نثر نوین

نثر و تقاوت آن با شعر سپید , مقاله

نثر نوین

نثر و تقاوت آن با شعر سپید , مقاله

نثر صرفا به دنبال کشف پیچیدگی های روایی نیست بلکه تشخیص سطوح مختلف ، فرافکنی حلقه های محور افقی زنجیره ی روایی نسبت به محور عمودی تلویحی نیز هست . این حلقه ها حول محور زبان در کل اثر با تکیه بر
تفکر نویسنده و بیان سوژه مورد نظر اتفاق می افتد . بنابراین در نثر به دنبال جهانی هستیم تحت سلطه معنا .

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
آخرین مطالب
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر
آخرین نظرات
نویسندگان

"بنام خداوند بخشنده ی مهربان "
صفحه 1 
به یاری خداوند جلسات کارگاه زبان شناسی با استفاده از منابع زیر : 
 کتاب هزار سال نثر پارسی از آقای کریم کشاورز 
کتاب تاریخ زبان فارسی از دکتر ابوالقاسمی  
را آغاز می کنیم.  
در جهان بیش از 2500 زبان وجود دارد که آنها را از روی همانندی دستوری و لغوی به گروه های مختلف تقسیم کرده اند.  
گروه زبانهای مختلف عبارتند از : زبانهای هند و اروپایی،  سامی، آلتایی ( ترکی مفولی جز آن است)  اورالی،  زبان های کهن آسیایی،  چینی،  تبتی،  مالایایی، پولینزی و غیره. 
گروه زبان های هند و اروپایی  بیش،از گروه های دیگر مورد پژهش قرار گرفته است و زبان هایی که جز این گروه قرار می گیرند عبارتند از : 
1_ زبان های کنونی هندی ( هند و آریایی_ یعنی هندی مطلق،  اردو،  پنجابی،  بنگالی،  آسامی،  گجراتی،  هاراتهی،  سندی)  
2_ ایرانی ( فارسی، پشتو،  آسی، کردی، بلوچی و غیره) 
3_ ارمنی و یونانی و آلبانی و اسلاوی 
4_ زبان های بالتیکی و ژرمنی 5_ زبانذهای سلتی ( ایرلند و اسکاتلند) 
6_ زبان های رمان ( فرانسوی،  پروانسال و اسپانیایی و کاتالان، پرتقالی و ایتالیایی، و رومانی. و مولداوی)  
7_ بسیاری از زبان های مرده مثل اوستایی، فارسی باستانی، سانسکریت، و لاتینی و یونانی باستانی و غیره 
تعریفی که آقای ابوالقاسمی در ارتباط با زبان هند و اروپایی ارائه کرده اند و تاریخی که ذکر شده قدری متفاوت با کتاب آقای کشاورز می باشد.از نظر آقای ابوالقاسمی 
زبان های هند و اروپایی از حدود هزاره اول پیش از میلاد مسیح در بخش،بزرگی از اروپا و.جنوب و جنوب غربی آسیا رایج بوده و از نیمه دوم سده ی پانزدهم میلادی در آمریکا و اقیانوسیه هم رایج بوده است. 
و خانواده زبان های هند و اروپایی از گروه های 
اناتولیایی، هندی و ایرانی، یونانی،  ایتالیایی،  ژرمنی، ارمنی، تخاری،  سلتی، بالتی و اسلاوی، آلبانیایی تشکیل می دهد.  
از آنجایی که هدف ما توضیح و شناخت زبان ایرانی ست. بنابراین از توضیح بخش زبان های هند و اروپایی فقط به توضیح و تفسیر زبان ایرانی می پردازیم. 
واژه "هند  و اروپایی " را جمعی از دانشمندان(مثل  فرانتس بوپ)  ساخته اند تا گروهی از زبان ها را که با یکدیگر خویشاوند و بازماندن یک نیای مشترک می باشند به نامی نسبتا مناسب خوانده باشند.  
وجود نیای مشترک زبان های هند و اروپایی ممکن است با یک نوع خویشاوندی قومی ملازمه داشته باشد ولی این قاعده استثناهایی دارد که در برخی موارد قاعده را بی اثر می کند.  
مثلا حمله ی آریایی زبانان هند و ایرانی به شبه قاره هندوستان و فلات ایران در حدوذ چهار هزار سال پیش، صورت گرفت و ایشان جانشینان بومی و اصلی این دو سرزمین گشتند ولی شکی نیست که از لحاظ نژاد و زبان و فرهنگ با بومیان امتزاج یافتند و مثال هایی از این قبیل. 
از مثال بالا می توان نتیجه گرفت که همانندی زبان نمی تواند همانندی نژادی باشد.  به علاوه فقط اندکی بیش از یک صدم مدت تاریخانسان ها مکتوب  است و نود و نه صدم دیگر در اثر مهاجرت ها،  جنگ ها،  نابودی اقوام و قبایل و اختلاط زبان ها و نژاد ها و فرهنگ ها و حتی دگرگونی ظاهر افراد توام بوده است، اطلاع مهمی در دست نیست.  
در کتاب دکتر ابوالقاسمی نوشته شده زبانشناسان آلمانی. واژه "هند و ژرمنی " بکار می بردند و می گویند یک طرف منشا این زبان ها هندوستان و طرف دیگر ایسلند بوده است و ایسلندی ژرمنی است، بنابراین وقتی با هندی شروع می  کنیم باید با ژرمنی ختم کنیم.  
در اوایل سده بیستم زبانشناسان انگلیسی اصطلاح "زبان های آریایی "را. به جای زبان 
صفحه 2
فلات ایران و آسیای میانه نشان می دهد.  
تاریخ تقسیم بندی دیگری هم دارد که دوران اشتراک زبان وحدت ارضی آریایی زبانان " هند و اروپایی " مربوط به اواخر هزاره سوم و آغاز هزاره دوم پیش از میلاد  می داند.  
یک نکته مهم در ارتباط،با زبان هند و اروپایی و با توجه به تحول برخی از صامت در آنها به دو دسته ستم و کنتم تفسیم می شوند.  
1_ دسته ستم : ستم لغت اوستایی است برای عدد صد، از Kntom هند و اروپایی. شامل زبان های زیر هستند 
هند و ایرانی، ارمنی، بالتی و اسلاوی، البانیایی.
2_ دسته دوم کنتم: کنتم لغت لاتینی است برای عدد صد،از Kntom هند و اروپایی و شامل زبان های زیر : 
یونانی، ایتالیایی، ژرمنی، تخاری، سلتی،حتی.  
