شاید مرگ، شاید زندگی
- پنجشنبه, ۷ ارديبهشت ۱۳۹۶، ۱۰:۱۵ ب.ظ
حرف آب و آینه ها (واژه):
شاید مرگ شاید زندگی
وقتی در تلاطم امواج زندگی دست و پا می زنیم یعنی شتک نشسته بر اقبالی که خون جگر می خواهد.
هر صبح هذیانی می شود و هر شب مصیبتی. انگار غمی کهنه درون رگ ها راه می رود و در هزارتوی وجودی خیمه می زند. در این حال، زندگی تعبیر آشفته ی ثانیه ها خواهد بود و انسان هم یک پرنده که با قفس مانوس شده. بال و پری که چیده شد، خیال پرواز نمی ماند حتی اگر هر روز آسمان دلبری کند.
زندگی شاید همجواری دو سنگ خارا باشد که به محض رسیدن، جرقه می زنند. در شگفتی این جرقه، اگر کوه باشی زیر ذرات آتشفشان غرق می شوی. یعنی که ثانیه ها به یک" آه "بند شده بودند و ما همچنان به دنبال بهشت می گردیم. خشت به خشت آرزوها را به روی هم می چینیم تا ذرات یک جرقه ویرانش کند. آنوقت به راحتی به جهنم می رویم چون بهشتی باقی نمانده.
زندگی می تواند یک مُردگی دوباره باشد که در فاصله میان یک گریه تا گریه بعدی ثانیه ها را علاف کرده است.
حال اگر همچنان فکر زیستن در سری مانده باید کلافی از سر گرفته شود. ثانیه ها منتظر می مانند.
"مریم راد (واژه)
- ۹۶/۰۲/۰۷