نثر نوین

نثر و تفاوت آن با شعر سپید , مقاله

نثر نوین

نثر و تفاوت آن با شعر سپید , مقاله

نثر صرفا به دنبال کشف پیچیدگی های روایی نیست بلکه تشخیص سطوح مختلف ، فرافکنی حلقه های محور افقی زنجیره ی روایی نسبت به محور عمودی تلویحی نیز هست . این حلقه ها حول محور زبان در کل اثر با تکیه بر
تفکر نویسنده و بیان سوژه مورد نظر اتفاق می افتد . بنابراین در نثر به دنبال جهانی هستیم تحت سلطه معنا .

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
مطالب پربحث‌تر
آخرین نظرات
نویسندگان

۲۶۷ مطلب توسط «مریم راد(واژه)» ثبت شده است

رسول پور همراه

#نقد 


"گفتی چه خبر! از تو چه پنهان خبری نیست"

جز یاد تو در کوی دلم ره گذری نیست


دستی به تبر بردی و از ریشه بریدی

از جنگل رویای دلم...هیچ اثری نیست


بعد از تو همه ثانیه ها هم شب تار است

در ظلمت تنهایی من چون قمری نیست


کم سو شده چشمان پر از پینهء حسرت

از بس که به شب زل زده اما سحری نیست


رفتی و جهان خالی و من پر ز تو ام باز

دنیا شده  متروکه و گویا بشری نیست


طی شد همه عمر به پایت که بیایی

هر لحظه دعا کردم و گویا اثری نیست


روییده به هر یک قدم از فاصلهء ما

دیواری و سمت تو ولی هیچ دری نیست

#رسول_پور_همراه

بنام خداوند مهر 

#نقد 


از آنجایی که معتقدم اثر ارائه شده گویای تمام ویژگی های خواسته و ناخواسته خود خواهد بود، بنابراین آن را بدون در نظر گرفتن نام صاحبش نقد و بررسی خواهم کرد.  



قبل از اینکه بخواهم به نقد این شعر بپردازم، لازم می دانم چند نکته را عرض کنم.


همانطور که متوجه شدید، شعر  یک غزل است 

که در آن محور اصلی بر پایه عواطف و احساسات است.


اگرچه از غزل انتظار داریم علاوه بر احساسات، اندیشه ها هم در آن نقش داشته باشد 

زیرا آنچه از تعریف شعر بر میآید بر این منوال استوار است، می توان گفت ساده ترین تعریف شعر همان بیان احساسات و عواطف در جوار اندیشه، در لحظه ای از زمان گذرا ست که مزین می شود به تشبیه، استعاره، ایجاز و..  و به این ترتیب ماهیت شعر شکل می گیرد 

وقتی به این ماهیت موسیقی هم اضافه شد، چهارچوب موسیقی که ثروت گروه عروض و قافیه است و چه موسیقی که در ذات کلمه و نهایتا در کلام وجود دارد، جنبه های،زیبا شناسی اثر را کامل خواهد کرد 

اما یک شعر با تمام تفاسیری که عرض کردم وقتی به تکامل می رسد که دارایی محتوا و وحدت فضا باشد و نمادین سازی با استفاده از زبان اتفاق بیوفتد و نشان دهنده یک جهت فکری شاعری باشد.


به لحاظ تقدیم لغوی این اثر باید عرض کنم که چیدمان کلمات و همچنین کلمات مورد استفاده مطابق با زبان معیار اتفاق افتاده و در حالت کلی از دوگانگی بدور است به غیر از مصرع ( رفتی و جهان خالی و من پر ز توام باز)  

کاملا مشخص است که این دوگانگی تحت تاثیر وزن، به حذف واکه منجر شده است.


نحو در این اثر مطابق چهارچوب شعر و آنچه در غزل کاملا پذیرفته شده است و در یک مصرع دچار جابجایی ارکان شده است که علاوه بر جنبه موسیقیایی به زیبایی شناسی اثر هم کمک کرده است.  

( کم سو شده چشمی پر از پینه ی حسرت)  

ناگفته نماند که لحن در این اثر کاملا ساده و روان است


در این اثر composition 

( گفتی چه خبر از تو چه پنهان خبری نیست 

جز یاد تو در کوی دلم ره گذری نیست)  

سبب می شود که ذهن مخاطب برای شروع یک شعر آماده شود و حضور عاطفه یا بعد عاطفی سبب ارتباط نزدیک و صمیمانه شاعر و مخاطب خواهد بود و از آنجایی که این ارتباط صمیمانه با مخاطب در طول اثر حفظ شده است بنابراین ما یک اثر یکدست داریم که یکدستی موجب پیوند خوردن ابیات است.


یعنی از پراکندگی به دور است.  

و یکی دیگر از نکات مثبت این اثر می،باشد

به لحاظ نقد فنی 

و همانطور که کاملا نمایان است قالب اثر یک غزل است و نوع اثر عاشقانه می،باشد.  

بنابراین اثر دارایی عروض و قافیه است و از قواعد آن در کل اثر بهرمند شده است.


به اعتقاد من وزن این اثر 

مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن 

بحران هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف  است.  

شاید بتوان گفت که نمونه یا مثال این وزن را در شعر حافظ داریم 

(ما ورد سحر در ره میخانه نهادیم 

محصول دعا در ره جانانه نهادیم. )  

بنابراین با توجه به عرایضم در بالا 

اثر یک غزل در فرم سنتی یا غزل عام است.  که به اعتقاد بنده حاوی منطق و اندیشه های نو نیست.

به لحاظ زیبایی شناسی 

موسیقی این اثر مطابق با انتظاری که از غزل داریم تحت تاثیر وزن است و به یک موسیقی بیرونی تبدیل شده که البته با توجه به روان بودن موسیقی در اثر یکی دیگر از نکات مثبت آن است.


ترکیب سازی در این اثر بدیع نیست و این مسئله سبب میشود که تکراری بودن مضمون اثر بیشتر به چشم بیاید.  

این تکرار در مضمون سبب می شود مخاطب را از دست بدهیم. به هرحال هنر یک مسئله مخاطب محور است.

این اثر روایت خوبی دارد این روایت سبب شده ابیات یکدیگر را حمایت کنند وگرنه کل اثر هم کاملا مشهود است.

