#نقد_شعر_سپید
کجای قصه
پنهان شد
غروب خنده
نرم پرستوها
وآن گهواره ای
کز نغمه ی شیرین
میجنبید
به عشق آخرین دیدار با فرهاد
کجای قصه پیداشد
هجوم لشگر یک بغض
یک ناقوس عصیانگر
که بی تابی تاب رخت خوابی را
بهم میریخت
کجای گوشه این خاک می لنگد
دلم چون تسبیح
پوسیده میریزد
کنار تخت عریان عروسکها
وتو ای خفته در رویا ترین بستر
صدای ریزش قلب
پرستو های عاشق را
نمیفهمی
که
مرگ قاصدک ها گنگ ومجهول است
کجای قصه ناخوانده
می لنگد
#م_ت
#نقد_شعر_سپید
بنام خداوند جان و خرد
از آنجایی که معتقدم اثر ارائه شده گویای تمام ویژگی های خواسته و ناخواسته خود خواهد بود.
انتخاب و شیوه جایگزینی کلمات در زبان عادی نسبت به زبان شعری تفاوت دارد. زبان شعری همان زبانی ست که شاعر با نگاه شاعرانه با استفاده از کلمات به توصیف می پردازد و در این راه ممکن است از تخیل نیز کمک بگیرد. بنابراین باید پذیرفت که بافت و زبان شعری هیچ منافاتی با محتوای ندارند،که وجود یکی مستلزم نفی دیگری باشد. یعنی دست پیدا کردن به بافت یا texture به معنای بی توجهی به محتوا نیست.
به لحاظ نقد لغوی، انتخاب و چیدمان کلمات در این اثر با توجه و دقت کافی اتفاق نیوفتاده و حاصل این بی توجهی ترکیباتی که بی پروا در کنار هم چیده شده و علاوه بر بحث زیبایی شناسی، محتوا را نیز به خطر انداخته و سبب شده مضمون و محتوای قدری غیر قابل فهم شود.
مثلا ( غروب خنده، نرم پرستوها، هجوم شکر یک بغض، تو این خفته در رویا ترین بستر و.....)
از طرف دیگر وجود کلماتی چون ( کز، خفته) که جز،کلماتی هستند که امروز در زبان کاربرد ندارند و یا حتی جز ظرفیت های زبان محسوب نمی شوند، اثر را به لحاظ زبان دچار دوگانگی می کنند و این مسئله زیبایی شناسی اثر را به مخاطره می اندازد.
به لحاظ composition
( کجای قصه
پنهان شد
غروب خنده
نرم پرستوها
وآن گهواره ای کز نغمه ی شیرین
میجنبید)
نمی تواند شروع خوبی برای یک اثر باشد. درواقع این اثر آنقدر مجهول آغاز میشود که مخاطب از درک و دریافت آن قاصر است ( عدم ارتباط مخاطب با اثر ارائه ارزش آن می کاهد) و بعد در پایان هم همچنان به شکل مجهول به پایان می رسد. ( کجای قصه ناخوانده
می لنگد) بنابراین اثر به لحاظ شروع و پایان بندی موفق عمل نکرده است.
به لحاظ نقد فنی، در بعضی آثار جنبه های موسیقیایی بسیار پر رنگ تر از آثار دیگر به گوش میرسد این جنبه موسیقیایی یا می تواند در گرو وزن عروضی باشد و یا در اثر چیدمان کلمات و قرارگیری morphophonem ها در کنار هم و نهایتا تشکیل روند یا جریان آوایی اثر است.
کاملا نمایان است که در این اثر روند موسیقی در داخل زنجیره یک گفتار قرار دارد و سبب تناسب آوایی در آن شده است. بنابراین می توان پذیرفت که موسیقی در این اثر بخشی از structure آن می،باشد. پس،طبق تعاریف موجود اثر یک شعر آزاد است.
به لحاظ زیبایی شناسی با توجه به جنبه موسیقیایی و قالب اثر، انتظار داریم که segmentation بر اساس morphophonem ها اتفاق بیوفتد یعنی برای اساس ظرفیت های آوایی، حجم نفسی که در یافراگم برای خروج اوتی مورد نظر ایجاد می شود. اما متاسفانه segmentation در،اثر حاضر کاملا دلبخواهی ست و مطابق با هیچ قاعده و قانونی نمی باشد.
از طرف دیگر تشبیه های استفاده شده خلا معنایی موجود در اثر را نسبت به موضوع مورد نظر پر نمی کند.
تصاویر ایجاد شده در اثر عینی و ذهنی هستند اما به سبب ضعف در انتخاب و چیدمان کلمات سبب ضعف در دایره لغات شده و نهایتا تصاویر گویا نیست.
بنابراین اثر به لحاظ زیبایی شناسی به تکامل خود نرسیده است.
در پایان برای شاعر محترم آرزوی سلامتی و موفقیت دارم.
با تشکر
مریم راد "واژه "
#نقد_شعر_سپید
@ashenayeeshgh
#نقد_شعر_کلاسیک
maryam rad:
نقد شماره ۶
از همان لحظه که از کوچه تان رد شده ام
پیش چشمان دهن بین شما بد شده ام
تشنه لب بودم و دنبال سراب افتادم
عاشق آنکه نبایست و نباید شده ام
عقل با تجربه ام گفت که عاشق نشوی
بین فرمان دل و عقل مردد شده ام
آنچنان معجزه آورد مسیحای لبت
پشت بر مکتب خود کرده ومرتد شده ام
قید میخانه و پیمانه به یکباره زدم
به می سرخ لبان تو مقید شده ام
آنقدر روی لبم اسم تو جاری شد که
بین عشاق به دیوانه زبانزد شده ام
#نقد
#محمد_مهدی_سلیمان
بنام خداوند مهر و مهربانی
از آنجایی که معتقدم اثر ارائه شده گویای تمام ویژگی های خواسته و ناخواسته خود خواهد بود، بنابراین آن را بدون در نظر گرفتن نام صاحبش نقد و بررسی می کنم.
به لحاظ نقد لغوی، آنچه که از چیدمان و انتخاب کلمات و همچنین جایگزینی آنها بر می آید مطابق با قواعد دستور زبان است یعنی این اثر در حالت کلی دچار هنجارگریزی واژگانی و نحوی نیست.
از طرف دیگر استفاده از عناصر موجود در این اثر سبب دوگانگی آن در زبان شده است. مثال میزنم ( مسیحای لبت، میخانه و پیمانه، می سرخ لبان، عشاق و..) به لحاظ زبان این عناصر جز کلماتی هستند که در ظرف ظرفیت زبان محسوب نمی شوند و کاربرد ندارند و یا کاربرد کمتری دارند و از همه مهم تر در زبان فارسی امروز جایگزین دارند. بنابراین. استفاده شاعر از،این کلمات صرفا در جهت پر کردن وزن است و این مسئله. می تواند نشان دهنده ضعف در دایره لغات شاعر باشد.