تاریخ زبان های ایرانی را به سه دوره تقسیم می کند 
1_ دوره ایران باستان ( از تاریخ انشعاب زبان های،ایرانی از مجموع آریایی یعنی به تقریب از آغاز هزاره دوم پیش از میلاد تا قرن سوم و چهارم بعد از میلاد) 
2_ دوران زبان ایرانی متوسط ( از قرن چهارم و سوم پیش از میلاد تا قرن هشتم و نهم بعد از میلاد)  
3_ دوران زبان ایرانی نوین ( از قرن هشتم و نهم میلادی تا عصر کنونی 
در هزاره دوم پیش از میلاد مسیح و در اوایل هزاره اول پیش از میلاد مسیح مادها و پارس های ایرانی به لحاظ جغرافیایی  در غرب ایران حضور داشتند. بعد ها پارس ها به سرزمین پارس کنونی نقل مکان کردند.  از طرفی دیگر به لحاظ جغرافیایی عده ای دیگر از ایرانیان در شرق سکونت یافتند. .  
به لحاظ تاریخی دیوکس دولت مادها را در همدان تاسیس کرد و این دولت یعنی دولت ماد تابع دولت آشور بوده.  
100 سال قبل از مادها هخامشیان در مکانی نزدیکی شوش دولت پارسی هخامنشی را تشکیل دادند که این دولت تابع دولت مادها بودند.  و در سال 612 پبش از میلاد مسیح هوخشتره دولت مستقل ماد را با تصرف نینوا پایتخت آشور تاسیس کرد.
کورش پارسی از نوادگان هخامنشی در سال 550 پیش از میلاد مسیح دولت ماد را منقرض کرد و دولت هخامنشی تاسیس شد.  
وقتی در غرب حکومت هخامنشیان بودند، در شرق حکومت خوارزمیان بودند. 
 کمبوجیه و بعد از آن داریوش وسعت جغرافیایی ایران از طرف غرب حبشه و مصر و لیبی و از شرق سند را در بر می گرفت و عز طرف شمال دریای اورال و کوههای قفقاز و از طرف جنوب خلیج فارس و دریای عمان محدود می شد.  
به بخش تاریخی دولت هخامنشی و وسعت جغرافیایی این دولت اشاره کردم تا در ارتباط با زبان ایرانی باستان توضیحاتی را ارائه کنم که بر پایه و اساس جغرافیایی و تاریخی بنا شده است.
"واژه "      ادامه دارد
مبحث زبانشناسی، صفحه 3
زبان در حالت کلی مانند هر  پدیده ی دیگر مدام در حال دگرگونی می باشد ولی تغییر زبان به تدریج و به آرامی صورت می گیرد و عامل هایی چون لشکر کشی ها، جنگ ها، کشور گشایی ها، هجوم اقوام و غیره که در گذشته بمراتب بیش از قرن های اخیر بوده.
از همه بالاتر ترقی علوم و فنون، در زبان مردم و در ذخیره لغوی زبان و حتی در قاعده های دستوری موثر می باشد.  
تقسیم زبان به دوره های سه گانه ذکر شده کاملا قراردادی ست و به طور کلی مربوط به خط می شود نه اصل زبان مردم.  زیرا مردم هرگز از سخن گفتن نایستادند و تغییراتی که در زبان پدید آمد بسیار کند بود. 
از طرفی دیگر زبان های ایرانی را به دو دسته مرده و زنده تقسیم می کنند که کاملا واقعی ست.  
از ایران باستان تا آنجا که مدرک داریم چهار زبان مسقیما منشعب شده اند.
  1_ زبان سکایی 
2_ زبان مادی 
3_ پارسی  باستان
5_ اوستایی 
به یقین گفته اند زبان های دیگری از زبان ایرانی باستان منشعب شده است.  که متاسفانه چیزی از آنها بر جای نمانده است. 
چون در دوره زبان ایرانی میانه زبان هایی مانند  سغدی در دوره جدید زبان هایی مانند بلوچی داریم که هیچیک از آنها راربه ملاحظات زبانشناسی نمی توان از زبان های سکایی و مادی و فارسی باستان و اوستایی قرار داد یا منشعب دانست در نتیجه ناچاریم بپذیریم که زبان سغدی باستانی هم بودهکه در دوره میانه زبان سغدی دنباله آن است  . 
زبان سکایی : 
از هزاره اول پیش از میلاد تا هراره اول پس از میلاد مسیح منطقه وسیعی از کناره های دریای سیاه تا مرز چین را اشغال کرده است.  
از این زبان نوشته ای به جای نمانده. تنها تعدادی لغت، اغلب به صورت اسم خاص از زبان سکاهای مغرب که ساکنان کناره دریای سیاه بودند، در کتاب های یونانی و لاتینی باقی مانده  است.
از زبان سکایی اسیای میانه هم تعدادی لغت به صورت اسم خاص در نوشته های هندی و یونانی و لاتینی به جای مانده. 
چند واژه هم از یکاهای غرب به جای ملنده در نوشته های یونانی و لاتینی.
arvant: تند و سریع 
aspa: اسب 
hapta: هفت 
زبان مادی یا مادها : 
زبان قبیله های،ایرانی باشنده.  بخش شمال فلات ایران و جنوب دریای خزر از این زبان استفاده می کردند.  
زبان قوم ماد بوده و نوشته ای از این زبان بر جای نمانده، تنها چند لغت در نوشته های فارسی باستان و یونانی باقی مانده است. 
asan:سنگ 
wazarka: بزرگ 
زبان فارسی باستان :
زبان قوم پارس بوده است.  قدیمی ترین آثار شامل کتیبه داریوش بزرگ بر کوه بیستون به زبان عیلامی، اکدی و فارسی باستان
_  به دستور داریوش کتبه هایی از اریارمنه، ارشامه نوشته شده 
پس از  داریوش هم ادامه  داشته از خسایار، اردشیر اول، داریوش دوم، اردشیر دوم، اردشیر سوم کتیبه هایی بر جای مانده است.  
زبان اوستایی: 
 مجموعه ای از سروده های دینی است به زبان ایرانی باستانی، ولی مجموعه ای یکدست نمی باشد و بخش های گوناگون آن در سرزمین ها و عصر های مختلف نوشته شده است، بنابراین فقط بخشی از آن در دست می باشد.  
زبان یکی از نواحی شرقی ایران بوده است اما ناحیه آن به درستی مشخص نیست.  
تنها کتاب اوستا به دو.گویش در گاهان که بخشی از  اوستا ست  و گویشی که در بخش های جدید تر اوستا بکار رفته است. گویش اول را گویش گاهانی و گویش دوم را گویش جدید می نامند.
"واژه "   ادامه دارد
مبحث زبانشناسی، صفحه 4
اوستایی که امروز در دست هست شامل پنج بخش مختلف می  باشد 
یسنا،وندیداد یا ودا، ویسپرد، یشت،  خرد اوستا 
ویژگی های دستوری ایرانی باستان ( فارسی باستان و اوستایی) 
*** دستگاه صوتی : 
مصوت های ایران باستان به 1_ ساده و مرکب تقسیم بندی می شود 
ساده--->1)  کوتاه --> a, i,  u
              2) بلند -->a , I, u 
تذکر : یک خط بالای صداهای مشخص شده در مصوت ساده بلند وجود دارد و سبب کشیده شده صدا می شود.  