استفاده از تشبیه و استعاره و... سیب زیبایی شناسی اثر می شود و تاییدیه دیگر بر ماهیت شعری اثر است. که نکته مثبت دیگر است 

( دستی به تبر بردی و از ریشه بریدی 

از جنگل رویایی دلم هیچ اثری نیست)  

( کم سو شده چشمان پر از پینه ی حسرت 

از بس که به شب زل زده اما سحری نیست)

به لحاظ محتوا و درونمایه اینقدر با توجه به مضمون عاشقانه ای که. در خود جای داده به یک اثر رمانتیک تبدیل شود اما متاسفانه توصیفات آن طور که باید شاعرانه اتفاق نیوفتاده.  

به اعتقاد بنده باید با ظرافت بیشتری اتفاق می افتاد. 

در پایان برای شاعر محترم آرزوی سلامتی و موفقیت دارم.  

مریم راد "واژه "

م _ت نقد

#نقد 


مرا دریاب 

ای دریا 

که من بارانیم امشب 

هوای 

ماهی ازاد را  

دربرکه های خفته و

متروک می جویم 

من از یک کوره راه 

راه راه 

از یک بغل اندو میایم 

من از یک شهر بی قانون

 از اندیشه های زخمی آشوب

من از زندان پر تابوت 

می ایم 

مرا     دریاب

اینجا هر نفس  رنگ قفس را 

میکشد باخود 

ومیروید کنار دست گلدانی

گلی افسرده و سرخورده از هر سو 

مرا دریاب 

که من زخمی تراز 

دیوارزندانم 

ومن زندانی 

زندان 

زندانم 

مرا دریاب 

که از آغوش سردم 

سایه ای سنگین میرزد 

میان سخره وساحل

ومی ماند بجا 

یک حجله 

یک ترحیم ناقابل 

مرا دریاب 

مرادریاب ای دریا

#م_ت 


#نقد 

"بنام او که جان آفرید.  "


از آنجایی که معتقدم اثر ارائه شده،  گویای تمام ویژگی های خواسته و ناخواسته خود خواهد بود، بنابراین آن را بدون در نظر گرفتن نام صاحبش نقد و بررسی می کنم. 

قبل از اینکه به نقد بپردازم بد نیست اشاره کنم که  وقتی از ادبیات صحبت به میان می آید، یعنی با سخنانی  روبه رو هستیم که از سخنان عادی بالاتر و برتر است و این. مسئله یک امری  ست بدیهی. از این جهت است که مردم آن سخنان را در خور ضبط و نقل می دانند. می توان گفت  سخنان بار احساسی را با خود حمل می کنند و مخاطب را تحت تاثیر عواطف قرار می دهند و در این عواطف، ذوق فکری و هنری نیز نهفته است.  در این بین اگر قرار است اثری از دیدگاه زیبایی شناسی مورد بررسی قرار گیرد، پس بهتر است که جنبه های هنری  و زیبایی شناسی آن مطابق با معیارهای زیبایی شناسی از دیدگاه "علوم و فنون بلاغت "مد نظر قرار گیرد. حال، با این توضیح اجمالی به بررسی اثر می پردازم.  


به لحاظ نقد لغوی، آنچه از این اثر بر میاید این است که انتخاب کلمات و جایگزینی آنها سعی در بیان عواطف دارد. اگرچه زبان در این اثر در حوزه ی "نحو " قرار دارد و هیچ تغییری در" نرم " زبان به لحاظ استفاده از "زبان هنجار" و ایجاد "ناهنجاری "   نشده است، بنابراین، انتخاب و جایگزینی کلمات  در زبان، سبب رسانگی لازم در اثر به لحاظ فهم شعری شده است و یکپارچگی و انسجام لازم را به لحاظ فهم شعری نیز به ارمغان می آورد. 


به لحاظ "composition " این اثر، ( مرا دریاب 

ای دریا 

که من بارانیم امشب 

هوای 

ماهی آزاد را

در برکه های خفته 

و متروک می جویم)  

با توصیفات شاعرانه ای که هم به لحاظ انتخاب الفاظ نمایان است و هم سبب شده که چند دال در کنار یک مدلول قرار بگیرد، (طبیعی ست که این روند در برخی اشعار توصیفی دیده می شود)  به جنبه های زیبایی‌شناسی اثر کمک خواهد کرد. 

چون این روند در ابیات پایین تر هم تکرار شده، نشان دهنده تعمد شاعر در استفاده از این روش می باشد. 


( از یک بغل اندوه میایم 

من از شهر بی قانون 

از اندیشه های زخمی آشوب 

من از زندان پر تابوت 

می آیم)


به لحاظ نقد فنی، چیزی که در این اثر بسیار پر رنگ عمل کرده جنبه های موسیقیای آن است. موسیقی در این اثر بر اساس چیدمان morphophonem ها اتفاق افتاده، پس روند موسیقی در این اثر در داخل زنجیره ی گفتار قرار دارد و تناسب آوایی نیز در آن ایجاد شده است.  بنابراین می توان پذیرفت، موسیقی بخشی از structure این اثر می باشد و با استناد به تعاریف  موجود در ارتباط با قوالب موجود، این شعر، شعری ست که در قالب آزاد سروده شده.  


به لحاظ زیبایی شناسی، کاملا نمایان است که segmentation بر اساس morphophonem ها اتفاق افتاده، که نه تنها دچار ضعف نیست بلکه سبب روان خوانی اثر نیز می شود.  


کلمات ایجاد شده در این اثر علاوه بر اینکه زبان عاطفی اثر را بالا برده اند، صورتی را ایجاد کرده اند که حرکتی ذهنی در جهت خیال، با  استفاده از تشبیه، در لباس واژگان اتفاق افتاده که علاوه بر زیبایی اثر، محتوا و مضمون را نیز تحت تاثیر قرار داده است.  این کلمات سبب ایجاد "تصاویری مجرد مختلط " است.  

مثال میزنم 

( گلی افسرده و سرخورده از هر سو)  

یا 

( هوای 

ماهی آزاد را 

در برکه های خفته 

و متروک می جویم)  

یا 

( از یک بغل اندوه میایم 

من ازیک شهر بی قانون 

از اندیشه های زخمی آشوب 

من از زندان پر تابوت 

می آیم)  


علاوه بر  اینها در این اثر تصاویر در جهت برانگیختن حواس به طور غیر مستقیم وجود  دارد و سبب برانگیختن حسی خاص در مخاطب می شود. 

،این تصاویر با ایجاد مفاهیم و انتقال به مخاطب به صورت منسجم و طبق تعاریف شعری ( شعر تصاویر و عواطف و اندیشه در لباس واژگان است)  ایجاد شده اند.  