به لحاظ نقد فنی این غزل یک غزل روایی ست که مثل همه غزل های روایی شامل مقدمه
( از همان لحظه که از کوچه تان رد شده ام
پیش چشمان دهن بین شما بد شده ام)
و مخاطب را از دیدگاه روایت اثر، آماده تنه روایی اثر می کند. از
( تشنه لب بودم و دنبال سراب افتادم
عاشق آنکه نبایست و نباید شده ام)
شروع می شود و تا
( آنچنان معجزه آورد مسیحای لبت
پشت بر مکتب خود کردم و مرتد شده ام) ادامه می یابد.
و سپس حاصل تنه و مقدمه این روایت، نتیجه ای ست که شاعر در پایان اثر گذار فته است. ( قید میخانه و پیمانه به یکباره زدم
به می سرخ لبان تو مقید شده ام
آنقدر روی لبم اسم تو جاری شد
که بین عشاق به دیوانه زبانزد شده ام)
بنابراین این نوع اثر یک غزل روایی ست با مضمون عاشقانه که بر وزن فعلاتن، فعلاتن، فعلاتن فعلن، بحر رمل مثمن مخبون محذوف سروده شده است.
ناگفته نمانده به اعتقاد بنده این اثر در بیت (4 و 6) از وزن خارج شده که متاسفانه به لحاظ سماعی هم به گوش خوش نمی نشیند.
به لحاظ زیبایی شناسی این اثر با هنجارگریزی آوایی به عنوان الزام در حفظ وزن به غیر از آن دو بیت دچار تزلزل نیست.
از،آنجایی که اثر یک غزل سنتی یا غزل عام است پس موسیقی موجود در آن یک موسیقی بیرونی ست و در گرو وزن اثر، که البته در اشعار کلاسیک دور از انتظار نیست.
توصیفات در این اثر صمیمی و سبب همزادپنداری یا بهتر عرض کنم سبب Defamiliarization یا آشنایی زدایی ست و مخاطب را با فضای ملموس خود همراه می سازد.
( از همان لحظه که از کوچه تان رد شده ام
پیش چشمان دهن بین شما بد شده ام
تشنه لب بودم و دنبال سراب افتادم
عاشق آنکه نبایست و نباید شده ام
عقل با تجربه ام گفت که عاشق نشوی
بین فرمان دل و عقل مردد شده ام)
به لحاظ composition این اثر( اشاره به همان بیت اول) شروع خوبی برای یک غزل روایی ست و همچنین پایان بندی اثر با توجه به موضوع مورد نظر به خوبی اتفاق افتاده. بنابراین اثر به لحاظ composition کاملا موفق است.
از طرف دیگر ارتباط عمودی ابیات برقرار است و نشان دهنده یگپارچگی و انسجام اثر است.
در ضمن اثر ارائه شده به لحاظ فهم شحعری نیز یکدستی لازم را در خود جای داده است.
در پایان برای شاعر محترم آرزوی سلامتی و موفقیت دارم.
با تشکر
مریم راد " واژه "
#نقد_شعر_کلاسیک
@ashenayeeshgh
#نقد_شعر_سپید
چک
چک
چکاچک چنگالهای سرخ،ازجنگ بر سر قلمرو
وصداها چهارجهت را میشکافتند
درشمایل شب
وباغرشی سهمگین
فرو میشود پنجه ای
در سینه ای مشتاق
پی در پی فرو میرفت ماه در جراحتی سنگین
نیزه های شب فروافتاد
گرگ ومیش
ناله پلنگ
وباد که شنها را می جهاند
می گستراند بر رد پای خونین
چقدر زود ردشان را میگیرد
آسمان
وشکارچیان را خبر دار میکند
اه ای خورشید
در من رنج می کشدزندگی
جام زنده مانیم را تو بنوش
به سرخی میزدودود میشد
پلنگ در دل جنگل
#سعید_مهراجی
تقدیم به:بانوکلارا خانس اسپانیایی
#نقد_شعر_سپید
بنام خداوند مهربان و مهربانی
از آنجایی که معتقدم اثر ارائه شده گویای ویژگی های خواسته و ناخواسته خود خواهد بود، بنابراین آن را بدون در نظر گرفتن نام صاحبش نقد و بررسی می کنم.
به لحاظ نقد لغوی، اثر ارائه شده با استفاده از انتخاب و جایگزینی کلمات در چهارچوب قواعد دستور زبان و رسیدن به زبان هنجار و همچنین( در این اثر) در مواردی رسیدن به ناهنجاری با استفاده از جابجایی ارکان جمله بدون ایجاد وزن، اثری خلق شده که در حالت کلی به لحاظ بررسی زبان تمایل به ایجاد زبان ارکاییک دارد اما نتوانسته آنطور که باید موفق عمل کند.
از طرف دیگر در دو مورد نیز دچار ضعف تالیف یا اشتباه در واژه سازی ست.
مورد اول ( که باد شن ها را می جهاند)
استفاده از فعل می جهاند که از مصدر کلمه جهیدن به معنای پریدن گرفته شده، با توجه به معنا صحیح نمی باشد.
کاربرد درست لغات علاوه بر بحث زیبایی شناسی به معنا و محتوای اثر نیز کمک خواهد کرد.
و مورد دوم " زنده مانیم " به لحاظ قواعد واژه سازی و همچنین نقشی که در جمله می گیرد، غلط می باشد.
استفاده از کلماتی که امروز در زبان فارسی کاربرد کمتری دارند، اما ادبی هستند، تمایل این اثر را در بررسی زبان، به زبان ارکاییک نزدیک می کند.
به لحاظ نقد فنی، ایجاد موسیقی درونی که یکی از ویژگی های شعر سپید است و با استفاده از انتخاب کلمات در زبان هنجار اتفاق افتاده، نشان دهنده ساختار و structure اثر در قالب شعر سپید است.
به لحاظ زیبایی شناسی تصاویر ارائه شده در این اثر عینی و ذهنی هستند که علاوه بر بحث زیبایی شناسی به محتوای اثر نیز کمک کرده اند.
( باد در شمایل شب
با غرشی سهمگین
فرو می شود پنجه ای
در سینه ای مشتاق
پی در پی فرو می رفت ماه در جراحتی سنگین)
تصاویر ارائه شده در این اثر در گرو تشبیه و استعاره است که در کل اثر خوش نشسته
( در من رنج می کشدزندگی)
و...
به لحاظ composition این اثر با استفاده از واج آرایی آغاز،شده که علاوه بر بحث زیبایی شناسی، به جنبه موسیقیایی اثر کمک کرده است. درواقع با استفاده از تکرار morphophonem
( چک
چک
چکاچک چنگالهای سرخ)
علاوه بر. خلق تصاویر سبب رمز گشایی در اثر اتفاق افتاده است.
