تلفیق این شیوه از نثر که شیوه ای نوین بود را  با مکاتب مختلف جهان بررسی نمایم و حاصل این بررسی :

1_ در نگرشی به سبک ارائه شده به لحاظ ساختار و درونمایه اومانیسم..  با توجه به اینکه اومانیسم، انسان از دید معنوی ست. ترکیب و تلفیق با این سبک به لحاظ ساختار و درونمایه مورد نظر  موفق عمل می کند. 

2_ در نگرشی به سبک ارائه شده به لحاظ ساختار و درونمایه کلاسی سیسم با توجه به اینکه کلاسی سیسم منطبق بر عقل و استدلال که تحلبل آن مرتب و منظم است، تا جایی که به ساختار زبان آسیب نرساند.تر کیب و تلفیق با سبک مورد نظر موفق عمل می کند.. 

3_ در نگرشی به سبک ارائه شده به لحاظ ساختار و دورنمایه رمانتیسیسم و با توجه به اینکه رمانتیسیسم منطبق بر احساس و عقاید است، ترکیب و تلفیق آن موفق عمل می کند، 
تلفیق این سبک با اومانیسم ساختاری بسیار زیبا ارائه. میدهد.

4_ در نگرشی به. سبک ارائه شده به لحاظ ساختار و درونمایه رالیسم، که رالیسم دیدن واقعیت های موجود است،موفق عمل می کند وترکیب ان با اومانیسم و کلاسی سیسم بسیار موفق عمل می کند.

صفحه 3

5_ در نگرشی به سبک نثر نوین  ارائه شده به لحاظ ساختار و درونمایه ناتورالیسم یا طبیعت گرایی به همراه ترکیب و تلفیق با اومانیسم و رمانتیسیسم بسیار موفق عمل می کند. 

6_ نگرشی به سبک ارائه شده به لحاظ ساختار و درونمایه هنر برای هنر با توجه به اینکه در این سبک هنر مند به خلق استادانه اثر می پردازد بدون گنجاندن احساسات خود و در نظر گرفتن سلیقه اجتماع، می تواند موفق عمل کند. 

7_ در نگرشی به سبک ارائه شده به لحاظ ساختار و درونمایه پارناس که وجود غم و اندوه است توام با خیال و با در نظر گرفتن و یا تلفیق آن با اپژکتیو و سوپژکتیو بسیار موفق عمل می کند. 

8_در  نگرشی به سبک ارائه شده به لحاظ ساختار و درونمایه سمبولیسم، اگر سمبولیسم را به معنای نشاندن یک مضمون در جای دیگری و یا به عبارت دیگر هنر بیان افکار و عقاید و عواطف نه از راه مستقیم بدانیم،  بسیار موفق عمل می کند.  
نظریه فرا رونده مالارمه که ریشه در ناخرسندی اجتماع دارد نیز موفق عمل خواهد کرد.

9_ نگرشی به سبک ارائه شده به لحاظ ساختار و درونمایه ناتوریسم که ترکیب و تلفیقی از سردی و ناخوشنودی پارناس و ریزه کاری های سمبولیسم را در خود جای داده، موفق عمل خواهد کرد.

10_ در نگرشی به سبک ارائه شده به لحاظ ساختار و درونمایه ورییسم که تلفیق رالیسم و ناتورالیسم با لحنی تند و سوزاننده و خشن، بی پرده و گاه بی پروا ست،  موفق عمل خواهد کرد.

11_در نگرشی به سبک ارائه شده به لحاظ ساختار و درونمایه فوتوریسم. با توجه به ذات ضد هنری که دارد و زندگی صنعتی نو و بیان مخالف آن، نا موفق است.

12_ درنگرشی به سبک ارائه شده به لحاظ ساختار و درونمایه امپرسیونیسم که هدف ارائه تاثرات بیننده، بر پایه تجربه و مشاهدات عینی ست، موفق عمل می کند.

13_ در نگرشی به سبک ارائه شده به لحاظ ساختار و درونمایه اکسپرسیونیسم در معنای شعور، احساس، رویا و اوهام اثر سیمای یک سلسله اشیا به گونه ای که سمبل ها را به هم نریزد و برای خواننده قابل تشخیص باشد، موفق عمل می کند.  
در واقع راهی برای اندیشه و بیان خواهد بود.

صفحه 4

14_ در نگرشی به سبک ارائه شده به لحاظ ساختار و درونمایه کوبیسم. از آنجایی که سبک کوبیسم تصویر ذهنی را بر هم می ریزد و بعد به خلق تصویری جدید یا نو می پردازد، تا جایکه ساختار نثر نوین به لحاظ قالب و زبان را بر هم نریرد و سبب پراکندگی در محتوا و شلختگی نثر نشود، می تواند موفق عمل کند. 

15_ در نگرشی به سبک ارائه شده به لحاظ ساختار و درونمایه دادایسم با تکیه بر استهزا و خرد ستیزی در جهت نیهیلیسیم باشد به قصد انهدام جامعه برای اعاده ی واقعیت های اصیل، موفق عمل می کند. 

16_ در نگرشی به سبک ارائه شده به لحاظ ساختار و درونمایه سورالیسم که بیان شفاهی یا کتبی عملکرد حقیقی اند، باشد البته در غیاب عقل و فارغ از نظرات اخلاقی، می تواند موفق عمل کند.  
17_ در نگرشی به سبک ارائه شده به لحاظ ساختار و درونمایه اگزیسیتانسیالیسم یا هستی گرایی و ترکیب آن با اومانیسم موفق عمل می کند.  
18_ در نگرشی به سبک ارائه شده به لحاظ ساختار و درونمایه ایماژیسم که افق تخیل و تصوری ست که گسترده شده، می تواند موفق عمل کند و ترکیب آن با رمانتیسیسم و اومانیسم و ناتورالیسم بسیار موفق عمل می کند. 
19_ در نگرشی به سبک ارائه شده به لحاظ ساختار و درونمایه مدرنیسم، اگر بازتاب نو در نگرشی نسبت به زندگی باشد، می تواند موفق عمل کند. 
20_ در نگرشی به سبک ارائه شده به لحاظ ساختار و درونمایه پست مدرن اگر در واکنشی نسبت به مدرنیسم باشد موفق عمل می کند.