به لحاظ مضمون فکری شعر، آنچه که به عنوان رسالت در این  شعر در نظر گرفته شده ، کاملا روشن و نمایان است و تقریبا جهت گیری اجتماعی نیز دارد.   یعنی با زبانی کاملا عاطفی به بیان مضامین ملموس اجتماعی پرداخته شده.  


( من که زخمی تر از 

دیوار زندانم 

و من زندانی 

زندان 

زندانم)  

یا 

(که آغوش سردم 

سایه ای سنگین میلرزد 

میان سخره وساحل 

و می ماند بجا 

یک حجله 

یک ترحیم ناقابل)  و..


به لحاظ محتوا و درونمایه آنچه از این اثر بر میاید این است،  انسانی در تقابل با اندیشه های خود قرار دارد و به موضوعات نفسانی می پردازد.  (یک موضوعی مثل خودکشی)  پس این  اثر، یک اثر  "اومانیسم" است که در تقابل با اندیشه های خود به "سوبژکتیویسم" تبدیل شده و از طرف دیگر با دخالت و بیان احساسات خود در قالب خیال به یک" اکسپرسیونیسم" رسیده است. و از این طریق راهی برای بیان اندیشه های خود یافته است.  بنابراین این اثر تلفیقی از" اکسپرسیونیسم ِ  سوبژکتیو " است.  


در پایان برای شاعر محترم آرزوی سلامتی و موفقیت دارم.  


با تشکر 

مریم راد "واژه " 

#نقد 

@ashenayeeshgh

نقد شعر کلاسیک

#نقد 

امشب  دلی بشکسته وبیماردارم 


 گویی که درچشمان خیسم خار دارم


چون میچد این اشکهای  بیقرارم 


 در بین  قلبم غصه ها بسیار دارم 


 از دردهای جان خود گفتم به دلدار


اوگفت من هم  قصد برتیمار دارم 


گفتم و گفتم از نهان  و راز جانم


 گویی که غمها را به دل انباردارم


امشب  دگر  رازی نمانده در دل من


گفتم  هرآنچه دردلم زنگار دارم


#س_احمدوند

maryam rad:

#نقد_شعر_کلاسیک 

#نقد_غزل 


بنام خداوند نیک.  


از آنجایی که معتقدم اثر ارائه شده گویای تمام ویژگی های خواسته و ناخواسته خود خواهد بود، بنابراین آن را بدون در نظر گرفتن نام صاحبش نقد و بررسی خواهم کرد.  


قبل از اینکه بخواهم به نقد بپردازم لازم می دانم که عرض کنم غزل جز قالب های شعری ست که در دو دهه اخیر دچار پوست اندازی و تغییر و تحول شده البته این پوست اندازی یک سری ویژگی را به این قالب که محدود به چهارچوب تعیین شده خود بود، اضافه کرده است.  این صحبت به معنای آن نیست که ما غزل کلاسیک را با فرم و رنگ لعاب غزل کلاسیک نداریم، بلکه به معنای آن است که غزل هم با تمام آن چهارچوب محکم قابل تغییر است.  


آنچه از نقد لغوی اثر برمیاید این است که چیدمان کلمات در این اثر انگشت طور که باید اتفاق نیوفتاده و به لحاظ محتوایی اثر را دچار تکرار کرده.  این مسئله ناشی از ضعف در دایره لغات است.  

مثال میزنم 

( گویی که در چشمان خیسم خار دارم.  

چون میچکد این اشکهای بیقرارم)  

یا 

( گفتم و گفتم از نهان و راز جانم 

گویی که غم ها را به دل انبار دارم)  

یا 

( امشب دگر رازی نمانده در دل من 

گفتم هر آنچه در دلم زنگار دارم)  

ناگفته نمانده که شاعر سعی در ایجاد بازی زبانی داشته اما اما این بازی زبانی چیزی به ظرفیت این غزل اضافه نکرده است و صرفا تکرار محتوایی را به رخ می کشد.  پس شاعر باید در انتخاب و چیدمان کلمات دقت بیشتری را بکار گیرد.  


به لحاظ composition این اثر 

( امشب دلی بشکسته و بیمار دارم)  

در این مصرع کلمه "بشکسته " زبان را صرفا در این مصرع دچار دوگانگی کرده و درواقع به سمت گریز از زبان عرف سوق داده.  اما با توجه به وزن، این گریز صرفا در جهت هماهنگی صورت کلمه با وزن اتفاق افتاده. بنابراین با توجه به آنکه این مسئله در شعر کلاسیک متاسفانه  شایع است، می توان از آن صرف نظر کرد.  

در حالت کلی زبان آن  یکدستی لازم را دارد. که نقطه قوت اثر است.  


چفت و بسته کلام درست اتفاق افتاده، اما چیزی به غزل جهت زیبایی اثر و یا حتی به لحاظ محتوایی اضافه نکرده است. 

همانطور که در عرایضم در بالا عرض کردم شاعر به یک تکرار رسیده که این تکرار، خلاقیت و نوآوری آوری را از، او گرفته. 

حضور عاطفه در این اثر بسیار پر رنگ است که نکته مثبت آن محسوب می شود.  

مثال میزنم 

( چون میچکد این اشکهای بیقرارم 

در بین قلبم غصه ها بسیار دارم.  

از درد های جان خود گفتم به دلدار 

او گفت من هم قصد بر تیمار دارم.)  

این قبیل بیان احساسات سبب ایجاد ارتباط مخاطب با شعر خواهد شد.  درواقع این مسئله چیزی ست که از،یک شعر انتظار داریم.  ( همان دیدگاه عاطفی و بیان، توام با احساسات در اثر)  که علاوه بر زیبایی شناسی سبب تکامل مضامین اثر خواهد شد.  


روایت در این اثر به یک تکرار بیت محدود شده که شرح و تفسیر آن صرفا سبب بازی زبانی در اثر شده است و این بازی زبانی نه آنقدر خاص و منحصر به فرد است که بخواهد به قوت اثر کمک کند و نه حتی به زور آزمایی در این اثر می انجامد، بنابراین این قبیل بازی های زبانی در اثر بی تاثیر بود و سبب ایجاد ضعف در اثر می شوند.  


در حالت کلی به لحاظ بررسی و نقد لغوی می توان گفت که شاعر در این اثر به اوج زیبایی یا بهتر عرض کنم به " رستاخیز کلمات " طبق تعریف استاد شفیعی کدکنی نرسیده است یعنی تصاویر یا ایماژ ها و همچنین المان یا نماد های این اثر به تکامل نرسیده.  