در واقع این شروع خلاقانه در این اثر سپید به موفقیت کل اثر کمک کرده اما به همان اندازه که شروع آن موفقیت آمیز بوده،شاعر در پایان بندی آن موفق عمل نکرده.
از جهت segmentation ویا تقطیع آن طور که باید موفق عمل نکرده.
segmentation
در شعر سپید دلبخواهی نیست بلکه بر اساس ظرفیت های موسیقیایی که در خود جای داده و همچنین توانایی مخرج حروف به وسیله شش ها اتفاق می افتد. که هم سبب روان خوانی اثر می شود و هم جنبه های موسیقیایی اثر را کامل می کند.
به لحاظ محتوایی شاعر با استفاده از عناصر ناتورالیسم به خلق شعری پرداخته در جهت اومانیسم که نهایتا با کمک توصیفات شاعرانه علاوه بر اینکه به ماهیت شعری دست پیدا کرده، به اهداف خود در جهت روایت اثر نیز،رسیده است.
اگرچه روایت در این اثر قدری گنگ و در مواردی تاویل پذیر است اما در حالت کلی مخاطب درک و دریافت موضوع مورد نظر را با استفاده از توصیفات شاعر در اثر خواهد داشت.
در پایان برای شاعر محترم آرزوی سلامتی و موفقیت دارم.
با تشکر
مریم راد" واژه "
# نقد_شعر_سپید
@ashenayeeshgh
#نقد
نقد شماره ۵
کوچ کردی جای پایت را تماشا میکنم
دل شده لبریز غم هرچند حاشا میکنم
عکس های یادگاری گرچه بر دیوار دل
حک شده اما تو را امشب تمنا می کنم
#دریا
#نقد
بنام خداوند مهرو مهربانی
از آنجایی که معتقدم اثر ارائه شده گویای تمام ویژگی های خواسته و ناخواسته خود خواهد بود، بنابراین آن را بدون در نظر گرفتن نام صاحبش نقد و بررسی می کنم.
اثر ارائه شده به لحاظ نقد لغوی، انتخاب و شیوه جایگزینی کلمات مطابق با معیارهای زبان فارسی و مطابق با قواعد دستور زبان و انتظاری که از شعر داریم می باشد.
علاوه بر آن بحث انتخاب و شیوه جایگزینی کلمات در این اثر علاوه بر زیبایی یکدستی لازم را هم درصورت و هم در محتوا به خود به همراه دارد.
به لحاظ نقد فنی اثر ارائه شده اگرچه دوبیتی ست که بر وزن فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن نوشته شده اما به لحاظ محتوایی به تکامل نرسیده. به اعتقاد من دو بیت مطلب توانست بریده ای از،یک غزل در همین وزن باشد.
در حالت کلی دو بیتی جز قالب های ریشه دار زبان فارسی ست که مرکب از چهار مصرع است و همه برای یک قافیه اند به جز مصرع سوم که قافیه می تواند در آن اختیاری باشد. نام گفته نمانده که از اوزان پر کاربرد دو بیتی مفاعلین مفاعلین فعولن است.
به لحاظ زیبایی شناسی، تصاویر ارائه شده در این اثر زیبا و شاعرانه است
( کوچ کردی جای پایت را تماشا میکنم)
این تصاویر بر مبنای تشبیه و استعاره است و در واقع همین تصاویر ماهیت شعری را در اثر تایید می کند.
در پایان برای شاعر محترم آرزوی سلامتی و موفقیت دارم
با تشکر.
مریم راد" واژه "
#نقد
@ashenayeeshgh
#نقد_شعر_کلاسیک
نقد شماره ۴
ابر پر بار بهار امشب چه غوغا می کنی
شعر میباری طراوت در دل ما می کنی
می شکوفد بر درخت عشق گلهای امید
خلوتم را چون خیال وصل زیبا می کنی
اشکارا ماه پنهان است در دامان تو
جلوه اش در جان تو پیداست حاشا میکنی؟
مثل ماری زهر میریزد به کامم زندگی
رود تلخ زندگی مان را گوارا میکنی؟
بغضها واشکهایت شاهد درد تو اند
مثل ما ناچاری و داری مدارا میکنی
دشتهای آرزویم را طراوت میدهی ؟
یا که مثل دیگران امروز و فردا میکنی؟
#محمد_مهدی_سلیمان
#نقد
از آنجایی که معتقدم اثر ارائه شده گویای تمام ویژگی های خواسته و ناخواسته خود خواهد بود، بنابراین آن را بدون در نظر گرفتن نام صاحبش نقد و بررسی می کنم.
به لحاظ نقد لغوی، اثر ارائه شده با توجه به انتخاب و شیوه جایگزینی کلمات و آنچه که ثروت ارتباط با زبان مدت نظر است کاملا زیبا و درست اتفاق افتاده و زبان یکدستی لازم را به لحاظ انتخاب و شیوه جایگزینی کلمات دارد.
به لحاظ composition
( ابر پر بار بهار امشب چه غوغا می کنی
شعر میباری بازی طراوت در دل ما می کنی)
هم حاصل تصویر است و هم حاصل احساسی که در قالب کلمات به مخاطب منتقل شده است. اما از جهت پایان بندی کار به اعتقاد من با ایجاد پرسش،به پایان نمی رسید بهتر بود. چراکه این پرسش در ذهن مخاطب ایجاد تاویل. نمی کند بلکه مرور و تکرار ابیات قبل در ذهن مخاطب خواهد بود.
به لحاظ نقد فنی این اثر یک غزل سنتی یا غزل عام است که در وزن فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن، بحر رمل مثمن محذوف سروده شده.
نمونه این وزن را در اشعار حافظ به زیبایی هر چه تمام داریم. ( با در نظر گرفتن برابری محتوایی)
سینه مالامال درد است این دریغا همدمی
دل ز تنهایی به جان آمد خدا را مرهمی
در این اثر با توجه به مضمونی که در خود جای داده به دنبال اندیشه نو نیستیم اما نگاه شاعرانه و زیبایی که در آن نهفته است این غزل را یک غزل خوب معرفی می کند و نهایتا انتظاری را که از یک غزل داریم برآورده می کند.
به لحاظ نقد زیبایی شناسی،استفاده از تشبیه هایی که در ابیات این غزل وجود دارد، این غزل را به یک غزل توصیفی یا غزلی که بر پایه توصیف شکل گرفته، تبدیل کرده است.
در اشعار توصیفی در حالت کلی، تصاویر نقش اساسی دارند. تصاویر در این اثر به زیبایی ساخته شده.