21_ در نگرشی به سبک ارائه شده به لحاظ ساختار و درونمایه آوانگارد یا کثرت گرایی تا جایی که ساختار نثر نوین بهم نریزد موفق عمل می کند. 

"واژه "

نثر دیروز و شعر سپید امروز

" بنام خدایی که عشق

از آن اوست "

 

 

نثر هم مثل شعر سپید دچار آشفتگی شده است و علت این آشفتگی چیزی جز آمیختگی غیر اصولی این دو گونه ادبی نیست. بنابراین  بیشتر از هر وقت دیگری نیازمند موشکافی اند . آنچه از مقایسه این دو گونه ادبی بر میاید ، ادامه مسیر را برای هر دو گونه هموار خواهد کرد .  

برای رسیدن به این مهم بهتر می دانم اپتدا اشاره ای به تاریخچه زبان داشته باشم و سپس با بررسی محتویات زبانشناسی و عملکرد آن در نثر به مقایسه نثر و شعر سپید بپردازم .

طبیعی ست که بشر نیازمند داشتن ارتباط است زیرا ذاتاً یک موجود  اجتماعی ست . بشر اولیه برای برقراری  ارتباط با همنوع خود به آوا ها پناه برد و رفته رفته از چیدمان این آوا ها در کنار هم کلمات شکل گرفتند . وقتی خط اختراع شد کلمات صورت نوشتاری نیز به خود گرفتند بنابراین کلمه حاصل حروف به هم پیوسته ایست که در اثر تجربه و بنا بر قرارداد به معنا رسیده و همین کلمه سرآغاز سخن شده است .

زبان امروز که آثار ادبی به آن نوشته می شود در ادامه زبان فارسی دری ست اما زبان فارسی محدود به زبان فارسی دری نمی شود بلکه نیای مشترک با زبان های قبل از خود یعنی زبان اوستا ، زبان فارسی باستان و به خصوص زبان پهلوی ( پهلوی اشکانی و پهلوی ساسانی) دارد . تفاوت در زبان های مختلف فارسی مثل زبان فارسی دری و زبان پهلوی در مخرج حروف در بعضی از مترادفات است . زیرا ترکیب زبان در صرف افعال و ریشه ها یکی ست .

از طرف دیگر سخن یا کلام که در زبان معنا می گیرد در حالت کلی به دو صورت است یکی نظم و دیگری نثر . از بیان مقوله نظم صرف نظر می کنم زیرا بیان آن در این مقاله نمی گنجد و صرفا به بیان نثر می پردازم.

آنچه لغت نامه دهخدا از نثر بیان می کند به قرار زیر است : [نَ](ع ص) پراکنده ، سخن پاشیده ، کلامی که شعر نباشد ، سخن پراکنده و غیر منظوم ، بر خلاف نظم که سخن منظوم را گویند . پراکنده کردن ، نثار کردن شکر ، نثار کردن ، سخن بسیار گفتن است .

می توان گفت که نثر اصطلاحاً سخنی ست غیر منظوم که در برابر شعر قرار می گیرد و دارای وزن و قافیه نیست و بیانی متفاوت دارد .

آنچه نثر از تاریخچه خود بیان می کند با توجه به اسناد ومدارک موجود از متون زردتشتی، کتیبه های هخامنشی ، اشکانی و ساسانی به دوره قبل از اسلام مربوط می شود .بنابراین نثر یک گونه ادبی هزار ساله است نه آنچه در تصور برخی از شاعران ونویسندگان وجود دارد . از آنجایی که زبان فارسی به لحاظ تاریخی در دوره بعد از اسلام یعنی در دوره نفوذ زبان عربی در فارسی به چهار دوره تقسیم شده است. حاصل این چهار دوره تغییرات در زبان فارسی سبب بوجود آمدن شش سبک نثر فارسی شده است که هر کدام ویژگی های دستوری و بیانی خاص خود را دارند و در دل مخاطب جای می گیرند. .

لازم به ذکر است که منظور از سبک هم نگارش ، هم جهت و جهانبینی فکری یک اثر ادبی ست که گاه در ساختار ادبی یک سبک با سبک دیگر متفاوت است .

آنچه از سبک شناسی ملک الشعرا برمی آید سبک را مجازاً به طرز خاصی از نظم و نثر استعمال کرده اند و آن را تقریبا برابر   styleاروپاییان نام نهاده اند و style اصطلاحاً به طرز ادایی اطلاق می شود که از لحاظ مشخصات و وجوه امتیاز نسبت به شبیه خود زیبایی مشابه دارد و مورد مطالعه قرار می گیرد و نیز روش نگارشی که به وسیله خواص ممتازی خویش مشخص باشد .

امروز ایرانیان به قلم که واسطه نقش مقاصد به روی کاغذ ، دیوار ، پارچه یا لوح است مانند style معنی شبیه به سبک می دهند و می گویند فلان شخص قلم خوبی دارد یعنی سبک و نگارش او خوب است البته این تنها در مورد نثر است و در مورد نظم نمی توان بکار برد .