به لحاظ نقد فنی، همانطور که کاملا مشخص است این اثر یک شعر عروضی در قالب غزل است و نوع این اثر هم یک تغزل عاشقانه است 

به اعتقاد بنده چیدمان کلمات در این اثر می توانست بهتر اتفاق بیوفتد و صرفا در جهت وزن نباشد.

موسیقی در این اثر بیرونی ست و تحت تاثیر وزن است، اما روانی لازم را به لحاظ موسیقیایی در آن ایجاد کرده است.  

بنابراین segmentation هم کاملا تحت تاثیر وزن و طبق آن انتظاری که از یک شعر عروضی داریم اتفاق افتاده است.  


به لحاظ زیبایی شناسی، استفاده از تشبیه و استعاره، علاوه بر بحث زیبایی شناسی به زایش معنایی اثر نیز کمک خواهد کرد اما تشبیهات در این اثر صرفا در جهت زیبایی اتفاق افتاده و زایش معنایی را در آن ایجاد نکرده است.  

بنابراین تاروپود شعری در اثر رعایت شده اما هیچگونه خلاقیت و نوآوری دوران صورت نگرفته است.  

پس می توان گفت به لحاظ زیبایی شناسی، شاعر باید با قوت بیشتری به خلق اثر می پرداخت.  

در حالت کلی این مضمون و نوع بیان سبب شده که این اثر به لحاظ نوع شعری به یک شعر توصیفی تبدیل شود.  

در این رابطه بنده معتقدم 

شاعران که دست به خلق یک شعر توصیفی می زنند باید و باید در آن خلاقیت و نوآوری به خرج دهند، در غیر این صورت دچار تکرار در سوژه، تکرار در مضمون و محتوا و تکرار در انتخاب کلمات خواهند شد. و مخاطب امروز هم به دنبال شعر تکراری نیست.  بنابراین شاعری که مخاطب نداشته باشد، به یک شاعر مرده در اصطلاح، تبدیل خواهد شد.  


در پایان برای صاحب اثر آرزوی سلامتی و موفقیت دارم.  

با تشکر 

مریم راد"واژه" 

#نقد

نقد ادبی _ اقاقیا

maryam rad:

#نقد 

لحظه 

لحظه هارا

با گریه می خندم 

نه نام امده را میدانم 

نه

نام انکه رفت 

گاه ونگ 

وگاه شیون 

چقدر قد سال کوتاه میشود

و    پیچک اندوه

از قامت سرو بالا میرود 

خنده 

شیون 

در سکوت تخم می ریزد 

و   مرز 

امدن ورفتن را 

در پوچی هر لبخند 

ورق میزند 

از مرز چشمانم چه می گذرد 

که اشک 

شوق وشیون 

شقیقه ام را 

شخم می زند


#مهری_توبی  (اقاقیا)

#نقد 

<<بنام خداوند مهربان >>


از آنجایی که معتقدم اثر ارائه شده گویای تمام ویژگی های خواسته و ناخواسته خود خواهد بود، بنابراین آن را بدون در نظر گرفتن نام صاحبش نقد و بررسی می کنم.  


بی راه نیست، اگر تاکید کنم شعر در قلمرو زبان معنا می گیرد و این قلمرو آنقدر وسیع است که ماهیت شعر را در بر می گیرد.  خلق یک شعر صرفا در جهت زبان محدود نمی شود بلکه موسیقی که ناشی از چیدمان کلمات است و همچنین تصویر، به تکامل آن کمک خواهد کرد.  


در بررسی این اثر،به لحاظ نقد لغوی، آنچه از این اثر برمیاید این است که کلمات در مواردی با دقت و باریک بینی که خاصه یک شاعر خوب است اتفاق نیوفتاده.  


( گاه ونگ 

گاه شیون)  

اولا "ونگ" به لحاظ لغوی به تنهایی نمی تواند "رسایی معنایی "داشته باشد، زیرا یک کلمه مرکب است پس (ونگ زدن)  می تواند با توجه به معنا درست باشد.  

دوماً ( گاه ونگ / گاه شیون) به لحاظ معنایی از یک خانواده هستند   و تعادل معنایی را در اثر به هم می زند.  پس حشو است و یکی از این دو کلمه باید حذف شود.  


صاحب اثر با استفاده از کلمات سعی در بیان روایت شاعرانه و رمانتیک دارد.  

( با گریه می خندم

چقدر قد سال کوتاه میشود 

پیچک اندوه 

از قامت سرو بالا میرود رود.)  و....

روایت در این اثر شامل تشبیه و استعاره شده که در جهت خلق تصاویر عینی و ذهنی به اثر کمک کرده است.  

رفتار زبان، در این اثر با توجه به اینکه ویژگی های زبان هنجار را در خود حفظ کرده و سپس با استفاده از کلمات ( ایجاد تشبیه، استعاره، forgrounding)  به حالتی رسیده که شاعر از یک احساس تصویر می سازد و این تصاویر به دریافت مخاطب کمک خواهد کرد.  


آنچه از composition این اثر برمیاید، با توجه به اینکه ذهن مخاطب را برای ورود به اثر و دریافت آن به لحاظ معنایی و همچنین ایجاد  فضای موسیقیایی آماده می کند، بسیار خوب اتفاق افتاده.  

( لحظه 

لحظه هارا 

با گریه می خندم)  

این روند ادامه می یابد و در پایان به یک تکرار حساب شده به لحاظ معنایی، در جهت تکامل معنایی اثر می رسد.  ( که اشک 

شوق وشیون 

شقیقه ام را 

شخم می زند)  

این مسئله یعنی، شروع و پایان اثر کاملا منسجم و مرتبط است و جفت بست کلام در آن به درستی اتفاق افتاده.  

این اثر یکپارچگی لازم را به لحاظ دریافت شعری دارد.  


به لحاظ نقد فنی،  در مقایسه با رفتار زبان، که رفتار رجعت به مرکز است و همچنین جنبه موسیقیایی اثر به لحاظ چیدمان کلمات که به صورت درونی،  در شعر بدون وزن و قافیه اتفاق افتاده، و نهایتا با درنظرگرفتن اینکه در شعر سپید هیچ کلمه ای بدون هدف رها نشده و در جهت تکامل روند معنایی اثر است، می توان پذیرفت که اثر یک شعر سپید است که به لحاظ structure نیز به تکامل رسیده است.  