( می شکوفد بر درخت عشق گلهای امید
خلوتم را چون خیال وصل زیبا می کنی)
( اشکارا ماه پنهان است در دامان تو
جلوه اش در جان تو پیداست حاشا میکنی)
( بغضها و اشکهایت شاهد درد تواند
مثل ما ناچاری و داری مدارا میکنی)
عناصر استفاده شده در این اثر مثل (ابر پر بار، درخت عشق، گلهای امید، خیال وصل، جلوه در جان و...) اگرچه تاییدی ست بر شعر کلاسیک، یک غزل سنتی که در آن اندیشه های سنتی وجود دارد، سبب بوجود آمدن ارتباط عمودی بین ابیات شده است.
یعنی در این غزل پیوستگی بین ابیات برقرار است و نهایتا این غزل دچار پراکندگی محتوایی نیست.
که البته یکی دیگر از نکات مثبت این اثر است.
در پایان برای شاعر محترم آرزوی موفقیت و سلامتی دارم.
با تشکر
مریم راد "واژه "
#نقد
@ashenayeeshgh
#نقد_غزل_اجتماعی
دل به کنجی رفت و تنها شدتحمل تا به کی؟
یخ زده محتاج یک ، ها ،شد تحمل تا به کی ؟
سرو زیبای صداقت ،همدلی و اعتماد
زیر برف کاستی تا شد تحمل تا به کی؟
لحظه هایم پرشد از اما ،اگر ،ایکاش ها
دلخوشی مانند رویا شد تحمل تا به کی ؟
دلخور از دیروزم و ناراضی از این روزها
ناامیدی سهم فردا شد تحمل تا به کی ؟
دیگران را پله کردن تا به اوج انحطاط
پیش چشم ما چه زیبا شد تحمل تا به کی ؟
آمدی پیش من و حرف از دورنگی ها زدی
حرف تو درد دل ماشد تحمل تا به کی؟
#محمد_مهدی_سلیمان
#نقد
maryam rad:
بنام خداوند مهر و مهربانی
از آنجایی که معتقدم اثر ارائه شده گویای تمام ویژگی های خواسته و ناخواسته خود خواهد بود، بنابراین آن را بدون در نظر گرفتن نام صاحبش نقد و بررسی می کنم.
قبل از شروع نقد لازم می دانم توضیحاتی مختصر در ارتباط با شعر اجتماعی عرض کنم.
شعر اجتماعی شعری است که بتوان رویکردی اجتماعی را در آن پیدا کرد. این قبیل اشعار عمدتا حاوی مضامین فقر، اوضاع اجتماعی،. بی عدالتی، مسئله تکدی گری و... از طرف دیگر در مقابل این موارد دعوت به تعاون، دعوت به بیداری و..... است. در شعر اجتماعی شاعر پیام های اجتماعی آشکار به عنوان یک کالای فکری و هماهنگ با تراز جامعه به خوانندگان خود عرضه می دارد. البته به اعتقاد من در بین مضامین اجتماعی بی عدالتی یا پرداختن به عدالت بسامد بالاتری دارد. بنابراین می توان گفت که مسائل مشترک اجتماعی زمینه ی مشترک فکری را ایجاد کرده است و این زمینه های مشترک در ادبیات سبب بوجود آمدن یا خلق آثاری در این شیوه است که جنبه توصیفی دارند و بخشی از خوانندگان و اهل تفکر را به خود اختصاص می دهند.
اثر حاضر به لحاظ نقد لغوی و آنچه از چیدمان کلمات برمیاید نشان دهنده دقت و توجه شاعر می باشد که علاوه بر. زیبایی به تکامل زیبایی اثر نیز کمک کرده است.
( سرو زیبای صداقت همدلی و اعتماد
زیر برف کاستی تا شد تحمل تا به کی)
یا
( دیگران را پله کردن تا به اوج انحطاط
پیش چشم ما چه زیبا شد تحمل تا به کی) با
اثر به لحاظ composition
( دل به کنجی رفت و تنها شد تحمل تا به کی
یخ زده محتاج یک ها شد تحمل تا به کی)
با توجه به اینکه شروع یک اثر می تواند توانایی شاعر را در خلق شعر نمایان سازد و از طرف دیگر انتخاب کلمات درست و مناسب تاثیر پذیری بیشتری در مخاطب ایجاد می کند، بنابراین بیت ارائه شده نمیتواند شروع خوبی برای یک اثر خصوصا اثر اجتماعی باشد.
از سوی دیگر آنچه در مصرع دوم همین بیت دیده می شود. عدم رعایت قوانین موجود در صرف و نحو در زبان فارسی است به زبان ساده تر منظور از عدم رعایت قوانین، ضعف تالیف است. در این قوانین ( عدد یک و هزار) جز استثنا ها محسوب می شوند که برای جمع بستن به جای ( ها) ی جمع از ( ان) استفاده می کنند. [ یکان، هزاران ]
در پایان بندی اثر با توجه به بیت ( آمدی پیش من و حرف از دو رنگی ها زدی
حرف تو درد دل ما شد تحمل تا به کی)
به اعتقاد من جهت گیری فکری شاعری باشد توجه به ابیات قبل تغییر کرده، در ابیات قبل مخاطب مستتر است و در بیت آخر مخاطب دوم شخص می شود.
به اعتقاد بنده اگر این مستتر بودن مخاطب در بیت آخر هم رعایت می شد شعر زیبا تر ی خلق می شد.
به لحاظ نقد فنی، این اثر یک غزل با مضمون اجتماعی ست
بر وزن ( فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن
بحر رمل مثمن محذوف است. محذوف است چون هجای بلند آخر فاعلاتن به فاعلن تبدیل شده..
نمونه ی این وزن را در حافظ داریم
باغبان گر پنج روزی صحبت گل بایدش
بر جفای خار هجران صبر بلبل بایدش)
یا در شعر استاد سخن سعدی
( با جوانی سرخوش است این پیر بی تدبیر را
جهل باشد با جوانان پنجه کردن پیر را)
به لحاظ زیبایی شناسی استفاده از تشبیه و کنایه علاوه بر بحث زیبایی شناسی به محتوا و مضمون اثر نیز کمک کرده است. باید پذیرفت که آفرینش زیبایی در زبان شعر اتفاق می افتد و زیبایی شعر در چنین اشعاری وقتی اتفاق می افتد که عناصر شعر با بقیه ارکان آن همخوان و هماهنگ باشند.
( دلخور از دیروزم و ناراضی از این روزها
ناامیدی سهم فردا شد تحمل تا به کی)
در این اثر چیدمان کلمات در قالب عروض به بیان عاطفی اثر کمک کرده است که متناسب با وزن، هماهنگی که در کلمات ایجاد شده توان تاثیر و القای آن را در ذهن مخاطب بالا برده است.
موسیقی ایجاد شده در این اثر در گرو عروض می باشد، پس موسیقی بیرونی ست. ناگفته نماند که در این بین " ردیف" هم در زیبایی اثر و روان بودن موسیقی و همچنین زیبایی محتوایی با توجه به مضمون نقش دارد.