سبک در اصطلاح ادبیات از روش خاص ادراک و بیان افکار به وسیله ترکیب کلمات و انتخاب الفاظ است. طرز تعبیر سبک به یک اثر ادبی وجه خاص خود را از الفاظ صورت و معنی القا می کند و آن هم در جای خود بستگی به طرز تفکر گوینده و یا نویسنده درباره حقیقت دارد . بنابراین سبک به معنی عام عبارت است از تحقق ادبی یک نوع ادراک در جهان که خصایص اصلی محصول خویش را می سازد .

با توجه به تعاریف ارائه شده نثر یک سبک ادبی ست که خصایص ویژه خود را دارا می باشد .

نثر صرفا به دنبال کشف پیچیدگی های روایی نیست بلکه تشخیص سطوح مختلف ، فرافکنی حلقه های محور افقی زنجیره ی روایی نسبت به محور عمودی تلویحی نیز هست . این حلقه ها حول محور زبان در کل اثر با تکیه بر تفکر نویسنده و بیان سوژه مورد نظر اتفاق می افتد . بنابراین در نثر به دنبال جهانی هستیم تحت سلطه معنا .

در اینجا لازم می دانم به تفاوت معنا و محتوا که در زبانشناسی  دو مقوله جدا از هم هستند، بپردازم .از طریق محتوا می توان به تحلیل گفتار ،نوشتار از قبیل سخنرانی ها ، کتابها ، مقالات ، فیلم و تصاویر ، نحوه ادای کلمات ، لحن بکار رفته و غیره پرداخت . در واقع از طریق محتوا می توان به لایه های پنهان و زیرین پدیده های مرتبط با موضوع پی برد  و به اهدافی که در این راستا انجام شده است، رسید . در این راه باید از فنون دقیقی استفاده کرد مثل محاسبه بسامدهای  نسبی یا همبستگی میان واژه های بکار رفته . بنابراین با بررسی محتوا می توان تفسیر عینی و خارج از مدار ارزش ها و تصورات شخصی خود ارائه کرد .

 از طرف دیگر مفاهیم زبانشناسی بررسی معنایی هستند که توسط انسانها برای نشان دادن در طول زبان استفاده می شوند .معناشناسی علم نحو ترکیب واحد های زبانی، بدون توجه به ذهن می باشد و علم واقعگرایی ست که به مطالعه روابط بین علائم یک زبان می پردازد که برای استفاده کنندگان زبان کاملا مشخص است . اگرچه گاهی تشخیص این دو از هم دشوار است اما باید توجه داشت که معنا و محتوا دو مقوله جدا از هم هستند.

در نثر شکل ظاهری زبان حائز اهمیت است یعنی نویسنده با تکیه بر قواعد حاکم بر علم دستور  یا بهتر عرض کنم با استفاده از زبان هنجار به بیان اهداف خود می پردازد و هر گونه انحراف از زبان هنجار ضعف محسوب می شود .

در نثر نویسنده می تواند با استفاده از علوم بلاغت شامل فن بیان ، فن بدیع، فن معانی به بیان اهداف خود بپردازد. یعنی نویسنده می تواند صنایع بدیع و بیان را به خدمت خود بیاورد تا علاوه بر زیبایی شناسی امکان تاویل را نیز در خود ایجاد کند . بنابراین نثر ادبی ساده نویسی نیست . ساده نویسی در ادبیات داستانی یک ویژگی محسوب می شود که با توجه به گستردگی ادبیات داستانی معتقدم باید مستقل از نثر بررسی شود . اگر چه ادبیات داستانی زیر مجموعه نثر شکسته است که در دوره مشروطه به حوزه نثر اضافه شده است اما از آن زمان تا کنون تغییراتی را در جهت تکامل خود طی کرده به حدی رسیده  که در مقایسه نثر ادبی و ادبیات داستانی نه تنها به نتایج مورد قبولی نمی رسیم بلکه این مقایسه به ساختار نثر ادبی با توجه به نزدیکی آن به شعر ، آسیب می زند .

از آنجایی که صنعت بدیع علمی ست که در زبانشناسی به آرایه های لفظی ومعنوی می پردازد پس زیبایی کلام را در درجه نخست با خود به همراه خواهد داشت .

واج آرایی ،ترصیع و موازنه که در نثر سجع وظیفه آن را به عهده دارد  (و شامل سجع متوازن ،سجع متوازی ، سجع مطرف)، جناس ( با توجه  به اینکه زیبایی جناس در گرو پیوندی ست که با معنی سخن دارد ) ،قلب ( با توجه به اینکه نثر ادبی دارای موسیقی درونی ست ، به خوش آهنگ بودن و زیبایی شناسی آن کمک می کند . ) بنابراین نثر ادبی ارزش هنری دارد . از طرف دیگر مراعات نظیر ( با توجه به اینکه سبب تداعی معنی می شود ) تضاد ، حس آمیزی ، تضمین ، اغراق، تلمیح ، ایهام ، تمثیل ، لف و نشر نیز سبب ایجاد معنای و زیبایی در نثر می شود . شاید استفاده از همین ارکان های شعری ست که سبب می شود برخی افراد خوش بینانه  فکر می کنند که با تقطیع و خرد کردن نثر می توانند به شعر سپید دست پیدا کنند .درواقع مشکل بین شعر سپید و نثر ادبی از این نگرش آغاز می شود .