2_ مرکب -->1) کوتاه. --> ai,au 
2) بلند --> ai, au 
تذکر : مطابق صحبت های بالا در اینجا هم حرف a کشیده تلفظ می شود.  
در زبان اوستایی علاوه بر مصوت های بالا 
مصوت ساده simple vowel 
مصوت مرکب diphthong 
مصوت کوتاه short vowel 
مصوت بلند Long vowel
صامت های ایران باستان : 
p t k b d g 
c (  \/)  علامت در بالای آن 
f S x h m n 
( w) 
(&)
 و غیره 
صامت های میان ابروان را فارسی باستان ندارد.  علاوه بر صامت های فوق یک سری صمت ها مختص ایران باستان است که متاسفانه امکان نوشتن با موبایل نیست. اما برای دیدن عزیزانم عکس میگیرم و به عنوان ضمیمه منتقل می کنم.  
در فارسی باستان نیم مصوت هم وجود داشته است که شما تلفظ Ra( را) ,و تلفظ w است که به صورت( و) به کار برده شده است.  
از ویژگی های دستگاه صوتی ایران باستان گردش مصوت هاست و آن عبارت از حذف و اثبات و بلند شدن a در ریشه ها،  پسوندها،  پیشوند ها،  میانوند ها و اجزای صرفی واژه هاست.  
در صورتی که a حذف شود. ریشه،  پسوند، پیشوند، میانوند، و جز صرفی ((افزوده))،
 در صورتیکه a به a بلند بدل شود ریشه، پسوند، پیشوند، میانوند، و جز صرفی (( بالانده)) نامیده می شود.  
در صورتیکه ریشه، پسوند، پیشوند، میانوند و جز صرفی فقط a داشته باشد ممکن است صورت های ضعیف و افزوده ریشه، پسوند، پیشوند، میانوند و جز صرفی یکی باشد.  
در صورتی که r در ریشه، پسوند، پیشوند، میانوند و جز صرفی باشد، در صورت افزوده ریشه، پسوند،پیشوند، میانوند و جز صرفی باشد،  در صورت افزوده ریشه، پسپند، پیشوند، میانوند و جز صرفیr به ra.  یا ar 
تبدیل می شود.  
و در صورت بالانده آنها.  r به 
 ra با a ی بلند 
یا ar 
با aبلند بدل می شود. 
در صورتی که در ریشه، پسوند، پیشوند، میانوند و جز صرفی. m یا n
باشد، صورت ضعیف ریشه، پسوند، پیشوند، میانوند و جز صرفی ممکن است بدون m و n باشد.
" واژه " ادامه دارد
مبحث زبانشناسی، صفحه 5
تکیه: 
ظاهرا تکیه در زبان ایرانی باستان.  موسیقیایی.  بوده 
این تکیه در اوستای گاهانی به حای مانده، اما در اوستای جدید و فارسی باستان تکیه شدت، جای آن را گرفته 
تکیه در کلمات ایران باستان بر خلاف فارسی دری، جای مشخص ندارد.
صرف : 
نام --> در ایران باستان اسم و صفت و ضمیر ( ضمیر شخصی جنس ندارد)  و عدد 
دارای سه جنس مذکر و مونث و خنثی 
سه شمار مفر، مثنی، جمع 
هشت حالت : فاعل،مفعول، مفعول له، اضافی، مفعول عنه،  مفعول فیه، مفعول معه، و ندایی دارد.  
در ایران باستان برای اسم و صفت و عدد، بر حسب اینکه اسم و صفت و عدد به چه صدایی پایان می یابند، صرف های مختلفی وجود دارد.  
 الف) صرف ویژه اسم و صفت و عدد مختوم به مصوت ها که خود به صرف های ویژه مصوت های ساده و مرکب تقسیم می شود.  مثل صرف ویژه ی مختوم به. a 
ب) صرف ویژه مختوم به صامت ها که هود به صرف های ویژه هریک از صامت ها تقسیم می شود, مثل صرف ویژه اسم، صفت و عدد مختوم به t
در ایران باستان سه صفت مطلق، برتر ( تفضیلی)، برترین ( عالی) وجود داشته است.
1_ صفت مطلق با پسوند 
_ yah_ 
برای ساختن صفت برتر با پسوند _ ista_ برای ساختن صفت برترین استفاده شده است.  
2_ صفت مطلق با پسوند. _  tara _برای ساختن صفت برتر و با پسوند _ tama _ برای ساختن صفت برترین. استفاده شده است. 
در ایران باستان ضمایر اشاره و پرسشی و موصولات و مبهمات، با اندک اختلافی همچون اسم و صفت و عدد صرف  می شوند.  
اسم ها و صفت های ایرانی باستان از نظر ساخت یا بسیطند یا مشتق و یا مرکب. 
تذکر: اسم و صفت بسیط همان ریشه است که چیزی به آن افزوده نمی شود.  
تذکر: اسم و صفت مشتق اسم و صقتی است که در ساخت آنها پیشوند یا پسوند بکار رفته است یا بکار می رود. 
پسوند های ایرانی باستان اول و دوم دارند.  پسوند گروه اول به ریشه و پسوند گروه دوم به ماده پیوسته می شوند. 
اسم و صفت مرکب، اسم و صفتی است که از دو کلمه مستقل ساخته شده باشد.
" واژه" ادامه دارد
مبحث زبانشناسی، صفحه6
فعل : 
فعل در ایرانی باستان دارای مقولات متفاوتی ست 
1_ ریشه : ضعیف، افزوده، بالانده 
2_ ماده : مضارع، ماضی،  نقلی، آینده، مجهول، سببی، جعلی، آغازی، ارزویی، تشدیدی 
تذکر : ماده های مختلف با نشانه یا نشانه هایی که به ریشه پیوسته می شود، ساخته می شود.  
الف_ ماده مضارع _ bara_ از نشانه  a. نشانه ماده مضارع + bar بردن، صورت افزوده ی ریشه. 
ب _ ماده مضارع _ krnau_ از nau نشانه ماد مضارع + kr :کردن، صورت ضعیف ریشه. 
 ج_  ماده سببی _ tapaya _ از. aya نشانه ماده ی سببی + tap تافتن، قورت بالانده ریشه 
ماده آینده _ sau_ sy _ از sy نشانه ماده آینده +  sau نجات دادن، ریشه افزوده ی ریشه. 
3_ باب : گذرا، ناگذر،  مجهول. 