به لحاظ زیبایی شناسی، این اثر با نقش عاطفی که زبان. با استفاده از چیدمان کلمات به خود گرفته آغاز شده که به زیبایی اثر کمک کرده است 

اما دوست بیت بعدی در روند زیبایی شناسی اثر خلل وارد کرده و لزومی به بیان آن ها نیست.  

عدم ارتباط بعضی از ابیات، به سبب. عدم ارتباط عمودی  عناصر موجود روی محور جانشینی   در شعر شده است که زیبایی اثر را قدری دچار تزلزل ساخته.  

(وپیچک اندوه 

از قامت سرو بالا میرود 

خنده 

شیون 

در سکوت تخم می ریزد)  

در انتهای اثر

( از مرز چشمانم چه می گذرد

که اشک 

شوق وشیون 

شقیقه ام را 

شخم می زند)  

اشک و شیون به لحاظ دریافت و انتقال  معنایی بسیار به هم نزدیک هستند 

لزومی به استفاده هر دو نیست.  به نوعی،اضافه گویی ست که زیبایی اثر را تحت تاثیر قرار می دهد.  


متاسفانه هیچ تصویری خلاقانه ای در این اثر اتفاق نیوفتاده.  


به لحاظ segmentation  (تقطیع)  بر اساس morphophonem، آن طور که باید اتفاق نیوفتاده ( قدری دچار تزلزل است)  

اما به لحاظ structure. و زیبایی شناسی، اثر را دچار خلل، نکرده است.  


به لحاظ محتوایی باید عرض کنم که ایدئولوژی خاصی که ناشی از اندیشه ای جهت گرا  در این اثر وجود ندارد. موضوع اثر سوبژکتیو است که به احساس انسان ارزش بخشیده و به لحاظ درونمایه به یک اثر رمانتیسم تبدیل شده که مثل همه ی اشعار و نوشته های رمانتیسم احساسات به عقل ترجیح داده شده.

در پایان برای صاحب اثر، آرزوی سلامتی و موفقیت در تک تک لحظات زندگی را دارم.  

با تشکر 

مریم راد"واژه " 

#واژه 

#نقد

نقد ادبی ( ضعف در structure)

#نقد 


کلید 

چرخید 

در بروی زنی باز شد 

که دسته عینکش را

نخ می پیچید

گاه دستی به

موهایش میکشید    و

ساعت را نگاه میکرد

انگار دیر شده بود 

قرصهایش را 

باید ساعت هفت 

میخورد 

تا چشمان سنگینش را

در رختخواب رها کند

کلید چرخید 

زن کیک تولدش را 

رومیز جابجا می کرد

گاه لب خندی 

صورتش را 

می آراست 

وبه صندلی ها خالی 

خوش آمد میگفت 

کلید چرخید 

زن در سکوت 

ساکش را می دوخت 

وسفر نامه را زیر و رو میکرد 

کلید نچرخید 

زن 

بهانه رفتنش 

کفش هایش بود 

که در آخرین 

بهار جامانده بود 

زن رفت 

بی انکه ساکی 

بدست داشته باشد 

رفت ودر مه آلود 

سحری گم شد 

#م_ت

#نقد 

{{ بنام او که جان آفرید }}


از آنجایی که معتقدم اثر ارائه شده گویای تمام ویژگی های خواسته و ناخواسته خود خواهد بود، بنابراین آن را بدون در نظر گرفتن نام صاحبش نقد و بررسی می کنم.  


قبل از اینکه به نقد بپردازم. اشاره به چند نکته را لازم و ضروری می دانم.  

اولاً : اگر قرار است شعری خلق شود، باید در جهت زیبایی شناسی ادبی و استفاده از عناصر اصلی شعر در جهت رسیدن به ماهیت شعری(با تعریفی که در خود جای دارد) باشد. نباید فراموش کرد که شعر کلامی ست موجز.  (پس اگر بیش از آنچه که باید، وارد جزئیات روایت شوید از خلق شعر و رسیدن به ماهیت شعری، دور خواهید شد و این مسئله ضعف بزرگی درشعر  است. )  

دوماً : اگر بپذیریم شعر حاصل احساس و اندیشه، در یک لحظه از زمان گذرا، با استفاده از زبان است، پس باید بپذیریم که زبان نیز ویژگی های شعری را با خود به همراه داشته باشد. سوماً: استحکام و انسجام یک شعر علاوه بر بحث موسیقیایی کلام به انتخاب الفاظ و ایجاد ترکیبات، توصیفات، structure یا ساختار نیز بستگی دارد.  قطعا یک بخش از ارزش و اعتبار اثر مربوط به ساختار structure آن است.  


در بررسی این اثر به لحاظ نقد لغوی، باید عرض کنم که چیدمان کلمات، بر اساس ترتیب عناصر جمله و با استفاده از زبان هنجار اتفاق افتاده است.  چفت و بسته کلام بر اساس اصول و قواعد زبان فارسی ست و هیچ گونه ناهنجاری در آن دیده نمی شود.  

زبان در این اثر کاملا یکدست است و از دوگانگی نحوی و دوگانگی در صورت کلمات و یا استفاده از چند زبان به دور است.  ( این نکته مثبت این اثر است)  


به لحاظ composition این اثر با یک جمله بلند آغاز شده که به لحاظ روایی نسبت به آنچه که از یک شعر انتظار می رود، نیست و متاسفانه این جملات بلند با حرف عطف " و" به جمله دیگر ربط داده شده و به همین صورت تا انتهای اثر پیش رفته است. 


( کلید 

چرخید  

در بر روی زنی باز شد 

که دسته عینکش 

را نخوانده می پیچید)  


یعنی این اثر با یک روایت منطقی به لحاظ چیدمان حوادث البته با درج جزئیات روبه‌رو ست.  که به اعتقاد بنده ضعف محسوب می شود.


به لحاظ نقد فنی، آنچه از این اثر برمیاید، با استفاده از ترتیب عناصر جمله، تصاویری که عینی هستند و بیشتر به بیان فضا پرداخته اند ( به دور از خلق و یا حتی کشف یک اتفاق)    رفتار زبان را به قشر خارجی آن مربوط ساخته اند.  

مثال میزنم 

( گاه دستی به 

موقع هایش می کشید /  ساعت را نگاه می کرد / کلید چرخید 

زن کیک تولدش را / را روی میز جابه جا کرد. و...)  