در نثر وقتی فن بیان در کنار فن بدیع قرار می گیرد زیبایی آن دو چندان می شود . هماطور که می دانید فن بیان به اصول شفاهی اشاره دارد شامل سلاست ( با توجه به اینکه منظور سخن نرم و روان و مطبوع است )، جزالت( با توجه به اینکه هدف سخن محکم و پر نغز است ) ،سهل و ممتنع (یعنی سخن در ظاهر ساده اما در معنا سخت باشد ) ،عذب یا عذوبت ( سخن خوش و روان و دلپذیر باشد) ،مجابات که در نثر ( یعنی جوابگویی دو نویسنده که از حیث محتوا و شیوه بیان بربرا باشند)، مساوات ( کیفیت سخن متعارف و معمول باشد یعنی لفظ و معنی در سخن برابر است ) ،متکلف ( یعنی سخن از مجرای طبیعی و متقاضی طبع سلیم خارج شده باشد) ،مطبوع ( یعنی سخنی که در نتیجه حسن ترکیب الفاظ و شیرینی و گیرایی بیان در دل نشیند و در ذوق شنونده خوش آید و می تواند آراسته به صناعات ادبی باشد )، تعقید ( یعنی پیچیدگی و دشواری فهم سخن ) ،فصاحت ( درستی و شیوایی سخن حاصل نمی شود مگر آنکه در سخن از لغات و ترکیبات خوش آهنگ رایج استفاده شود و ترکیب بندی براساس قواعد دستوری باشد)، بلاغت ( سخن درست و متناسب در جای خود قرار گیرد )، مجاز ( بکار بردن الفاظ است در معنای غیر واقعی و حقیقی آن و باید در ارتباط  با معنایی که استفاده می شود، باشد که در اصطلاح علم بیان به آن علاقه می گویند .)، استعاره ، ایهام ، کنایه ، و غیره نیز به زیبایی نثر کمک شایانی می کند .

اضافه شدن فن بیان و بدیع به نثر ادبی سبب می شود که تمایل نثر به شعر شدن افزایش یابد اما چیزی که سبب می شود ساختار نثر کاملا منسجم و محکم باقی بماند  ، حلقه های محور افقی زنجیره ی روایی ست که با  استفاده از صنعت بیان و بدیع به فرافکنی حلقه ی محور افقی این زنجیره ی روایی کمک می کند از این جهت است که گاهی تشخیص آن در مقایسه با شعر سپید دشوار می شود . لازم به ذکر است که فرافکنی حلقه های محور افقی زنجیره روایی وقتی در کنار صناعات ادبی قرار می گیرد سبب می شود که نثر ادبی در معنا و محتوا نیز ارتقا پیدا کند . بنابراین علاوه بر زیبایی در صورت و ظاهر زیبایی را باطن به سبب معنا و محتوا نیز خواهد داشت .

با توجه به عرایضم که  در اپتدای این مقاله  بیان کردم ،به سهولت می توان از شعر منثور سخن گفت . با توجه به تعاریف ارائه شده از این قالب شعری ، شعر منثور  اصطلاحا  شعری ست  که منظوم نباشد و در قالب نثر نوشته می شود یعنی طبق آنچه از شعر انتظار داریم وبه صورت سطرهای جدا از هم نوشته می شود . این نوع شعر بدون آنکه از نظام عروضی تبعیت کند آهنگ مخصوص خودش را دارد .

با این تفاسیر اگر بپذیریم که عناصر شعر شامل زبان؛ خیال انگیزی ،وزن و موسیقی ، اندیشه و معنا باشد. با توجه به تعاریفی  که در این مقاله ارائه شده می توان پذیرفت که نثر ادبی در اندیشه و معنا ، خیال انگیزی و موسیقی با شعر مشترک خواهد بود و تنها نکته در زبان شعری ست . طبق نظریه  شکلوفسکی اگر پبذیریم که شعر چیزی نیست به جز شکست نرم زبان عادی و منطقی زبان ، حادثه ایست که در زبان روی می دهد و در حقیقت گوینده شعر با شعر خود عملی در زبان انجام می دهد و خواننده میان زبان شعری و زبان روزمره تمایز احساس می کند. بنابراین باید پذیرفت تنها تمایز بین نثر و شعر (در این مقاله منظور از شعر  صرفا شعر بدون عروض و قافیه است ) شکستگی نرم زبان است . در تعاریف شعر منثور حرفی از شکستگی نرم زبان به میان نیامده و از طرف دیگر معتقدم چون از شعر حرف می زنیم پس برای سنجش آن کوچکترین واحد مستقل شعری را در نظر بگیریم نه سطر را که در نثرو ادبیات داستانی مورد استفاده است  .   بنابراین می توان پذیرفت که شعری که در آن زبان ،طبق قواعد دستوری ست و ترتیب عناصر جمله ،بر اساس قواعد زبان هنجار است ، درواقع نثری ست که به اشتباه دچار تقطیع یا خرد شدن  شده است .پس شعری بنام شعر منثور در جایی که نثر ادبی از حریم خود دفاع می کند ، بی معنی ست . به اعقتاد بنده این گونه اشعار با رواج متون ترجمه وارد حوزه ادبیات فارسی شده اند و متون ترجمه  در جای خود نیاز به بحث و گفتگو دارند .

نکته دیگری که در این مقاله لازم به ذکر است در مورد نثر های کوتاهی ست که امروزه تحت عنوان دلنوشته شناخته شده است. با تاکید به حلقه های محور افقی زنجیره ی روایی، نثر ادبی هم می تواند کوتاه و یا بلند بشود و اگر این زنجیره روایی از هم گسسته بشود ، معنا و محتوا دچار تزلزل خواهد شد . بافت کلمات یا بافت زمینه زبانی ، محیطی ، مکانی که نثر در آن آفریده شده و به وسیله آن تفسیر می شود با تاکید به حلقه های محور افقی زنجیره ی روایی به انسجام رسیده است بنابراین می توان در استفاده از واژه دلنوشته خودداری کردو جای آن نثر ادبی کوتاه را بکار برد  . چرا که در این حالت زبان منطقی را ارائه می کند که به قشرهای خارجی زبان مربوط می شود .یعنی زبان قید و بند الگویی را می پذیرد که علاوه بر زیبایی به انتقال معنا می پردازد .