بابهای گذرا و ناگذر با نشانه های خاص خود ممتار می شوند. 
باب مجهول با نشانه مجهول ya و نشانه خاص فعل ناگذر مشخص می شود. 
4_ وجه: اخباری، التزامی، تمنایی، انشایی، امری. 
الف) وجه التزامب با نشانه خاص خود که. a است میان ماده و شناسه می آید از وجهه های دیگر ممتاز می شود.  
ب) وجه تمنایی با نشانه خاص خود که.  I,  ya است و میان ماده و شناسه می آید، شناخته می شود. 
ج) وجه انشایی با ماضی استمراری و ساده در اوستا فرقی ندارد اما در فارسی باستان پیش از ماضی
 استمراری و ساده a آورده می شود 
د) وجه امری با شناسه های امر از دیگر وجه ها متفاوت است. 
ت) وجه اخباری با امری کاملا متفاوت است و از نداشتن نشانه های التزامی و تمنایی مشخص می شود.  
5_ زمان : مضارع،ماضی ساده،  ماضی نقلی، ماضی بعید، ماضی استمراری،  آینده. 
6_ شمار: مفرد، مثنی، جمع.
7_ شخص: اول و دوم و سوم 
8_ شناسه: 
ایرانی باستان دو گروه سناسه دارد. گروه شناسه گروه اول و گروه شناسه گروه دوم.  
گروه اول برای ساختن افعال مضارع و آینده و التزامی استفاده می شود. 
گروه دوم برای ساختن ماضی استمراری، ماصی ساده، و ماصی بعید، تمنایی و التزامی بکار می رود.  
فعل امر و ماضی نقلی شنایه های خاص به خود را دارند.  
هریک از شناسه ها، گروه اول و دوم، سنایه های خاص فعل امر و فعل ماصی نقلی، از دو دسته تشکیل می شوند
 1_ دسته ای خاص از گروه فعل های گذرا 
2_ دیته ای خاص از فعل های ناگذر و مجهول.  
9_ فعل مرکب: 
10 _ پیشوند های فعلی: 
یا بی فاصله پیش از فعل می آیند و یا با فاصله.... 
11_ مصدر و صفات فاعلی و مفعولی : 
به گذشته و آینده از ریشه ساخته می شوند.  
صفت فاعلی گذرا و صفت فاعلی ناگذر
صفت فاعلی نقلی گذرا و ناگذر 
صفت فاعلی آینده گذرا و ناگذر 
از ماده ساخته می شوند. 
12_ نشانه های نفی 
برای نفی در فارسی باستان naid 
در اوستایی noit
برای نهی در هر دو زبان ma بکار برده می شود. 
تغییر ناپذیر ها : 
قید که در فارسی باستان دو قید داریم. یکی قیدی که اصلا قید است و دیگری که به صورت صرف شده  اسم وضمیر و صفت است که به عنوان قید بکار می رود.  
حرف اضافه :  
اغلب عاملند. و غالبا هر کدام عامل بیش از یک حالتند. 
هم پبش از معمول خود می آیند و هم پس،از آن.  
حرف ربط: 
هم بیش از کلماتی که به آنها مربوط اند بکار می روند و هم پس از آن.  
اصوات: 
برخی از اصوات در ایرانی باستان، اصلا صوت اند و دیگری صورت های صرفی،اسم و صفت. هستند که به عنوان صوت بکار برده می شوند.
" واژه " ادامه دارد
مبحث زبانشناسی، صفحه 7 
بحث نحو را هم داشته باشیم که بعد این برسیم به بحث خط در زبان فارسی باستان. 
نحو: 
در ایرانی باستان مطلب غیر شاعرانه با جمله بیان می شود. که در اپتدا فاعل،  مفعول، و پس آن فعل  جمله می آید.  
یکی از خصوصیات شعر هم بهم ریختگی اجزای جمله می باشد.که   در.  این. زمان  به همین صورت داشته ایم.  
در ایران باستان فعل و فاعل از لحاظ مفر و جمع بودن با هم مطابقت داشته اند.

مبحث زبانشناسی، صفحه 8 
خط در دوره باستان : 
فارسی باستان به خطی نوشته می شد که خط میخی نام داشت.  علت این نامگذاری آن بود که حرف های این خط به میخ شبیه بود.  
داریوش بزرگ دستور داد که خطی برای فارسی باستان ساخته و این زبان بدان نوشته شود.  
خط فارسی باستان از خط اکدی و خط اکدی از خط سومری گرفته شده است. 
خط فارسی باستان 36 حرف و 2 واژه جداکن و 8 اندیشه نگار داشت.  و چند نشانه هم برای نشان دادن اعداد داشت که تنها برخی عز آن به ما رسیده است.  
هر یک از خط های فارسی باستان، غیر از سه حرفی که برای نشان دادن مصوت ها بکار می روند، مصوتی هم همراه دارند و به همین علت خط فارسی باستان هجایی نامیده می شود.  
خط فارسی باستان از چپ به راست و تا پایان سلسله هخامنشی بکار می رفته و پس از آن از رواج افتاده و فراموش شده است.  
نشانه های خط میخی شکلی که برای نوشتن فارسی باستان بکار می رفته تلفظ لغات را بدرستی نشان نمی داده. اختراع کنندگان خط فارسی باستان قواعد ی برای دلالت نشانه های میخی شکل بر واج های فارسی باستان وضع کردند.  
نشانه هایی که a دارند برای نشان دادن صامت هایی که پس از آنها قامت می آمده، یا چیزی پس از آنها نمی آمده و یا صامت هایی که پس از آنها a می آمده بکار برده می شده اند.  
من ------> Adam
مصوت a در آغاز کلمه به وسیله A نشان داده می شده.  
وَ -----> uta 
که صورت مکتوب آن UTA و حرف aدر بالای حرف T 
یعنی مصوت a در آغاز و در پایان کلمه به صورت A نشان داده می شده است. 
نشانه هایی که i دارند برای نشان دادن صامت هایی که پس از آنها (i یا I) می آمده بکار برده می شدند.اغلب در میان واژه پس از نشانه i دار I آورده می شده و در پایان واژه IYa. در صورتنبودن نشانه   i دار،نشانه. a بکار برده می شده است. در این صورت پس از  نشانه a دار حتما. I در میان واژه و IYa در پایان آن بکار می رفته.  
گرفتم ----> adinam
که صورت مکتوب آن ADiNaMa
هنگامی که ---- yadi که صورت مکتوب آن yadiiya
یک نکته عرض کنم، با توجه به  اینکه متاسفانه موبایل امکان تایپ بعضی کلمات نیست، کلماتی که در مثال بالا ذکر شده ( حرف کوچک حرفی هستند که در بالای حرف قبل قرار می گرفته.،  مثل a در اپتدا و انتهای صورت مکتوب  yadi.)) 