#ادامه_دارد
@ashenayeeshgh
ادامه نقد
به لحاظ بررسی محتوا و درونمایه باید عرض کنم که جامعه از مجموعه ای از اشکال و روابط و آداب و رسوم، مذهب و غیره تشکیل شده است و همه اینها یعنی مجموعه ای از اعمال و عقاید لایتغیر و بی چون و چرا در کنارهم می تواند دیدگاه شخصی هر فرد و جهانبینی شخصی او را بسازد. در این اثر جهانبینی خاصی که نشان دهنده جهت فکری مشخصی باشد را نشان نمی دهد اما دیدگاهی اعتراض آمیزی، در خود، نسبت به اوضاع جامعه جای داده است.
عناصری از قبیل ( محتاج یک ها، صداقت، همدلی، اعتماد، برف کاستی، اگر و ایکاش ها، دلخوشی، دلخوری، ناراضی. دیگران را پله کردن، توجه انحطاط و...) نشان دهنده دیدگاهی نه چندان کامل و نگرشی نسبت به اجتماع است
در پایان برای شاعر محترم آرزوی سلامتی و موفقیت دارم.
با تشکر
مریم راد "واژه "
#نقد_غزل_اجتماعی
@ashenayeeshgh
#نقد
"گفتی چه خبر! از تو چه پنهان خبری نیست"
جز یاد تو در کوی دلم ره گذری نیست
دستی به تبر بردی و از ریشه بریدی
از جنگل رویای دلم...هیچ اثری نیست
بعد از تو همه ثانیه ها هم شب تار است
در ظلمت تنهایی من چون قمری نیست
کم سو شده چشمان پر از پینهء حسرت
از بس که به شب زل زده اما سحری نیست
رفتی و جهان خالی و من پر ز تو ام باز
دنیا شده متروکه و گویا بشری نیست
طی شد همه عمر به پایت که بیایی
هر لحظه دعا کردم و گویا اثری نیست
روییده به هر یک قدم از فاصلهء ما
دیواری و سمت تو ولی هیچ دری نیست
#رسول_پور_همراه
بنام خداوند مهر
#نقد
از آنجایی که معتقدم اثر ارائه شده گویای تمام ویژگی های خواسته و ناخواسته خود خواهد بود، بنابراین آن را بدون در نظر گرفتن نام صاحبش نقد و بررسی خواهم کرد.
قبل از اینکه بخواهم به نقد این شعر بپردازم، لازم می دانم چند نکته را عرض کنم.
همانطور که متوجه شدید، شعر یک غزل است
که در آن محور اصلی بر پایه عواطف و احساسات است.
اگرچه از غزل انتظار داریم علاوه بر احساسات، اندیشه ها هم در آن نقش داشته باشد
زیرا آنچه از تعریف شعر بر میآید بر این منوال استوار است، می توان گفت ساده ترین تعریف شعر همان بیان احساسات و عواطف در جوار اندیشه، در لحظه ای از زمان گذرا ست که مزین می شود به تشبیه، استعاره، ایجاز و.. و به این ترتیب ماهیت شعر شکل می گیرد
وقتی به این ماهیت موسیقی هم اضافه شد، چهارچوب موسیقی که ثروت گروه عروض و قافیه است و چه موسیقی که در ذات کلمه و نهایتا در کلام وجود دارد، جنبه های،زیبا شناسی اثر را کامل خواهد کرد
اما یک شعر با تمام تفاسیری که عرض کردم وقتی به تکامل می رسد که دارایی محتوا و وحدت فضا باشد و نمادین سازی با استفاده از زبان اتفاق بیوفتد و نشان دهنده یک جهت فکری شاعری باشد.
به لحاظ تقدیم لغوی این اثر باید عرض کنم که چیدمان کلمات و همچنین کلمات مورد استفاده مطابق با زبان معیار اتفاق افتاده و در حالت کلی از دوگانگی بدور است به غیر از مصرع ( رفتی و جهان خالی و من پر ز توام باز)
کاملا مشخص است که این دوگانگی تحت تاثیر وزن، به حذف واکه منجر شده است.
نحو در این اثر مطابق چهارچوب شعر و آنچه در غزل کاملا پذیرفته شده است و در یک مصرع دچار جابجایی ارکان شده است که علاوه بر جنبه موسیقیایی به زیبایی شناسی اثر هم کمک کرده است.
( کم سو شده چشمی پر از پینه ی حسرت)
ناگفته نماند که لحن در این اثر کاملا ساده و روان است
در این اثر composition
( گفتی چه خبر از تو چه پنهان خبری نیست
جز یاد تو در کوی دلم ره گذری نیست)
سبب می شود که ذهن مخاطب برای شروع یک شعر آماده شود و حضور عاطفه یا بعد عاطفی سبب ارتباط نزدیک و صمیمانه شاعر و مخاطب خواهد بود و از آنجایی که این ارتباط صمیمانه با مخاطب در طول اثر حفظ شده است بنابراین ما یک اثر یکدست داریم که یکدستی موجب پیوند خوردن ابیات است.
یعنی از پراکندگی به دور است.
و یکی دیگر از نکات مثبت این اثر می،باشد
به لحاظ نقد فنی
و همانطور که کاملا نمایان است قالب اثر یک غزل است و نوع اثر عاشقانه می،باشد.
بنابراین اثر دارایی عروض و قافیه است و از قواعد آن در کل اثر بهرمند شده است.
به اعتقاد من وزن این اثر
مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن
بحران هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف است.
شاید بتوان گفت که نمونه یا مثال این وزن را در شعر حافظ داریم
(ما ورد سحر در ره میخانه نهادیم
محصول دعا در ره جانانه نهادیم. )
بنابراین با توجه به عرایضم در بالا
اثر یک غزل در فرم سنتی یا غزل عام است. که به اعتقاد بنده حاوی منطق و اندیشه های نو نیست.
به لحاظ زیبایی شناسی
موسیقی این اثر مطابق با انتظاری که از غزل داریم تحت تاثیر وزن است و به یک موسیقی بیرونی تبدیل شده که البته با توجه به روان بودن موسیقی در اثر یکی دیگر از نکات مثبت آن است.
ترکیب سازی در این اثر بدیع نیست و این مسئله سبب میشود که تکراری بودن مضمون اثر بیشتر به چشم بیاید.
این تکرار در مضمون سبب می شود مخاطب را از دست بدهیم. به هرحال هنر یک مسئله مخاطب محور است.
این اثر روایت خوبی دارد این روایت سبب شده ابیات یکدیگر را حمایت کنند وگرنه کل اثر هم کاملا مشهود است.