نثر ادبی در حالت کلی یک قالب ادبی ست که ویژگی هایی را ازقبیل  درونمایه ، طرح یا پیرنگ، نماد را با خود حمل می کند و گاهی در فضای خود منولوگ monolog را ایجاد می کند و یا می تواند برشی معنا دار از یک روایت داستانی بدون دیالوگ  با زبان شاعرانه باشد و سبب ایجاد کنش شود . 

کنش بی گمان رفتار آدمی ست که باز نمود تفکر اوست درمیان رفتارهای که مبنای تفکر و باور در آنها قوی باشد رفته و  رفته به فرهنگ و سنت تبدیل می شوند ، بسامد هر کنش را به رسمی معمول بدل می کند و آثار ادبی نیز از این کنش سود می جویند .

منظور از درونمایه در نثر محتوای اصلی یا مضمون آن می باشد که بسیار حائز اهمیت است و نشان دهنده جهت فکری و روحی نویسنده اثر می باشد .

منظور از طرح یا پیرنگ در نثر به معنای روایت حوادث است که با تاکید بر رابطه علیت یعنی رابطه علت و معلولی در حالت کلی بررسی می شود . طرح یا پیرنگ در نثر مثل داستان وارد جزییات نمی شود بلکه دال و مدلولی می سازد و در حالت کلی آن را در اختیار مخاطب قرار می دهد .

منظور از (نماد . اسطوره) در یک تلقی عمومی ست که هر روزه در زبان قابل مشاهده است . نشانه هایی که به لایه های اجتماعی ، تاریخی ، فرهنگی ، روانشناسی ، و سیاسی وابسته است . بنابراین وجود نمادها در نثر به معنای آن وابسته است . نماد در حالت کلی یکی از ابزارهای کهن و بنیادی ترین روش بیان محسوب می شود . ابزاری که موجب آشکار شدن مفاهیم می گردد و این مفاهیم به صورت دیگری قابل بیان نیستند . بنابراین نثر با کمک این نماد ها به بیان اهداف خود می پردازد .

در مقایسه  شعر سپید و نثر ادبی ، اگر بپذیریم که شعر سپید فراتر از یک قالب ادبی ست و خروجی از هنجارهای متداول و تثبیت شده در محور زبان و پایان دادن به عناصری که دیگر قادر به انتقال زیبایی و آفرینش نیستند ، یعنی شعر سپید هنجارهای سنتی را کنار گذاشته و بزک های ظاهری عروض و قافیه را کنار گذاشته . پس باید بپذیریم شعر سپید با کنار گذاشتن ارکان های شعری به خلق زیبایی در بطن خود و غنی سازی محتوا و بار هنری کلام می پردازد . بنابراین شاعر شعر سپید باید واژه به واژه در شعر خود حرفی برای گفتن داشته باشد و در استفاده از خلاقیت و بکار بردن تصاویر و تعابیر ، دقیق و نکته سنج باشد . مثلا از استفاده تشبیه تکراری اجتناب کند و اقدام به ساخت تشبیه نو و غیر تکراری در کل شعر نماید .

شاید بارزترین تفاوت شعر سپید و نثر در نوع کنش است . قطعا از بیان این مطلب قصد این را ندارم که بگویم کدام تاثیر گذار تر است بلکه مقصودم این است که بگویم زاویه دید یا کانون روایت در شعر سپید و نثر متفاوت است پس تاثیر متفاوتی را در مخاطب ایجاد می کند .

 تلفیق سبک های زبانی مختلف مانند ترکیب لحن رسمی و محاوره ، رسمی یا نمایشی، ترکیب وزن نیمایی و سپید  و یا ترکیب دو سبک زبان فارسی و غیر فارسی که متاسفانه جز ویژگی های شعر سپید معرفی شده است علاوه بر ایجاد دوگانگی در صورت زبان به زیبایی شناسی کل اثر آسیب می زند . از این قبیل دوگانگی ها در نثر نیز ضعف محسوب می شود . اما با توجه به اینکه نثر ملزم به رعایت استفاده از قواعد  زبان هنجار است بنابراین دوگانگی های زبانی کمتر در نثر دیده می شود .

بیش از هر چیز باید توجه داشت که زبان ، لحن و بیان شعر باید با مضمون مطرح شده در شعر متناسب  و در یک جهت باشد . یعنی اگر قرار است یک مضمون اساطیری را بیان کنیم بافت کلمات و واژگان نیز باید به صورت اساطیری بیان شود تا بتواند به بیان سوژه مورد نظر یاری رساند . از طرف دیگر در بعضی اشعار هنجار گریزی نحوی سبب ایجاد موسیقی یا آهنگ در شعر می شود که در استفاده از آن باید دقیق بود زیرا ممکن است از یکدست بودن زبان شعری جلوگیری کند .

در حالت کلی یکدست بودن اثر به لحاظ زبانی  یکی از ویژگی های مهم یک اثر خوب محسوب می شود .

یکی دیگر ازخصوصیاتی که امروز در شعر سپید دیده می شود  گفتگو به صورت منولوگ monolog است . فاصله گذاری به وسیله نوشتار خارج از متن و جریان اصلی با توضیح اضافی شاعر در خلال روایت ، خود اشاره به نثر و ادبیات داستانی دارد که به همان محور افقی زنجیره روایی در یک اثر برمی گردد .در حالت کلی  استفاده از گفتگو چه به صورت منولوگ و چه به صورت دیالوگ نیازمند استفاده از قاعده هنجار می باشد . زیرا ترتیب عناصر جمله به سبب نقشی که در جمله می گیرند در بیان اهداف نویسنده نقش خواهند داشت . بنابراین ایجاد منولوگ در شعر سپید می تواند یک ضعف ساختاری محسوب شود .

زبان هنجار زبانی ست که شاعر و نویسنده با استفاده از قواعد دستور زبان به بیان اهداف خود می پردازد .