پدر--- pita ---> صورت مکتو ب PaITaA. 
ابر --> upari صورت مکتوب UPaRaIYa 
نشانه هایی که. Uیا u دارند و می تواند اول، وسط و انتهای کلمه قرار بگیرد در صورت نوشتاری به صورت UVa بکار گرفته می شد.. 
کوروش،  kurus صورت مکتوب KuURuUSa
هر،  harwah صورت مکتوب HaRuUVa
" واژه " ادامه دارد
مبحث زبانشناسی، صفحه 9
مصوت مرکب ai در آغاز واژه به صورت. AI نشان داده می شده است و این مصوت در میان واژه به صورت نشاته a دار و I در پایان آن به وسیله نشانه a دار و IYa نشان داده میشود.  
یکی را،  aiwam صورت مکتوب AIVaMa
دیوها،  daiwah صورت مکتوب DaIVaAa.
مصوت مرکب auدر آغاز واژه به صورت AU نشان داده میشود و اگر این مصوت در میان واژه به وسیله نشانه. a دار و u در پایان به وسیله نشانه UVa نشان داده می‌شود. 
دوست،  dausta صورت مکتوب 
مصوت مرکب ai در آغاز واژه چون ai نشان داده می شده در میان و پایان واژه پس از نشانه a دارA می آمده است.  
فرستادم، fraisayam صورت مکتوب FaRaAISaYaMa.
مصوت au در آغاز au نشان داده می شود. و در میان و پایان پس از نشانه a دار می آمده است. 
کشور،  dahayaus صورت مکتوب. DaHaYaAUSa
حرف Yدر آغاز واژه به وسیله Ya و در میان Ya یا. IYa و در پایان هم به صورت قبل می آید.  
خشکسالی، dusyaram. ( s. صدای 'ش' می دهد. صورت مکتوب DaUSaIYaARaMa
معبد،  ayadana,صورت مکتوب AYaDaNaA
حرف w در آغازواژه  فقط va نوشته می شود و در میان و پایان واژه va / UVa 
بزرگ، wazarkah.صورت مکتوب VaZaRaKa
ما،wayam صورت مکتوب VaYaMa
هرگاه h پیش از u,wقرار می گرفت نوشته نمی شد.  
اهورامزدا،ahuramazdah
هرگاه صامت های خیشومی ( nasl.) پیش از صامت های،دیگری می آمده اند نوشته نمی شدند. 
بنده، bandakah صوت مکتوب BaDaKa
کمبوجیه،  kambujyah,صورت مکتوب KaBaUJIYa
هرگاه صامت های h,t,d,n و گروه nt در پایان واژه می آمدند و پیش از آنها. a بوده، نوشته نمی شد.  
پارس،  parsahصورت مکتوب PaARaSa
 شد= رفت asyawat., صورت مکتوب  ASaIYaVa ( آشایاوا)
زد، اوژد، awajant. صورت مکتوب.AVaAJa
حرف rْ ( با هلامت ساکن در پایین حرف r)  در آغاز واژه Araو در میان واژه Ra نشان داده می شود.  
قانون،  rْ ta صورت مکتوب ARaTa
کرده krْ tam, صورت مکتوب KaRaTaMa
در فارسی باستان واج های L و Z نبود. و صرفا در لغات بیگانه استفاده می شده است.  
صورت های اصلی اندیشه نگار ها برای نشان دادن صورت حالت فاعلی مفرد بکار برده می شده اند.  برای نشان دادن صورت خای دیگر آخرین حرف یا حرف های صورت کامل واژه به پایان آنها افزوده می شده است. 
 dahyaus------- Dhکشور 
 bagah--------- B Gخدا 
 bumis ---------BUزمین 
 ahuramazdah--- AMاهورامزدا 
 ahuramazdaha---- AM_ ha آن اهورامزدا 
میان ایرانشناسان در تلفظ واژه های فارسی به سبب آنکه خط فارسی باستان تلفظ دقیق واژه ها را نمی دهد، اختلاف است.  به کمک مقایسه سانسکریت و اوستایی برخی از ایران شناسان واژه را طوری آوانویسی می کنند که با آوانویسی برخی دیگر از ایران شناسان از همان واژه فرق دارد.  
" واژه " ادامه دارد
مبحث زبانشناسی، صفحه 10
زبان پارسی  میانه. 
طبق اسناد تاریخی و سنگ نوشته ها بعد از دولت هخامنشی که زبان پارسی باستان را داشتند. 
داریوش سوم هخامنشی زمانی که به قتل رسید ، درواقع قتل او یک مرز تاریخی برای زبان های ایرانی محسوب می شد. 
گفتیم در زمان هخامنشیان زبان فارسی باستان و خط میخی بود. 
بعد از دولت هخامنشیان در اپتدای دولت اشکانیان، دولت سلوکی  را داشتیم.  
در این بین ایران به لحاظ اتفاقات تاریخی مقارن شده بود با حکومت اسکندر در یونان و نفوذ آن به ایران. تا جایی که مهرداد اشکانی بسیار یونانی دوست بود، یا بهتر بگویم دوستدار یونان.  
به همین علت سبب شد که زبان و فرهنگ یونانی در ایران رواج بیشتری پیدا کند، به طوریکه خط و زبان پهلوی بر گرفته شده از زبان  و فرهنگ یونانی که در آن موقع رواج داشته است.  بعد ها بلانش اول ایرانی دوستی را جانشین یونانی دوستی می کند و در این زمان خط و زبان پهلوی اشکانی را به جای خط و زبان یونانی بکار گرفت. و زبان یونانی اهمیتی را که در اپتدای دولت اشکانی ( دولت سلوکی) داشت،  از دست می دهد. اما متروک نمی شود.
در سال 247 پیش از میلاد مسیح اشک اول حکومت اشکانی را تاسیس کرد و بعد از آن مهرداد اول، فرهاد دوم، مهرداد دوم، امپراطوری ای را که به جیحون و کر و فرات و سندو خلیج فارس و دریای مکران محدود می شد، تاسیس کرد. دولت اشکانی تا سال 224 میلادی، سالی که اردوان پنجم، آخرین پادشاه اشکانی، در جنگ با ادشیر ساسانی به قتل رسید، بر ایران حکومت می کرد. 
 
یک نکته را عرض کنم در ارتباط با کتاب های تاریخ ویلدورانت و تاریخ هرودوت 
که متاسفانه بسیار اغراق آمیز از ارتباط اسکندر با دولت اشکانی سخن گفته اند.  
اردشیر بابکان در سال 224 میلادی حکومت ساسانیان را تاسیس کرد. و بعد از آن شاپور اول به ایران حکومت می کرد.  شاپور اول پس از رسیدن به سلطنت، کشور را از طرف شمال و جنوب و شرق و غرب گسترش داد.  به همین علت شاپور عنوان " شاهنشاه ایران " را که اردشیر برای خود انتخاب کرده بود، کافی ندانست و خود را " شاهنشاه ایران و انیران " نامید.  