استفاده از تشبیه و استعاره و... سیب زیبایی شناسی اثر می شود و تاییدیه دیگر بر ماهیت شعری اثر است. که نکته مثبت دیگر است
( دستی به تبر بردی و از ریشه بریدی
از جنگل رویایی دلم هیچ اثری نیست)
( کم سو شده چشمان پر از پینه ی حسرت
از بس که به شب زل زده اما سحری نیست)
به لحاظ محتوا و درونمایه اینقدر با توجه به مضمون عاشقانه ای که. در خود جای داده به یک اثر رمانتیک تبدیل شود اما متاسفانه توصیفات آن طور که باید شاعرانه اتفاق نیوفتاده.
به اعتقاد بنده باید با ظرافت بیشتری اتفاق می افتاد.
در پایان برای شاعر محترم آرزوی سلامتی و موفقیت دارم.
مریم راد "واژه "
#نقد
مرا دریاب
ای دریا
که من بارانیم امشب
هوای
ماهی ازاد را
دربرکه های خفته و
متروک می جویم
من از یک کوره راه
راه راه
از یک بغل اندو میایم
من از یک شهر بی قانون
از اندیشه های زخمی آشوب
من از زندان پر تابوت
می ایم
مرا دریاب
اینجا هر نفس رنگ قفس را
میکشد باخود
ومیروید کنار دست گلدانی
گلی افسرده و سرخورده از هر سو
مرا دریاب
که من زخمی تراز
دیوارزندانم
ومن زندانی
زندان
زندانم
مرا دریاب
که از آغوش سردم
سایه ای سنگین میرزد
میان سخره وساحل
ومی ماند بجا
یک حجله
یک ترحیم ناقابل
مرا دریاب
مرادریاب ای دریا
#م_ت
#نقد
"بنام او که جان آفرید. "
از آنجایی که معتقدم اثر ارائه شده، گویای تمام ویژگی های خواسته و ناخواسته خود خواهد بود، بنابراین آن را بدون در نظر گرفتن نام صاحبش نقد و بررسی می کنم.
قبل از اینکه به نقد بپردازم بد نیست اشاره کنم که وقتی از ادبیات صحبت به میان می آید، یعنی با سخنانی روبه رو هستیم که از سخنان عادی بالاتر و برتر است و این. مسئله یک امری ست بدیهی. از این جهت است که مردم آن سخنان را در خور ضبط و نقل می دانند. می توان گفت سخنان بار احساسی را با خود حمل می کنند و مخاطب را تحت تاثیر عواطف قرار می دهند و در این عواطف، ذوق فکری و هنری نیز نهفته است. در این بین اگر قرار است اثری از دیدگاه زیبایی شناسی مورد بررسی قرار گیرد، پس بهتر است که جنبه های هنری و زیبایی شناسی آن مطابق با معیارهای زیبایی شناسی از دیدگاه "علوم و فنون بلاغت "مد نظر قرار گیرد. حال، با این توضیح اجمالی به بررسی اثر می پردازم.
به لحاظ نقد لغوی، آنچه از این اثر بر میاید این است که انتخاب کلمات و جایگزینی آنها سعی در بیان عواطف دارد. اگرچه زبان در این اثر در حوزه ی "نحو " قرار دارد و هیچ تغییری در" نرم " زبان به لحاظ استفاده از "زبان هنجار" و ایجاد "ناهنجاری " نشده است، بنابراین، انتخاب و جایگزینی کلمات در زبان، سبب رسانگی لازم در اثر به لحاظ فهم شعری شده است و یکپارچگی و انسجام لازم را به لحاظ فهم شعری نیز به ارمغان می آورد.
به لحاظ "composition " این اثر، ( مرا دریاب
ای دریا
که من بارانیم امشب
هوای
ماهی آزاد را
در برکه های خفته
و متروک می جویم)
با توصیفات شاعرانه ای که هم به لحاظ انتخاب الفاظ نمایان است و هم سبب شده که چند دال در کنار یک مدلول قرار بگیرد، (طبیعی ست که این روند در برخی اشعار توصیفی دیده می شود) به جنبه های زیباییشناسی اثر کمک خواهد کرد.
چون این روند در ابیات پایین تر هم تکرار شده، نشان دهنده تعمد شاعر در استفاده از این روش می باشد.
( از یک بغل اندوه میایم
من از شهر بی قانون
از اندیشه های زخمی آشوب
من از زندان پر تابوت
می آیم)
به لحاظ نقد فنی، چیزی که در این اثر بسیار پر رنگ عمل کرده جنبه های موسیقیای آن است. موسیقی در این اثر بر اساس چیدمان morphophonem ها اتفاق افتاده، پس روند موسیقی در این اثر در داخل زنجیره ی گفتار قرار دارد و تناسب آوایی نیز در آن ایجاد شده است. بنابراین می توان پذیرفت، موسیقی بخشی از structure این اثر می باشد و با استناد به تعاریف موجود در ارتباط با قوالب موجود، این شعر، شعری ست که در قالب آزاد سروده شده.
به لحاظ زیبایی شناسی، کاملا نمایان است که segmentation بر اساس morphophonem ها اتفاق افتاده، که نه تنها دچار ضعف نیست بلکه سبب روان خوانی اثر نیز می شود.
کلمات ایجاد شده در این اثر علاوه بر اینکه زبان عاطفی اثر را بالا برده اند، صورتی را ایجاد کرده اند که حرکتی ذهنی در جهت خیال، با استفاده از تشبیه، در لباس واژگان اتفاق افتاده که علاوه بر زیبایی اثر، محتوا و مضمون را نیز تحت تاثیر قرار داده است. این کلمات سبب ایجاد "تصاویری مجرد مختلط " است.
مثال میزنم
( گلی افسرده و سرخورده از هر سو)
یا
( هوای
ماهی آزاد را
در برکه های خفته
و متروک می جویم)
یا
( از یک بغل اندوه میایم
من ازیک شهر بی قانون
از اندیشه های زخمی آشوب
من از زندان پر تابوت
می آیم)
علاوه بر اینها در این اثر تصاویر در جهت برانگیختن حواس به طور غیر مستقیم وجود دارد و سبب برانگیختن حسی خاص در مخاطب می شود.
،این تصاویر با ایجاد مفاهیم و انتقال به مخاطب به صورت منسجم و طبق تعاریف شعری ( شعر تصاویر و عواطف و اندیشه در لباس واژگان است) ایجاد شده اند.
به لحاظ مضمون فکری شعر، آنچه که به عنوان رسالت در این شعر در نظر گرفته شده ، کاملا روشن و نمایان است و تقریبا جهت گیری اجتماعی نیز دارد. یعنی با زبانی کاملا عاطفی به بیان مضامین ملموس اجتماعی پرداخته شده.
( من که زخمی تر از
دیوار زندانم
و من زندانی
زندان
زندانم)
یا
(که آغوش سردم
سایه ای سنگین میلرزد
میان سخره وساحل
و می ماند بجا
یک حجله
یک ترحیم ناقابل) و..