با توجه به تعریف ارائه شده در کتاب (از زبانشناسی به ادبیات ) از کورش صفوی  هنجار گریزی عمدتا به انحراف از قواعد  حاکم بر زبان هنجار گفته می شود. لازم به ذکر است  منظور هنجارگریزی انحراف از قواعد زبان هنجار نیست زیرا انحراف از قواعد زبان هنجار منجر به ساختی غیر دستوری می شود که به هیچ وجه در آثار، خلاقیت به شمار نمی رود . معتقدم اگر قرار باشد از قواعد هنجار گریزی که زبانشناسان  اروپایی معرفی کرده اند  ،استفاده کنیم . در اپتدای امر باید از گنجایش و مطبوع بودن آن در زبان خود مطلع باشیم . آیا زبان و ادبیات فارسی گنجایش و توانایی پذیرش قواعد هنجارگریزی  واژگانی را دارد ؟

هنجار گریزی واژگانی برای برجسته سازی بکار می رود  بدین ترتیب که بر حسب قیاس و گریز از قواعد ساخت واژه زبان هنجار ، واژه جدیدی می آفرینند و بکار می برند . یعنی واژه ای که در زبان هنجار بکار نمی رود نشان دهنده هنجار گریزی واژگانی است .

 

برای روشن شدن مطلب ،لازم به توضیح است که خط یک  بخش از زبان محسوب می شود .

زبانشناسان معتقدند زبانی زنده خواهد ماند که متکلمان به آن وجود داشته باشد و آثار خود را با خط حفظ کنند  بنابراین خط هم یک بخش از زبان محسوب می شود .

در زبان و ادبیات فارسی، قواعدی که بر یک واژه حاکم می شود هم قواعد صرف و نحو خواهد بود و هم قواعدی که مربوط به شیوه ی نوشتن کلمات است . چرا که در زبان فارسی کلمات با حروف متصل به هم نوشته می شوند .پس خط هم قواعد خود را بر واژه اعمال می کند . از طرف دیگر طبق قواعد دستور زبان ، اگر حرفی به ریشه کلمات اضافه یا کم شود معنای کلمه تغییر خواهد کرد .

اگر قواعد هنجار گریزی واژگانی را در زبان فارسی اعمال کنیم ، زبان دچار زایش بی رویه کلمات خواهد شد . به حدی که قادر به کنترل زبان نخواهیم بود و زبان متکلمان خود را از دست خواهد داد . بنابراین  زبان دچار آسیب می شود . سوال اینجاست آیا زبان و ادبیات فارسی شیوایی  و روانی لازم را برای بیان اهداف خود ندارد که ناگزیر برای بیان اهداف خود به این قواعد پناه ببریم ؟

 

هدف از این مقاله ، رسیدن به ساختار نثر ادبی و تفاوت آن با شعر سپید بود که به صورت مختصر به آن پرداخته شد . امید است این مقاله  بتواند راهگشای عزیزان نثر نویس و سپید سرا باشد .

 

 

 

با تشکر

مریم راد (واژه)

نقد شعر سپید

#نقد

پای پرچین تنهایی
نیلوفرانه قدکشیدم 
وخیره به دور دستها
تادرکوچه های اقاقیا گم شوم 
باران بامن بارید
تاخاطرات ازیاد جنگل برود
من به یادچشمان خیست
ومستی لبخندت
درخواب وبیداری
حسی غریب از من گذشت 
انگار از زمین گیج وگنگ
برخاستم.
به همراه ابری برهنه...
آنگاه خطوط پیکرم
شکسته شد
ودرختی رویید
دستانم درهجوم وهمی آشنا
چراغی شد
توفانی در راه بود ..
که به اندازه تمام روزهای پیله وارم
ریشه داشت .
درمحبت اسیرشدم .
دستی به آغوش گشوده ماند 
ولذتی ناتمام
درطول وعرض خیالی مبهم...!

#نقد شعر سپید 
#فریده_توکلی


maryam rad:
با عرض سلام و احترام 

از آنجایی که معتقدم اثر ارائه شده گویای تمام ویژگی های خواسته و ناخواسته خود خواهد بود بنابراین با صرف نظر از نام صاحب اثر آن را نقد و بررسی می کنم. 

در نگاه اول چیزی که ذهن بنده را به عنوان مخاطب و منتقد به خود مشغول می دارد، استفاده از دال و مدلول های ست که  بی هدف رها شده و در این اثر به ثمر نرسیده. علاوه بر پراکندگی معنایی و محتوایی زیبایی اثر را نیز تحت تاثیر قرار داده . 

تصویر در این اثر بیشتر انتزاعی و ذهنی ست تا عینی.  و این مسئله وقتی اتفاق افتاده که صاحب اثر سعی دربیان  توصیف داشته است.  مثل ( پای پرچین تنهایی 
نیلوفرانه قد کشیدم)  
اگرچه شاعرانه است اما علاوه براین که هیچ ارتباط معنایی بین این دو بیت وجود ندارد، استفاده از دال و مدلول هم برای ایجاد دلالت معنایی درست اتفاق نیوفتاده است.  
لازم به ذکر است که گل نیلوفر یک گلی ست که در مرداب می روید و اصلا قد نمی کشد.  بنابراین اگر قرار است ارجاع برون متنی در اثری وجود داشته باشد باید دلالت معنایی درستی بین دال و مدلول آن نیز وجود داشته باشد.  که سبب پراکندگی در معنا و محتوا نشود.  
از طرف دیگر نیلوفر نماد ایزدبانو آناهیتا ست و در اساطیر یونان هم آزدویت بوده یعنی شاعر در استفاده  این کلمه نیز نااگاهانه اقدام کرده است. 