دولت ساسانی تا سال 651 میلادی، سالی که یزدگرد سوم آخرین پادشاه این سلسله در مرو به قتل رسید، دوام داشت.  
پادشاهان نخستین ساسانی کتیبه های خود را علاوه بر زبان فارسی میانه به زبان مادری خود به پهلوی اشکانی و یونانی هم نوشته اند.  
در سال 92 پیش از میلاد مسیح رومیان به فرات رسیدندو همسایه دولت اشکانی شدند. از این زمان ارتباط زبانی و فرهنگی میان ایرانیان و لاتینی هابرقرار شد. 
مهرداد اول اشکانی بین النهرین را که ساکنان آن سامیان بودند تصرف کرد، این امر سبب شد که زبان و فرهنگ سامیان بر ایرانیان و زبان و فرهنگ ایرانیان بر سامیان تاثیر بگذارد.  
نکته : 
در زمانی که اشکانیان بر بین النهرین حکومت می کرد ند، گویش های مختلف آرامی در بین النهرین و سوریه رواج داشت. سریانی در ( الرها)، ارامی یهودی در شمال بابل، ارامی مندایی در جنوب بابل و آرامی مسیحی فلسطینی در سوریه رایج بود.  
همه این گویش ها از پهلوی اشکانی و گاه از فارسی میانه لغت گرفته اند.  در پهلوی اشکانی هم از گویش های آرامی لغت وارد شده‌ است و به نظر می رسد از طریق ارمنی وارد آن گویس ها شده باشد.  
" واژه " ادامه دارد
مبحث زبانشناسی، صفحه 11
مهرداد دوم در امور ارمنستان دخالت کرد و تیگران را بع سلطنت رساند.  از این پس ارمنستان زیر نفوذ اشکانیان قرار گرفت. بلانش اول برادر خود تیرداد را به سلطنت ارمنستان رساند.  زبان و فرهنگ اشکانیان بر زبان و فرهنگ ارمنستان تاثیر گذاشت و این زبان رابه صورتی در آورد که ایرانی به نظر می‌رسد. 
در خاور، ایرانیان با ترکان و چینی ها و هندیان و تبتی ها همسایه بودند و با آنها ارتباط زبانی و فرهنگی داشتند.  
اوضاع دینی در دوران سلطنت اشکانیان مشخص نیست. ظاهرا پادشاهان در این دوران به  دین توجه نداشتند. تا زمان بلانش اول که به دین زردشتی توجه نمود و دستور گردآوری و تنظیم اوستا را داد.  اردشیر بابکان با روحانیون زردشتی همپیمان شده بود و این دین در ایران رواج پیدا کرد.  
اردشیر هر ناحیه ای را که تصرف می کرد برای اداره آن یک مرزبان و یک موبد می گماشت.
  
شاپور تعصبی نسبت به دین زردشتی نداشت و مانی هم از این ویژگی استفاده کرد و خود را به او نزدیک نمود.  مانی یکی از آثار خود را به فارسی میانه نوشته و آن را به نام شاپور، شاپورگان نامیده است.  و در روز تاجگذاری شاپور به او تقدیم کرد. 
در زمان سلطنت بهرام اول روحانیون زردشتی به رهبری کرتیر به دفاع از دین زردشتی برخاستند و ادیان و مکاتب دیگر را سرکوب کردند.  کرتیر در کتیبه ای در کعبه زرتشت به فارسی میانه نوشته که یهود و بوداییان و برهمنان و صابئین و نصاری و جینیان و مانویان را سرکوب کرده و معابد آنها را تبدیل به معبد زردشتی نموده است. 
با ورود کوروش به بابل که آمدنش را دانیال نبی پیش بینی کرده بود، یهود آزادی خود را باز یافتند ( یهود از زمان بخت نصر 562پیش از میلاد مسیح، پادشاه کلده که اورشلیم را ویران کرد و یهود را به اسارت برد)  یهودیان در تمام دوران هخامنشی با دولت هخامنشی همکاری می کردند. 
در زمان اشکانیان یهود با ایرانیان همکاری می کردندو از کمک ایرانیان برخورذار بودند.  هنگامی که ترایانوس، امپراطوری روم تیسفون را تصرف کرده بودند و سرگرم نابود کردن دولت اشکانی بودند یهودیان مصر و قبرس قیام کردند و ایرانیان نیز به کمک یهودیان شتافتند.  و ترایانوس را شکست دادند.  یهودیگری در زمان اشکانیان در بابل گسترش یافت. در زمان ساسانیان یهودیان با داشتن آزادی کامل به بانکداری و تجارت می پرداختند.  یزدگرد اول با یهودیان و مسیحیان خوشرفتاری می کرد و از یهود زنی در خانه داشت.  
یزدگرد دوم آزادی داده شده به یهود و نصاری را کم کرد و آنان را در تنگنا قرار داد. 
مسیحیت از آغاز با ایران بوده.روایت شده ستاره شناسان ایرانی به فلسطین رفتند و هدایا بردند و به حضور مسیح رسیدند.   مسیحیت در ایران از دو راه گسترش یافته، یکی از طریق دعوت داعیان مسیحی و دیگری از طریق اسیران رومی که مسیحی بودند.  
کلا تا پایان دوره ساسانی غیر از مواقعی که روابط،ایران و روم خوب بوده بر مسیحیان بسیار جفا شده است، چراکه تر زمان شاپور دوم قسطنطنیه بزرگ، دین مسیح را پذیرفتند و آن را در امپراطوری روم رواج دادند.. این امر سبب شد که مسیحیان ایران به نظر ایرانیان مزدوران امپراطوری روم جلوه کنند و تا پایان سلسله ساسانی روابط خیلی خوب نبود.  البته همسر خسروپرویز مسیحی بود.  
در حالت کلی فرقه هایی در زمان اشکانیان و ساسانیان پیروانی داشتند که عبارتند از 1_ مرقونیان 
2_ دیصانیان
 3_ نستوریان 
4_ یعقوبیان 
5_ ملکاییان 
6_ برهمنان 
7_ جینیان
8_ بوداییان
9_ صابئین 
10_ مانویان 
11_ مزدکیان 
که توضیح و تفسیر این آیین ها و مکاتب و ادیان چیستی و چگونگی پیدایش آنها و همچنین منطقه ظهور آنها  خارج از مضوع بحث ما می باشد.  در صورت علاقه مخاطبان با ذکر منبع، مطالعه را به خودشان می سپاریم.  
 سیر تاریخی و جغرافیایی  زبان فارسی میانه تا دوره ساسانی را  که برای هدر نرفتن وقت مخاطب، بسیار خلاصه شده بود،  به پایان رساندیم.  