رفتار زبان را در این اثر صرفا به قشر خارجی آن محدود ساخته است و سبب شده که زبان هیچ نقش دیگری به جز انتقال مفاهیم نداشته  باشد. (یعنی تهی از بحث زیبایی شناسی باشد)  

از طرف دیگر، با توجه به حلقه های زنجیره روایی اثر که کاملا محکم و منسجم در کنار هم چیده شده اند و همچنین روند روایت که در طول اثر نمایان است، می توان نتیجه گرفت که ما باید داستان کوتاه ِ کوتاه یا داستانک روبرو هستیم.  بنابراین تقطیع یا segmentation در این اثر کاملا به اشتباه صورت گرفته.  ( این اثر نهایتا در سه پاراگراف به اتمام می زند) . ناگفته نماند این داستانک ویژگی های داستانی را از قبیل پرداختن به جزئیات، فضای سازی و... با خود حمل کرده است.  


به لحاظ زیبایی شناسی، این اثر نتوانسته جوابگوی نیازی که از یک شعر ، آنطور که شایسته و بایسته است،  باشد. بنابراین به لحاظ موسیقیایی، به لحاظ استفاده از تشبیهات و استعارات و...، به لحاظ بیان، به لحاظ زیبایی هایی که در یک روایت شعری می تواند موجود باشد، دچار ضعف است.  


به لحاظ محتوایی، باید عرض کنم که چیدمان کلمات و خلق روایت داستانی.  این اثر را به یک اثر رئال ( رئالیسم)  تبدیل کرده که صرفا درگیر توصیف فضاهایی موجود در روایت داستانی است ( البته اگر از دیدگاه داستان به آن نگاه کنیم پذیرفته شده است، اما از دیدگاه شعری، چیزی برای ارائه به مخاطب ندارد)  بنابراین این اثر می توانست به لحاظ محتوایی بهتر عمل کند.  که متاسفانه موفق نبوده.  


در پایان برای صاحب اثر، آرزوی سلامتی و موفقیت در تک تک لحظات زندگی را دارم.  


با تشکر 

مریم راد"واژه 

#نقد

#واژه

نقد نثر شاعرانه

#نقد 


ثاینه ثانیه زندگیمان

همان برگ های زرد پاییزند 

که بر عابر پیاده افول کرده اند

پای پیاده پیادگان خوردشان میکند

ذره ذره وجودمان تشنه ی بهاری ست 

که خزان شده

#نیان

maryam rad:

#نقد_نثر_شاعرانه 

بنام خداوند مهر 


از آنجایی که معتقدم اثر ارائه شده گویای تمام ویژگی های خواسته و ناخواسته خود خواهد بود، بنابراین آن را بدون در نظر گرفتن نام صاحبش نقد و بررسی می کنم.  


در ابتدایی امر اثر را به لحاظ "ریخت شناسی " مورد بررسی قرار می دهم که با توجه به فرم و صورت ارائه شده، حائز اهمیت خواهد بود.  

با توجه به ترتیب عناصر جمله و همچنین حلقه های محور افقی زنجیره ی روایی که در آن انتقال معنا به صورت کاملا منسجم اتفاق افتاده، همچنین. رفتار زبان که " رفتار گریز از مرکز " است و  قشر خارجی و سطحی زبان مربوط می شود، الگوی صرف وجود را پذیرفته و در این اثر زبان هیچ نقش دیگر یک به جز انتقال مفاهیم ندارد.  بنابراین با توجه به دلایل ارائه شده با یک نثر ( نثر ادبی کوتاه یا دلنوشته)  روبه رو هستیم.  


نویسنده در اثر به خلق شخصیت نپرداخته و به روی یک مفهوم یا روی یک کنش عاطفی تمرکز کرده است.  با این دیدگاه به خلق یک روایت هر چند کوتاه و مختصر پرداخته. خلق این روایت با استفاده از زبان هنجار است و معنا را نیز تحت تاثیر قرار داده. اما نویسنده به روی اصول و قواعد دستور که لازمه خلق یک اثر ادبی ست. دقت لازم را بکار نگرفته و از شیوایی و بلاغت  اثر کاسته است.  

مثال میزنم 

( که به عابر پیاده افول کرده اند)  

فعل (افول کرده اند) مناسب سطر مورد نظر به لحاظ "معنا شناسی" و "محتوا" نیست. 


یا 


(ذره ذره وجودمان تشنه یک بهاری ست که خزان شده ) 

ضمایر باید با فعل و فاعل مطابقت داشته باشد که نشان دهنده عدم توجه شاعر به مباحث دستور است و نتیجه آن ضعف تالیف است.  


با توجه به ساختار ارائه شده در اثر، segmentation ( تقطیع) کاملا نامناسب است.  ساده تر عرض کنم نثر نیاز به تقطیع ندارد.  درنثر پاراگراف یا بند  وجود دارد،که ویژگی های خود را به اثر اعمال می کند. 


پیشنهاد می کنم نویسنده مورد نظر در ارتباط با ساختار مورد نظر مطالعه بیشتری داشته باشد.  


در پایان برایرشاعر نویسنده محترم آرزوی سلامتی و موفقیت دارم.  

با تشکر 

مریم راد"واژه " 

#نقد

@ashenayeeshgh

شعر سپید ضعیف

#نقد 


مثل سنگ ریزه ها

از دامنه ی رویا

قل می خورند...

بی آنکه بدانند در کوله پشتی هایشان

کوله باری به سنگینی تمام کوه ها

بر دوش آینده سنگینی میکند...


باز آمد بوی ماه ترس

بازی های ترسناک راه زندگی!


آرزوها خفه شده اند در بند کفش هایشان؛

پاپوش های قدیمی

در جوراب هایی جدید...


زنگ دلتنگی دوباره به صدا در خواهد آمد

و

طومار سیاه مشق های درد

امضا خواهد شد..!

اینبار

چوب الفبا سر کدام خاطره را میشکند؟

و

چند مار کبری تصمیم هارا میخورد؟

اینبار اما

بخت سیاه تخته؛

با هیچ معادله ی عشقی حل نخواهد شد! 

و

هیچ فرمولی

ایکس های فراری از جبر

جدایی را برنخواهد گرداند..!


کاش باران ببارد

کاش باران بباااارد

تا شاید کسی زمزمه کند؛

آن  "مرد" در باران آمد...