در دو الی سه بیت پایین تر بعد از کوچه اقاقیا و بارش باران نیز این پراکندگی وجود دارد. باز هم تاکید می کنم ایجاد دال و مدلول  نیازمند داشتن دلالت معنایی هستند و این عدم ایجاد درست و مناسب دال و مدلول ها  در  ابیات انتهایی کار نیز مشهود است.از این کار  مثال میزنم

( حس غریبی از من گذشت

انگار از زمین گیج و گنگ 
برخاستم

به همراه ابری برهنه { آیا ابر لباس به تن دارد،، به فرض اگر در شعری  استفاده شده
باید قبل از استفاده  زمینه معنایی آن ایجاد شود، خب حالا ابری برهنه شد، چرا بی هدف در این اثر رها شده؟ منظور این است در شعر سپید هیچ تشبیه و دیگر ارکان های شعری نباید بی هدف آفریده شود بلکه شاعر از ساخت هر کدام از ترکیب ها باید هدفی را در جهت زیبایی و محتوایی اثرش دنبال کند.  در غیر این صورت بی معناست }

آنگاه خطوط پیکرم شکسته شد 
و درختی رویید

دستان چراغی شد

توفان... 
پیله وار... 
ریشه... 
طول و عرض خیال مبهم  { این ترکیب که بی هدف مثال تاس روی کاغذ ریخته شده چه معنایی را می تواند به مخاطب منتقل کند. دریافت مخاطب از این ترکیب چیست })  
همه این ها حکایت از عدم ایجاد دال و مدلول در اثر دارد که علاوه بر پراکندگی معنایی و محتوایی سبب می شود مخاطب اثر را نیمه  کاره رها کند و یا  این اثر جز آثار یک بار مصرف باشد که فقط یک بار مورد مطالعه قرار می گیرد و صرفا در ذهن مخاطب ایجاد سوال می کند که هدف صاحب اثر از چیدمان کلمات بی هدف و بدون انسجام کافی معنایی و محتوایی چه می تواند باشد.؟ 

شاعر و نویسنده باید وقتی دست به قلم شود و یا شعری بنویسد که حرفی برای گفتن داشته باشد.  از خواندن این اثر به منه مخاطب چه چیزی منتقل شد؟  این   یعنی صاحب اثر از بیان و انتقال مطلب به مخاطب عاجز است و باید میزان مطالعه خود را افزایش دهد، تا دایره واژگان به وسعت بیشتری در جهت بیان و انتقال مطلب برسد. 

در حالت کلی این اثر به شعریت  نرسیده و از طرف دیگر با توجه به ترتیب عناصر جمله اگر بخواهیم تقطیع را از این اثر برداریم، چون به معنای هم نرسیده و در نثر انتقال معنا از ویژگی های مهم محسوب می‌شود پس به ساختار نثر هم نرسیده.  ساده تر عرض کنم این اثر. در حالت کلی به ساختار نرسیده.  

یک بخش از میزان اعتبار اثر را در  ساختار آن بررسی می کنیم   بنابراین صاحب اثر باید در انتخاب و چیدمان کلمات و همچنین ایجاد تصاویر برای ایجاد زیبایی،  انتقال معنایی و محتوایی و از طرف دیگر داشتن ویژگی های ساختاری دقت کند تا موفق عمل کرده باشد.
  
در پایان برای صاحب اثر آرزوی موفقیت و سلامتی دارم. 

با تشکر 
مریم راد ( واژه)

نقد نثر ادبی شاعرانه

#نقد_نثر_ادبی

بنام خداوند مهربان

دلم را بر میدارم و با خودم میبرم 
به جایی که دیگر دستت هم نرسد 
به دور دستها آنجایی که 
حتی خودم هم در خودم گم شوم 
درسکوت  و خلوت  تنهایی هایم
جایی که خودم هم جایم را ندانم
آنجایی که دست وپا ی هیچکس 
نرسیده و نخورده باشد 
هیچ صدایی را نشنوم 
جزع صدای هق هق گریه 
و 
قه قه خنده هایم که 
همراه با پژواکی 
ناشناس 
به گوشم باز گردد 
خودم باشم و دردهایم 
همراه زخمهای به یادگارمانده 
از بهترین روز ها و لحظه های 
زندگیم 
که به بدترین خاطره ها مبدل شد 
کجاست کودکیهای 
گمشده ام  
در روزهای مه آلود  و بی کسیهایم؟!!!
کجاست رویا های جوانیم 
که همپای دردهایم 
به پیری کمر خمیده تبدیل شد؟
کجاست آرزوهای زیبا ی نشکفته 
که چون لبخندی تلخ 
روی لبهایم خشکید 
و 
همراه شبنم چشمان غبار گرفته ام 
کالبد وجودم را شست 
وبا
شعله های  درونم ذوب شد...
و 
جسم تبدارم را سردی نگاهت به گوهی
از انجماد جسم و روح تبدیل 
کرد ...
میروم  میروم جایی که خودم باشم
و
یادگاریهایت ....

Raha.
🌹___🌹___🌹___🌹__🌹___🌹____🌹___🌹___🌹
#نقد

maryam rad:
از آنجایی که معتقدم اثر ارائه شده گویای تمام ویژگی های خواسته و ناخواسته خود خواهد بود بنابراین اثر ارائه شده را با صرف نظر از نام صاحب اثر نقد و بررسی می کنم.