بخش بعدی مربوط به زبان های ایرانی میانه است و بعد از آن به خط و آوانگاری زبان فارسی میانه خواهم پرداخت
" واژه " ادامه دارد .
مبحث زبانشناسی، صفحه 12
زبان های ایرانی میانه 
گفتیم در زمان هخامنشیان زبان های فارسی باستان و اکدی و عیلامی و آرامی رواج داشت و زبان اوستایی که یک زبان مرده بود، فقط در حوزه های دینی رواج داشت. 
طبق آثار مختلف به جا مانده از این زبان به سبب شواهد هایی از نظر قواعد دستوری به دو گروه تقسیم شدند 
1_ گروه ایرانی میانه ی شرقی 
2_ گروه ایرانی میانه غربی 
گروه ایرانی میانه شرقی شامل زبان های بلخی، سکایی، سغدی، خوارزمی هستند.  از این جهت شرقی نام نهادند که منشا آنها شرق ایران بوده 
گروه ایرانی میانه غربی، شامل پهلوی اشکانی،  فارسی میانه. 
اگر بخواهم به  توضیح اجمالی گروه زبان های ایرانی میانه شرقی بپردازم باید عرض کنم 
( الف) بلخی :
در کتاب هزار سال نثر پارسی آقای کریم کشاورز در تقسیم بندی، زبان پشتو افغانی را به جای زبان بلخی معرفی کرده،  این را گفتم که اگر در کتابی دیدین متعجب نباشید.  
اما زبان بلخی،زبان مردمان قدیم بلخ بوده . 
 اما بلخ کجا ست؟  
بلخ در زمان هخامنشیان استانی از استان های هخامنشی بود و پس از هخامنشیان، یونانیان بر بلخ حکومت کردند. در سده دوم پیش از میلاد مسیح قبایل سکایی و تخاری از ترکستان چین به سرزمین بلخ هجوم آوردند و تصرف کردند و نام دوم این سرزمین، تخارستان شد.  از میان قبایل سکایی و تخاری سلسله های محلی بوجود آمدند. معروف ترین آنها کوشانیان هستند و آن سرزمین را که امروز افغانستان نام دارد، تصرف کردند. چون از خط یونانی برای نوشتن زبان محلی استفاده می کردند که به تخاری معروف بود، تمام کتیبه ها به این زبان است و ظاهرا دارای دو دوره باستان و جدید است که از زبان بلخی جدید آثاری در دست نیست.  
سکایی:
آثار بجا مانده از این زبان به قلم های مختلفی از خط براهمی است که برای نوشتن سکایی مناسب بوده.  
خط براهمی هجایی است و از چپ به راست نوشته می شد. هر صامت با یک مصوت همراه بود.  مثل خط،فارسی باستان. 
آقای کشاورز زبان های آستی، زبان پامیر، زبان مونجانی، و زبان یغنابی را در گروه زبان های سکایی می داند و معتقد است که ریشه این زبان ها سکایی  ست.  
زبان سکایی در سده یازدهم میلادی در کاشغر و حوالی آن تکلم می شده و پس از آن جای خود را به ترکی داده است و این زبان در مغرب در دوره میانه روی زبان های مجاری، هنگام گذر از قفقاز تاثیر گذاشته.  
سغدی :
زبان سغدی، زبان سرزمین سغد بوده است. مرکز سغد، سمرقند و شهر مهم آن بخارا بوده.  مربوط میشه به هزاره نخست پیش از میلاد مسیح در سرزمین سغد.  
در زمان هخامنشیان یکی از استان های هخامنشی بوده و در زمان سامانیان هم مرکز زبان و ادبیات فارسی شده است. 
از دوره باستان این زبان چیزی در دست نیست اما در دوره میانه آثار زیادی دارد. 
ناگفته نماند تا سده چهارم هجری زبان سغدی رایج بوده البته در این منطقه بعد از جای خود را به زبان فارسی داده.  
از آثار این زبان، 
آثاری از تون _ هوانگ در ارتباط،با دین بودا. 
یک نکته را عرض کنم که تاریخ کتابت دین بودا مشخص نیست. 
غالب آثار این زبان مربوط به دین بودا از چین و ترکمنستان یا کوچی و سنسکریت ترجمه شده. 
یک سری نامه هم به جای مانده، که نُه نامه معروف است.  
نوشته هایی مربوط به کوه مغ چند کیلومتری سمرقند. 
اگر اشتباه نکنم در بحث کتیبه داریوش که در جلسه زبانشناسی خواندم، داریوش از فردی گفت بنام گوماته مغ.  این  گوماته فردی بود که در  این منطقه زندگی می کرد. 
آثار مربوط،به دین مانی هم به این زبان کشف شده.  
آثار مربوط به دین مسیح هم داشته اند.  
زبان خوارزمی : 
خوارزمی زبان قدیم خوارزم بوده. که تا زمان مغول در آنجا رواج داشته و پس از آن جای خود را به ازبکی داده.  
خواررم امروز بخشی از ازبکستان است و بخش دیگر آن مرلوط،به جمهوری ترکمنستان، در جنوب دریای ارال قرار دارد. 
در زمان هخامنشیان یکی از استان های این امپراطوری بوده. در دوره اسلامی هم مرکز مهم ایران اسلامی بوده.  
ابوریحان بیرونی از جمله دانشمندان بزرگ ایرانی به آنجا منسوب است.  
از این زبان آثاری که مربوط به دوره باستان باشد در دست نیست اما آثار دوره میانه به خطی هستند که از خط آرامی گرفته شده واز راست به چپ نوشته شده ودارای "هزوارش" است.. 
آثار کتیبه هستند و مربوط به منطقه تُپراق قلعه و توق قلعه و همچنین آثاری به خطی که از خط،عربی گرفته شده مثل رساله الالفاظ الخوارزمیه التی فی قنیه المنیه تالیف کمال الدین المعادی الجرجانی در سده هشتم. 
" واژه " ادامه دارد
مبحث زبانشناسی، صفحه 13 
گروه ایرانی میانه غربی 
شامل زبان پهلوی و فارسی میانه 
زبان پهلوی : 
پهله منطقه از خراسان و مازندران و بخشی از ترکمنستان در زمان  هخامنشیان. 
پهله در فارسی باستان پهلوا خوانده می شد.  
یک نکته را عرض کنم.این سرزمین ( پهله) همان سرزمینی است که اشک اول قیام کرد و موفق شد تا به حکومت یونانیان خاتمه دهد.
از زبان پهلوی در دوره باستان اثری باقی نمانده. 
از زبان پهلوی اشکانی سه نوع اثر بر جای مانده 
 الف) آثاری به خط پهلوی اشکانی که از خط آرامی گرفته شده. نیاز به تکرار هم نیست که  بگویم   این دارای " هزوارش" است و از راست به چپ نوشته شده  ، حروف از هم جدا هستند.  
