یوسف اسماعیلی
- دوشنبه, ۱۴ خرداد ۱۳۹۷، ۰۱:۵۴ ب.ظ
#نقد_شعر_کلاسیک
نقد شماره ۵
سلام ای پادشاه کّل عالم
سلام ای خالق حوّا و آدم
سلام ای بی نشان و جا و فرزند
سلام ای آنکه نامت شد خداوند
نمیدانم که هستی، یا چه هستی
به ما گفتند و می گویند،هستی
اگر هستی و ما را هستی از توست
غم وشادی و عیش ومستی از توست
بهشت و دوزخ وتهدید وترغیب
نماز وروزه وتطهیر و تهذیب
برای چیست، این الفاظ والقاب؟!
چه کس این دسته گل ها داده برآب
اگر ذاتم، وجودم، از دم توست
همه سرمایه ازبیش و کم توست
اگر تو چشمه ی اندیشه هایی
تمام شاخه ها و ریشه هایی
چرا در استخوان ها جا گرفتی
در این ظلمت چرا ماَوا گرفتی
چرا راه و صالت دورکردی
ره تاریک ما بی نور کردی
تو را در پرده های غیب بردند
به وادی های شک وریب بردند
هزاران سال غیر او نگفتند
به غیراز او،به غیرازهونگفتند
نه هو معلوم شد،نه او،دراین کار
نشد یک دل از این افسانه بیدار
تورا جوری دگر ،تعریف کردند
چه تعریفی؟!همه تحریف کردند
تو را ظالم ،تو را قهار گفتند
تو را حاکم ، تو را مکّار گفند
قوانینی تراشیدند و رفتند
به راهت شیشه پاشیدند ورفتند
هزاران سال از این عمر زمین رفت
چه گویم؟!از همه دل ها یقین رفت
چرا از آن وجود پاک و بی غش
تراشیدند صدها کوره آتش
چرا آن آسمان آبی و پاک
بروی پرده ها شدابر،غمناک
طبعت را چرا محکوم کردند
حقیقت را چرا محدوم کردند
کجا خورشید، از نورش جدا بود
خدا بی عاشقانش ، کی خدا بود
جهان زایندهٔ اندیشه ها نیست
کسی پنهان به پشت شیشه ها نیست
میان ما و او ، واو است،بردار
برای یک عزیزم واو، نگذار
#یوسف_اسماعیلی
maryam rad:
#نقد_شعر_کلاسیک
از آنجایی که معتقدم اثر ارائه شده گویای تمام ویژگی های خواسته و ناخواسته خود خواهد بود. بنابراین آن را بدون در نظر گرفتن نام صاحبش نقد و بررسی می کنم.
همانطور که از مقدمه اثر پیداست، این اثر اشاره به علم عرفان و خصوصا بحث توحید دارد.
از آنجایی که رویت خداوند در قلب و دل ممکن میشود،شاعر با استفاده از نظریه " وحدت وجود " و " وحدت شهود " سعی دارد به مقامات خداوند اشاره کند و صفات خداوند را بشمارد. بنابراین از راه تجربه گرایی Experientialism, معرفت شناسی(Reformed ),ایمانگرایی (Evidentialism),و سپس با دلیل و برهان یا دلیل گرایی(Foundatianalism )
که در بنیاد گرایی سنتی یا classical این اثر کاملا مشهود است، سعی در رسیدن به یک اثر هنری عرفانی دارد.
این قبیل آثار با توجه به اینکه نیاز به کلمات بیشتر و تعداد ابیات بیشتری دارد در قالب های بلند ادبی مثل قصیده و خصوصا مثنوی امکان پذیر هستند.
درواقع شاعر با استفاده از این قالب به شرح و توضیح صفات خداوند می پردازد و در مقایسه با محدودیت های دیگر قوالب کلاسیک از محدودیت های کمتری برخوردارند و به سهولت به بیان اهداف خود می پردازند.
اثر ارائه شده در قالب مثنوی سروده شده، که مناسب برای،این قبیل موضوعات است و هربیت قافیه جداگانه خود را دارد.
( جهان زاییده ی اندیشه ها نیست
کسی پنهان به پشت شیشه ها نیست)
یا
( طبیعت را چرا محکوم کردند
حقیقت را چرا محروم کردند.
تو را جوری دگر تعریف کردند
چه تعریفی همه تحریف کردند
همانطور که کاملا مشخص است هر بیت قافیه خود را دارد و از سویی دیگر شاعر در قالب به بیان اهداف و مقصود خود پرداخته، که به اعتقاد من موفق عمل کرده.
در پایان از شاعر محترم تشکر می کنم
با تشکر
مریم راد "واژه "
# نقد_شعر_کلاسیک
@ashenayeeshgh
http://nasrenovin.blog.ir
- ۹۷/۰۳/۱۴