به لحاظ محتوا و درونمایه آنچه از این اثر بر میاید این است، انسانی در تقابل با اندیشه های خود قرار دارد و به موضوعات نفسانی می پردازد. (یک موضوعی مثل خودکشی) پس این اثر، یک اثر "اومانیسم" است که در تقابل با اندیشه های خود به "سوبژکتیویسم" تبدیل شده و از طرف دیگر با دخالت و بیان احساسات خود در قالب خیال به یک" اکسپرسیونیسم" رسیده است. و از این طریق راهی برای بیان اندیشه های خود یافته است. بنابراین این اثر تلفیقی از" اکسپرسیونیسم ِ سوبژکتیو " است.
در پایان برای شاعر محترم آرزوی سلامتی و موفقیت دارم.
با تشکر
مریم راد "واژه "
#نقد
@ashenayeeshgh
#نقد
امشب دلی بشکسته وبیماردارم
گویی که درچشمان خیسم خار دارم
چون میچد این اشکهای بیقرارم
در بین قلبم غصه ها بسیار دارم
از دردهای جان خود گفتم به دلدار
اوگفت من هم قصد برتیمار دارم
گفتم و گفتم از نهان و راز جانم
گویی که غمها را به دل انباردارم
امشب دگر رازی نمانده در دل من
گفتم هرآنچه دردلم زنگار دارم
#س_احمدوند
maryam rad:
#نقد_شعر_کلاسیک
#نقد_غزل
بنام خداوند نیک.
از آنجایی که معتقدم اثر ارائه شده گویای تمام ویژگی های خواسته و ناخواسته خود خواهد بود، بنابراین آن را بدون در نظر گرفتن نام صاحبش نقد و بررسی خواهم کرد.
قبل از اینکه بخواهم به نقد بپردازم لازم می دانم که عرض کنم غزل جز قالب های شعری ست که در دو دهه اخیر دچار پوست اندازی و تغییر و تحول شده البته این پوست اندازی یک سری ویژگی را به این قالب که محدود به چهارچوب تعیین شده خود بود، اضافه کرده است. این صحبت به معنای آن نیست که ما غزل کلاسیک را با فرم و رنگ لعاب غزل کلاسیک نداریم، بلکه به معنای آن است که غزل هم با تمام آن چهارچوب محکم قابل تغییر است.
آنچه از نقد لغوی اثر برمیاید این است که چیدمان کلمات در این اثر انگشت طور که باید اتفاق نیوفتاده و به لحاظ محتوایی اثر را دچار تکرار کرده. این مسئله ناشی از ضعف در دایره لغات است.
مثال میزنم
( گویی که در چشمان خیسم خار دارم.
چون میچکد این اشکهای بیقرارم)
یا
( گفتم و گفتم از نهان و راز جانم
گویی که غم ها را به دل انبار دارم)
یا
( امشب دگر رازی نمانده در دل من
گفتم هر آنچه در دلم زنگار دارم)
ناگفته نمانده که شاعر سعی در ایجاد بازی زبانی داشته اما اما این بازی زبانی چیزی به ظرفیت این غزل اضافه نکرده است و صرفا تکرار محتوایی را به رخ می کشد. پس شاعر باید در انتخاب و چیدمان کلمات دقت بیشتری را بکار گیرد.
به لحاظ composition این اثر
( امشب دلی بشکسته و بیمار دارم)
در این مصرع کلمه "بشکسته " زبان را صرفا در این مصرع دچار دوگانگی کرده و درواقع به سمت گریز از زبان عرف سوق داده. اما با توجه به وزن، این گریز صرفا در جهت هماهنگی صورت کلمه با وزن اتفاق افتاده. بنابراین با توجه به آنکه این مسئله در شعر کلاسیک متاسفانه شایع است، می توان از آن صرف نظر کرد.
در حالت کلی زبان آن یکدستی لازم را دارد. که نقطه قوت اثر است.
چفت و بسته کلام درست اتفاق افتاده، اما چیزی به غزل جهت زیبایی اثر و یا حتی به لحاظ محتوایی اضافه نکرده است.
همانطور که در عرایضم در بالا عرض کردم شاعر به یک تکرار رسیده که این تکرار، خلاقیت و نوآوری آوری را از، او گرفته.
حضور عاطفه در این اثر بسیار پر رنگ است که نکته مثبت آن محسوب می شود.
مثال میزنم
( چون میچکد این اشکهای بیقرارم
در بین قلبم غصه ها بسیار دارم.
از درد های جان خود گفتم به دلدار
او گفت من هم قصد بر تیمار دارم.)
این قبیل بیان احساسات سبب ایجاد ارتباط مخاطب با شعر خواهد شد. درواقع این مسئله چیزی ست که از،یک شعر انتظار داریم. ( همان دیدگاه عاطفی و بیان، توام با احساسات در اثر) که علاوه بر زیبایی شناسی سبب تکامل مضامین اثر خواهد شد.
روایت در این اثر به یک تکرار بیت محدود شده که شرح و تفسیر آن صرفا سبب بازی زبانی در اثر شده است و این بازی زبانی نه آنقدر خاص و منحصر به فرد است که بخواهد به قوت اثر کمک کند و نه حتی به زور آزمایی در این اثر می انجامد، بنابراین این قبیل بازی های زبانی در اثر بی تاثیر بود و سبب ایجاد ضعف در اثر می شوند.
در حالت کلی به لحاظ بررسی و نقد لغوی می توان گفت که شاعر در این اثر به اوج زیبایی یا بهتر عرض کنم به " رستاخیز کلمات " طبق تعریف استاد شفیعی کدکنی نرسیده است یعنی تصاویر یا ایماژ ها و همچنین المان یا نماد های این اثر به تکامل نرسیده.
به لحاظ نقد فنی، همانطور که کاملا مشخص است این اثر یک شعر عروضی در قالب غزل است و نوع این اثر هم یک تغزل عاشقانه است
به اعتقاد بنده چیدمان کلمات در این اثر می توانست بهتر اتفاق بیوفتد و صرفا در جهت وزن نباشد.
موسیقی در این اثر بیرونی ست و تحت تاثیر وزن است، اما روانی لازم را به لحاظ موسیقیایی در آن ایجاد کرده است.
بنابراین segmentation هم کاملا تحت تاثیر وزن و طبق آن انتظاری که از یک شعر عروضی داریم اتفاق افتاده است.
به لحاظ زیبایی شناسی، استفاده از تشبیه و استعاره، علاوه بر بحث زیبایی شناسی به زایش معنایی اثر نیز کمک خواهد کرد اما تشبیهات در این اثر صرفا در جهت زیبایی اتفاق افتاده و زایش معنایی را در آن ایجاد نکرده است.
بنابراین تاروپود شعری در اثر رعایت شده اما هیچگونه خلاقیت و نوآوری دوران صورت نگرفته است.
پس می توان گفت به لحاظ زیبایی شناسی، شاعر باید با قوت بیشتری به خلق اثر می پرداخت.