#آذین_جهاندیده

maryam rad:

#نقد

بنام او که جان آفرید 


از آنجایی که معتقدم اثر ارائه شده گویای تمام ویژگی های خواسته و ناخواسته خود خواهد بود، بنابراین آن را بدون در نظر گرفتن نام صاحبش نقد و بررسی می کنم.  


قبل از هر چیز لازم می دانم چند نکته مختصر در ارتباط با مقوله های مورد بحث در این اثر اشاره کنم.  


واضح و روشن است که عناصر اصلی یک شعر عبارتند از: زبان. موسیقی، تصویر، که هر کدام دارای ویژگی های خود هستند.  

بافت ( texture) ، ساخت( structure)، صورت ( form)  و... همه به کشف معانی در بحث زیبایی شناسی کمک می کند.  یعنی یک شعر علاوه بر. اینکه باید فرم مورد نظر را داشته باشد، باید زیبا باشد.  یکی از عوامل مهم که در یک شعر مطرح است، علاوه بر بحث فرم و قالب، بحث محتوا می باشد. 

طبق تعاریف، شعر ثبت احساس در یک لحظه از زمان گذرا، در جوار اندیشه است ، حادثه ای که در زبان روی می دهد. هر حرکتی که در زبان روی می دهد. در لباس واژه ها معنا می گیرد و از این جهت می توان مدعی شد که کاربرد موسیقی در نظام واژه ها ست. یعنی هم آهنگی یا تنالیته به زیبایی شناسی شعر یاری می رساند و از ملزومات آن است.  


آنچه از composition این شعر بر میآید 

( مثل سنگ ریزه ها

از دامنه ی رویا 

قلب می خورند 

بی آنکه بدانند در کوله پشتی هایشان 

کوله باری به سنگینی تمام کوه ها 

بر دوش آینده سنگینی می کنند)  

همانطور که پیدا ست، اثر پر از تصاویر انتزاعی ست، اگرچه چیدمان این کلمات

( مثل سنگ ریزه ها 

از دامنه ی رویا 

قلب می خورند)  انعکاس نگاه مختصر شاعرانه ای ست که در صورت ادامه،  می توانست نتیجه بهتری را  برای کل اثر بوجود بیاورد.  


در ادامه نیز شاهد تصاویری هستیم که بی هدف رها شده، نه تنها به بار معنایی اثر نمی افزاید بلکه از زیبایی آن نیز می کاهد.  


( باز آمد بوی ماه ترس

بازی های ترسناک راه زندگی)  

علاوه بر بحث توارد،  ترکیب مناسب و مفیدی که به موقعیت یا بافت اثر بیافزاید، نیست.  

به همین ترتیب این اثر دارای ترکیباتی ست که دچار ضعف تالیف است و زیبایی اثر تحت تاثیر قرار داده.  


به لحاظ نقد لغوی، انتخاب کلمات و شیوه جایگزینی و اصول و قواعد زبان فارسی، آن چفت و بست لازم را ندارد.  صاحب اثر سعی در ایجاد تصاویر ذهنی و عینی را دارد اما آنقدر تصویر ارائه شده انتزاعی هستند که،  اثر را به لحاظ محتوایی پر از ابهام ساخته اند و زیبایی آن را تحت تاثیر قرار داده اند.  

یعنی صاحب اثر در انتخاب و چیدمان کلمات دقت لازم را بکار نگرفته است.  

( آرزو ها خفه شده اند در بند کفش هایشان) .((... در بند کفش هایشان))؟  {مخاطب باید چه دریافتی داشته باشد}



(چوب الف بر سر کدام خاطره را می شکند). { علاوه بر بحث توارد، دارای ضعف تالیف است. حرف "را" اضافه است}.



(بخت سیاه تخته)  { این تشبیه نادرست است و با توجه به مضمون دچار ضعف است }.  

و....

به لحاظ نقد فنی، استفاده از زبان هنجار و همچنین حلقه های محور افقی زنجیره ی روایی، به یک نثر شباهت دارد که به انسجام لازم نرسیده. 

متاسفانه این اثر از چند قسمت نامرتبط با هم تشکل شده است که یکدیگر را حمایت نمی کنند و به همین دلیل، پراکندگی در ساختار اثر، سبب ایجاد پراکندگی در معنا شده است.  که بسیار ناخوشایند است. 

در واقع این اثر پر از گزاره های بی هدف رها شده است که هم ساختار. را دچار تزلزل کرده و هم بحث زیبایی شناسی و هم بحث محتوایی را که ناشی از انتخاب نادرست کلمات و شیوه جایگزینی انها در اثر مربوطه است.  


متاسفانه این اثر از هر نظر دچار ضعف است و هیچ کدام از ویژگی ها را که لازم رسیدن به شعر و ماهیت شعری و یا حتی نثر نمی باشد

 و نیاز به ادامه بررسی و نقد اثر  نمی باشد.  


در پایان پیشنهاد می کنم، قبل از اینکه شاعر اقدام به نوشتن آثار بلند کند ( برای جلوگیری ازاطناب، تزلزل در ساختار، پراکندگی معنا و نهایتا به مخاطره انداخته بحث زیبایی شناسی)  با آثار کوتاه به ساختار ذهنی لازم نسبت به قالب مورد نظر دست پیدا کند و سپس اقدام به نوشتن آثار  بلند نماید.  


با تشکر 

مریم راد"واژه" 

#نقد 

@ashenayeeshgh

عاشورا

از تازیانه ی دشمن 

لاله لاله، دشت 

بی پا وَ سر 

بی ثمر می شود 

از مَشک خون می چکد 

و قطره قطره 

تقدیر جویبار 

رقم می خورد 

باید اعتراف کرد 

"جنگ" لبخند کجی ست 

وقتی 

زمین حق انتخاب ندارد 

دشت سخت می شود 

زیر سم اسب 

وقتی که جنگ 

به آخرین قطره ی جویبار می رسد.  


#واژه 

#مریم_راد

@ashenayeeshgh

روز جهانی کودک

بنام خداوند  مهر و مهربانی 


روز جهانی کودک مبارک 


کودکی که فرزند " آدم " است و آدم که ته مانده ی " آه" و " دم " است.  " آه " که درد عالم در آن خلاصه شده و"دم" نفسی ست که می آید و برای بازگشت اجازه می خواهد.  کلیشه ای که هر روز و هر ثانیه تکرار می شود.  

کودک، آن کودک پاک و بی آلایش از کجا آمده و به کجا خواهد رفت؟  سوالی ست که در " پیچ در پیچ " ذهنم موج می زند.  نفسی عمیق می کشم و درون اعماق ذهنم به جستجو می نشینم.  