در ابتدایی امر اثر ارائه شده را به لحاظ ریخت شناسی بررسی خواهم کرد که با توجه به ترتیب عناصر جمله و همچنین حلقه های محور افقی زنجیره روایی و نیز برشی کوتاه از بیان احساسات فردی و نوع بیان آن در زمره نثر  ( نثر شاعرانه) قرار می گیرد. 
این نثر با دلم را بر می دارم و با خود می برم به....)  آغاز شد شده است که نمایانگر گفتگو ست و گفتگو یکی از ویژگی های مهم نثر های ادبی ست و به آن توان و تحرک می بخشد.  طرح را تا حدودی تحت تاثیر خود قرار داده است و.از یک شکل ساده خارج کرده و درونمایه آن را نمایان ساخته است. گفتگو در این اثر از خود استقلالی ندارد. صرفا بار توضیحی و تفسیری روایت را دوش کشیده. است و این اثر را تبدیل کرده به فصل مشترکی میان تجربه های فردی به صورت  عینی و ذهنی در زبان،  سبب بوجود آوردن روایت شده است. 
استفاده از زبان هنجار در کل اثر نقش تعیین کننده  خصوصا در ریخت شناسی اثر دارد.  و به انتقال معنا در این اثر کمک کرده است.  اما ضعف تالیف خصوصا در پاراگراف اول و دوم کاملا مشهود است و علت آن عدم اطلاعات کافی نویسنده است که امیدوارم با مطالعه روزانه برطرف شود. این ضعف تالیف ها سبب شده که محتوای اثر نیز دچار تزلزل شود.  مثال میزنم 
( جایی که خودم هم جایم را ندانم آنجایی که دست و پای هیچکس نرسیده و نخورده باشد.)  
لازم می دانم اشاره کنم 
فعل دست خوردن که می تواند به صورت منفی هم استعمال شود، یک فعل مرکب است که نباید شکسته شود. در غیر این صورت معنای آن تغییر می کند و.با توجه به محتوای اثر منظور نویسنده نخوابد بود و غلط محسوب می‌شود. 

مثال دیگر ( هیچ صدایی را نشنوم جز صدای هق هق گریه و قه قه خنده هایم که همراه با پژواکی ناشناس به گوشم باز گردد)  
لازم به ذکر است که صدایی که پژواک می گیرد ناشناس نخواهد بود.
در این اثر نویسنده صرفا به بیان احساسات خود بسنده کرده است. 

برای صاحب اثر آرزوی موفقیت و سلامتی دارم.  
با تشکر 
مریم راد ( واژه)

گاهی فراتر از درد

گاهی فراتر از درد

واژه ای کهنسال ذهنم را چنان به خویش معطوف ساخته و گلویم را می فشارد که نای نفس کشیدنم نیست. 
گویی رهایی از این واژه کالایی ست دست نیافتنی. 
آیا رهایی را باید به انتظار نشست؟ 
در پی رهایی از این واژه سه حرفی بر سر خویش به نزاع می آیم و جنگ پشت جنگ.

زمین و زمان پر می شود از شکوه و شکایت که ای خالق دانا در این چرخ گردون می چرخانی و می چرخانی ام و آنگاه با زنجیری دست و پا بسته اسیرم می سازی اندکی بعد در منجلاب گرفتاری ها رهایم می سازی.  این درد نیست خدایا،  درد نیست.؟

درد چه بر سرم آورده که توان رهایی را از من می ستاند و نای حرکت را می رباید.  چنین است که نشسته ای به گل می مانم  و بس.  
بگذار صادقانه بگویم، جدال بر سر حرف دال است که با ترکیب دوازدهمین واژه فارسی، در پی رجوعی دوباره به حرف دال درد ساخته می شود.  
همان که قلب و روح را می ساید.  
در این دریایی مواج سوار بر موج آرزوها،  دنیایی را در شکنجه گاه خود غرق می سازد.  گاه از این سو به آن سو  می خرامد و جایگاه عقل را به تسخیر خویش می آورد. 
در این جولانگاه بدون شک غم را به یادگار می گذارند. 
درد هر از  گاهی ناجوانمردانه در مامن احساس خیمه می زند و داغ بر دل  می گذارد.  خوب می دانم اگر بها یابد استخوان سوز است و دنیایی را در خویش نهفته می سازد.  
درد  آبستن حوادث است.  شاید پرسه های بی نتیجه کودکی ست از بام تا شام و خفتن روی کاغذ مقوایی که در کمین گاه حادثه افتاده است.  
درد نمایانگر فقر است در کفش های لنگه به لنگه یک کودکی تنها به روی برف ها که به خود می لرزد و آغوشی نیست که گرمابخش وجودش باشد. 

درد شاید نگاه تجدد گرایانه کودک فردا و فرداهاست که برهنگی را سیر آمال می داند و مست از آرزوهایش انسانیت را واژه ای فراتر از عمر تاریخ و فراموش شده می داند و در پی آن اندیشه انسانیت را پیرو مکتب پوچ گرایی.

درد شاید تار و پودی ست به عمر تاریخ بشر که به دور انسان تنیده شده و در کمین گاه حادثه بیدار است. گاه با لبخندی دروغین به پیشواز می آید و گاه با خنجری در دست به انتظار می نشیند.  
اگرچه درد این واژه کهنسال نخ نما شده است ولیکن همچنان درد است. 

"آشنای عشق،  مریم راد( واژه)"

عنوان اولین مطلب آزمایشی من


مرد خردمند هنر پیشه را

عمر دو بایست در این روزگار

 تا به یکی تجربه اندوختن

 با دگری تجربه بردن به کار!


اگر همه ما تجربیات مفید خود را در اختیار دیگران قرار دهیم همه خواهند توانست با انتخاب ها و تصمیم های درست تر، استفاده بهتری از وقت و عمر خود داشته باشند.

همچنین گاهی هدف از نوشتن ترویج نظرات و دیدگاه های شخصی نویسنده یا ابراز احساسات و عواطف اوست. برخی هم انتشار نظرات خود را فرصتی برای نقد و ارزیابی آن می دانند. البته بدیهی است کسانی که دیدگاه های خود را در قالب هنر بیان می کنند، تاثیر بیشتری بر محیط پیرامون خود می گذارند.