در حالت کلی این مضمون و نوع بیان سبب شده که این اثر به لحاظ نوع شعری به یک شعر توصیفی تبدیل شود.
در این رابطه بنده معتقدم
شاعران که دست به خلق یک شعر توصیفی می زنند باید و باید در آن خلاقیت و نوآوری به خرج دهند، در غیر این صورت دچار تکرار در سوژه، تکرار در مضمون و محتوا و تکرار در انتخاب کلمات خواهند شد. و مخاطب امروز هم به دنبال شعر تکراری نیست. بنابراین شاعری که مخاطب نداشته باشد، به یک شاعر مرده در اصطلاح، تبدیل خواهد شد.
در پایان برای صاحب اثر آرزوی سلامتی و موفقیت دارم.
با تشکر
مریم راد"واژه"
#نقد
maryam rad:
#نقد
لحظه
لحظه هارا
با گریه می خندم
نه نام امده را میدانم
نه
نام انکه رفت
گاه ونگ
وگاه شیون
چقدر قد سال کوتاه میشود
و پیچک اندوه
از قامت سرو بالا میرود
خنده
شیون
در سکوت تخم می ریزد
و مرز
امدن ورفتن را
در پوچی هر لبخند
ورق میزند
از مرز چشمانم چه می گذرد
که اشک
شوق وشیون
شقیقه ام را
شخم می زند
#مهری_توبی (اقاقیا)
#نقد
<<بنام خداوند مهربان >>
از آنجایی که معتقدم اثر ارائه شده گویای تمام ویژگی های خواسته و ناخواسته خود خواهد بود، بنابراین آن را بدون در نظر گرفتن نام صاحبش نقد و بررسی می کنم.
بی راه نیست، اگر تاکید کنم شعر در قلمرو زبان معنا می گیرد و این قلمرو آنقدر وسیع است که ماهیت شعر را در بر می گیرد. خلق یک شعر صرفا در جهت زبان محدود نمی شود بلکه موسیقی که ناشی از چیدمان کلمات است و همچنین تصویر، به تکامل آن کمک خواهد کرد.
در بررسی این اثر،به لحاظ نقد لغوی، آنچه از این اثر برمیاید این است که کلمات در مواردی با دقت و باریک بینی که خاصه یک شاعر خوب است اتفاق نیوفتاده.
( گاه ونگ
گاه شیون)
اولا "ونگ" به لحاظ لغوی به تنهایی نمی تواند "رسایی معنایی "داشته باشد، زیرا یک کلمه مرکب است پس (ونگ زدن) می تواند با توجه به معنا درست باشد.
دوماً ( گاه ونگ / گاه شیون) به لحاظ معنایی از یک خانواده هستند و تعادل معنایی را در اثر به هم می زند. پس حشو است و یکی از این دو کلمه باید حذف شود.
صاحب اثر با استفاده از کلمات سعی در بیان روایت شاعرانه و رمانتیک دارد.
( با گریه می خندم
چقدر قد سال کوتاه میشود
پیچک اندوه
از قامت سرو بالا میرود رود.) و....
روایت در این اثر شامل تشبیه و استعاره شده که در جهت خلق تصاویر عینی و ذهنی به اثر کمک کرده است.
رفتار زبان، در این اثر با توجه به اینکه ویژگی های زبان هنجار را در خود حفظ کرده و سپس با استفاده از کلمات ( ایجاد تشبیه، استعاره، forgrounding) به حالتی رسیده که شاعر از یک احساس تصویر می سازد و این تصاویر به دریافت مخاطب کمک خواهد کرد.
آنچه از composition این اثر برمیاید، با توجه به اینکه ذهن مخاطب را برای ورود به اثر و دریافت آن به لحاظ معنایی و همچنین ایجاد فضای موسیقیایی آماده می کند، بسیار خوب اتفاق افتاده.
( لحظه
لحظه هارا
با گریه می خندم)
این روند ادامه می یابد و در پایان به یک تکرار حساب شده به لحاظ معنایی، در جهت تکامل معنایی اثر می رسد. ( که اشک
شوق وشیون
شقیقه ام را
شخم می زند)
این مسئله یعنی، شروع و پایان اثر کاملا منسجم و مرتبط است و جفت بست کلام در آن به درستی اتفاق افتاده.
این اثر یکپارچگی لازم را به لحاظ دریافت شعری دارد.
به لحاظ نقد فنی، در مقایسه با رفتار زبان، که رفتار رجعت به مرکز است و همچنین جنبه موسیقیایی اثر به لحاظ چیدمان کلمات که به صورت درونی، در شعر بدون وزن و قافیه اتفاق افتاده، و نهایتا با درنظرگرفتن اینکه در شعر سپید هیچ کلمه ای بدون هدف رها نشده و در جهت تکامل روند معنایی اثر است، می توان پذیرفت که اثر یک شعر سپید است که به لحاظ structure نیز به تکامل رسیده است.
به لحاظ زیبایی شناسی، این اثر با نقش عاطفی که زبان. با استفاده از چیدمان کلمات به خود گرفته آغاز شده که به زیبایی اثر کمک کرده است
اما دوست بیت بعدی در روند زیبایی شناسی اثر خلل وارد کرده و لزومی به بیان آن ها نیست.
عدم ارتباط بعضی از ابیات، به سبب. عدم ارتباط عمودی عناصر موجود روی محور جانشینی در شعر شده است که زیبایی اثر را قدری دچار تزلزل ساخته.
(وپیچک اندوه
از قامت سرو بالا میرود
خنده
شیون
در سکوت تخم می ریزد)
در انتهای اثر
( از مرز چشمانم چه می گذرد
که اشک
شوق وشیون
شقیقه ام را
شخم می زند)
اشک و شیون به لحاظ دریافت و انتقال معنایی بسیار به هم نزدیک هستند
لزومی به استفاده هر دو نیست. به نوعی،اضافه گویی ست که زیبایی اثر را تحت تاثیر قرار می دهد.
متاسفانه هیچ تصویری خلاقانه ای در این اثر اتفاق نیوفتاده.
به لحاظ segmentation (تقطیع) بر اساس morphophonem، آن طور که باید اتفاق نیوفتاده ( قدری دچار تزلزل است)
اما به لحاظ structure. و زیبایی شناسی، اثر را دچار خلل، نکرده است.
به لحاظ محتوایی باید عرض کنم که ایدئولوژی خاصی که ناشی از اندیشه ای جهت گرا در این اثر وجود ندارد. موضوع اثر سوبژکتیو است که به احساس انسان ارزش بخشیده و به لحاظ درونمایه به یک اثر رمانتیسم تبدیل شده که مثل همه ی اشعار و نوشته های رمانتیسم احساسات به عقل ترجیح داده شده.
در پایان برای صاحب اثر، آرزوی سلامتی و موفقیت در تک تک لحظات زندگی را دارم.
با تشکر
مریم راد"واژه "
#واژه
#نقد