فرزندی که متولد افسانه است و افسانه ها " اوهام  " ی بیش نیستند. اما اعتراف می کنم که افسانه پشت افسانه از " کتیبه" ها سر در می آورد و سرنوشت آدم رقم می خورد.  

در اوستا  به " پور " می رسم که از دو دنیای متفاوت است .  یکی سراسر بدی و دیگری سراسر نیکی ست. در یکی honàv ( هوناوْ)  می شود و در دیگری poţra(پورا).  پور که پسر است و  فرزند نیکی ست.  


به زبان فارسی باستان می رسم،پور  از(pita) ی " پدر" و ( Mata)ی "مادر" متولد می شود.   با اندکی تغییرات در صورت کلمه  که خاصه زبان و زمان است pita  و Mata پدر و مادری می شود که همچنان در زبان امروز زنده است.  


در کتیبه های پهلوی اشکانی به دختر یا " دوغ تر" می رسم که از دوکلمه با دو ریشه ی جدا از هم هستندر که بگویم دختر هم از پسر چیزی کم ندارد.  


با این تفاسیر، تکلیف دختر و پسر امروز در این دنیای  وانفسا، چه خواهد شد؟ 


 وقتی در "جای جای  " این جهان در هر صفحه ای از خبر، نشانه ای از کودک آزاری ست، که چشم و دل نیز می آزارد. 

 

ضعیف ترین قشر جامعه برای حفظ خود در این دنیای دهشت ناک حقوقی دارد، به حقوق کودکان احترام بگذاریم.  حق هر کودکی ست که از تبعیض جنسیتی به دور باشد. حق هر کودکی ست که نیاز خوراک،پوشاک، تحصیل و نیاز های عاطفی اش تامین شود، اما چگونه؟  

وقتی جامعه لباس فقر به تن دارد و کودکان دست گدایی به سمت همنوع خود دراز می کنند، چه باید کرد.؟ 


" کودکان کار " معنا می شوند وقتی از آنها به عنوان وسیله ای برای معاش خانواده استفاده می شود. فرصتی برای تحصیل باقی نمی ماند.  فرصتی برای شان انسانی باقی نمی ماند.  


دختر و پسر امروز مادر و پدر آینده است، اما چگونه؟  وقتی با هزاران عقده ی حقارت، با هزاران زخم در روح و جسم قدم به دنیایی پر از تیرگی گذاشته و رشد کرده است.  چگونه انسانی کامل( به فرض کامل بودن انسان)   به جامعه تحویل دهد، وقتی خود معنای کامل بودن را نمی داند.  


حق هر کودکی ست که شاد و بی دغدغه، با خوشبختی و سالم زندگی کند. 

شاید ما بزرگترها، کودکی هایمان را به فراموشی سپرده ایم. بدون ترس به دنیای کودکان قدم بگذاریم وهمدم اشک های تنهایی شان باشیم.  

حق هر کودکی ست که به عقاید خود، آزادانه بیاندیشد.  حق هر کودکی ست که بدون ترس، از عقاید خود سخن بگوید.  حق هر کودکی ست که به تحصیل ادامه دهد.  حق حیات داشته باشد حتی اگر " جنین " ی ناخواسته باشد.  

8 اکتبر در ایران و بسیاری از کشور های جهان به عنوان " روز جهانی کودک" انتخاب شده است.  به آینده کودکانمان بیاندیشیم و راهگشای فردای آنها باشیم.  

" روز جهانی کودک " مبارک 



مریم راد "واژه " 


#واژه 


@ashenayeeshgh

نقد اجتماعی

مقوله فرهنگ بسیار پیچیده و وسیع است که پرداختن به آن مستلزم پرداختن به مسائل اجتماعی ست.  زیرا فرهنگ در جامعه معنا می گیرد و جامعه متشکل از انسان در حالت کلی ست.  

ساده ترین تعریف در ارتباط با مقوله فرهنگ این است: فرهنگ آن چیزی ست که مردم با آن زندگی می کنند.  
فرهنگ یک ملت را مجموعه ای از باور ها، هنر ها، قوانین، اخلاقیات، عادات و هر چیزی که فرد به عنوان عضوی از جامعه خویش قرار می گیرد، تعریف می کند.  
در این بین هنجارها نیز یکی از اجزای فرهنگ تلقی می شوند. یکی از این هنجارها که. متاسفانه، در چند سال اخیر در جامعه، دیده و شنیده ایم، بحث  پاشی ست.  

می دانم که در ارتباط با این مسئله زیاد صحبت شده، اما چند وقت پیش شنیدم که یکی از بانوان قربانی اسید پاشی ازدواج کرده است. 
خب. از هر جهت که به این مقوله بپردازید، اتفاق بسیار خوبی بود. نشان دهنده تغییر یک نگرش، تغییر روند خشونت برای بخشی از "قشر آسیب پذیر" جامعه است.  و این یعنی پیشرفت، یعنی یک حرکت رو به جلو.  
این ازدواج و از این قبیل. ازدواج ها، یک نکته عطف در جامعه کنونی ست که به صورت خودجوش اتفاق افتاده و سازماندهی آن به صورت فردی ست
و جای بسی امیدواری ست که می بینیم، هنوز " انسانیت"
نمرده. است.  
شاید نکته اصلی همین جاست " انسانیت" 

همه این ها را عرض کردم که بگویم اول : برای این بانوی ارزشمند بسیار خوشحالم، دوم : باور ها و اعتقادات مجموعه ای از افکارند که به زندگی معنا می بخشند.  باورها، ادراک ما از هستی ست و ایدئولوژی مجموعه ای از نظرات، باورها و نگرش ها از دیدگاه اجتماعی ست. 
 
قدری به باور های خود اهمیت دهیم.  آیا فرهنگ و باور ما نسبت به همنوع خود، می تواند تا این حد مخرب و ناامید کننده باشد؟  آیا این اجازه را داریم که زندگی دیگران را برای خواسته های خود و رسیدن به آنها، به هر قیمتی، به مخاطره بیاندازیم؟  
وقتی به هر دلیلی  در جامعه قرار می گیریم، فقط و فقط انسانیم.  نه زن هستیم و نه مرد. فقط و فقط انسانیم. 
قدری برای همنوع خود ارزش قائل باشیم.  

با تشکر 
مریم راد ( واژه)
@ashenayeeshgh