  ( ب) سفالینه ها 
 ( ج) قباله اورامان 
( د) کتیبه اردوان پنجم 
کتیبه پادشاهان ساسانی 
آثاری کع به خط فارسی میانه نوشته شده. عبارتند از یادگار زریران که در مورد جنگ دینی گشتاسب با ارجاسب است و کتاب درخت آسوریک که اثری منظوم است. 
آثاری به خط مانوی هم موجود می،باشد.  
زبان فارسی میانه : 
دنباله زبان فارسی باستان است و در زمان ساسانیان زمان رسمی کشور بود.   آثاری چون کتبیه باستان،کتیبه هرمز،کتیبه نرسی،کتیبه اردشیر اول، کتیبه های کرتیر،و..... 
به زبانی که کتیبه های فارسی میانه بدان نوشته شده " فارس میانه ی کتیبه ای" می گویند. 
کتاب زبور پهلوی : 
این کتاب در دوره ساسانیان بوده و مسیحیان ایران کتاب هایی به فارسی میانه نوشتند و با این زبان کتاب های دینی خود را ترجمه کردند 
بخشی از این کتاب با نوشته های  مانوی همراه است. خطی که این کتاب به آن نوشته شده حد فاصل خط فارسی میانه ی کتیبه. ای و فارسی میانه زردشتی است. مثل قبل دارای هزوارش  است و از راست به چپ نوشته شده است. 
این کتاب دارای ویژگی های خاصی ست که در متون دیگر پهلوی دیده نمی شود. ترکیب های استفاده شده در این کتاب بسیار  نادر است. واژه های ایمی و فعلی عرامی در آن بکار برده شده. صورت نوشتاری واژه ها هم کاملا متفاوت است.  در پایان جملات هم بر اساس سنت کتابت آن زمان نقطه وجود ندارد.  در آن بندهایی وجو دارد که در ترجمه فارسی به آن "قانون "می گویند.    دذ حالت کلی این کتاب با ترجمه های دیگر آثار پهلوی از نظر بیان مفاهیم و کاربرد تسبیهات و استعارات کاملا متفاوت است.  
آثار زردشتیان در این دوره : 
آثار زردشتی به زبان " فارسی میانه زردشتی " یا فارسی میانه کتابی یا " پهلوی زردشتی " یا "پهلوی کتابی" می گویند.. 
آثار نوشته شده. به خط زردشتی ها از ارامی گرفته شده و دارای هزوارش است.  شامل متن های غیر دینی فارسی میانه _ متن های دینی فارسی میانه_ ترجمه فارسی  میانه از اوستا. هستند.  
کتاب پازند هم مثل کتاب زبور پهلوی و دنباله خط زبوری است که از اصل آرامی گرفته شده. 
برخی حرف پهلوی از هر دو طرف و برخی فقط از راست متصل می شدند.  خط پهلوی خطی بسیار دشوار  بود، همین امر سبب شد بعد از حمله اعراب به ایران خط عربی را که ساده تر از خط آرامی بود بیاموزند و رواج پیدا کند.  
بحث خط عربی و حمله اعراب به ایران فعلا موصوع بحث ما نیست و به بحث اصلی بر می گردیم.   
آثار مانویان به زبان فارسب میانه و پهلوی اسکانی نوشته شده 
آثار فارسی میانه از نظر محتوا از آفرینش می گفتند، شامل نامه ها می شدند،  شعرهایی در ستایش یزدان بودند،  دعا ها و اندرزها را داشتند.  
هر چند تا جایی که امکان پذیر بود، مطلب را خلاصه کردم. اما بحث بعد ما، بحث خط در ایران میانه است که بعد رفع خستگی مخاطبان توضیح خواهم داد.  
" واژه " ادامه دارد
مبحث زبانشناسی، صفحه 14
خط در ایران میانه : 
غیر از خط بلخی که در این مبحث توضیح خواهم داد، تمام خط هایی که برای نوشتن زبان های ایرانی میانه بکار رفته، مستقیم یا غیرمستقیم از خط آرامی امپراطوری گرفته شده.  
حالا خط آرامی امپراطوری چیست؟  عرض می کنم.  
در زمان هخامنشیان زبان آرامی به عنوان زبان رسمی کشور بود و در تمام دوران این حکومت و نواحی مختلف آن کاربرد داشت یا بکار می رفت.  بنابراین این زبان گویش های مختلفی داشته است.  گویشی که در امپراطوری هخامنشی بکار می بردند مارکوارت یا " آرامی امپراطوری " نامیده است.  
در سده های هفتم و ششم پیش از میلاد مسیح زبان آرامی جای زبان اکدی را گرفت و به منزله ی زبان بین المللی در منطقه خاورمیانه امروزی رایج شد. ارامیان زبان خود را به خطی از فنقیان گرفته بودند، می نوشتند.  زبان آرامی در میان یهود رواج گرفت و جانشین عبری شد بر طبق اسناد عهد عتیق، تلمود بابلی، تلمود اورشلیمی به آرامی نوشته شده است.  زبان مسیح و حواریون او هم آرامی بوده است.  
در اوایل دوره مسیحیت آرامی به دو گروه جدا از هم تقسیم شدند.
   1_ گروه غربی، که گویش های تدمری، نبطی، فلسطینی،مسیحی،و آرامی یهودی ( زبان تلمود اورشلیمی) شامل می شده.  
ظاهرا امروز در چند دهکده سوریه که البته نمی دونم در ارتباط با اتفاقات و جنگ های اخیر از بین رفته یا خیر به زبان عرامی غربی گفتگو می کنند.  
2_ گروه شرقی که شامل سریانی، مندایی، و آرامی یهودی ( زبان تلمود بابلی) را در بر گرفته 
آرامی شرقی در میان یهودیان ایران و عراق و منداییان و مسیحیان نستوری یا آسوری و کاتولیک ها رایج است.  
#یک نکته در ارتباط با زبان سریانی را عرض کنم. این زبان مربوط میشه به سده دوم میلادی، 
ارامی رایج در شهر الرها، زبان رسمی مسیحیان شد و سریانی معرف شد. سریانی ها به خط دگرگون شده ای از خط آرامی که سطر نجیلی نامیده می شد، نوشته می شده است.  
و در سده های سوم تا هفتم میلادی زبان سریانی زبانی علمی و مهم بوده. بعد خا در زمان صدر اسلام مسلمانان با استفاده از این زبان با علوم یونانی آشنا شدند.  چرا که بسیاری از آثار به این زبان ترجمه شده بود.  
بعد از مدتی زبان آرامی متروک شد و کاملا فراموش شد. به شخصه با این جمله موافق نیستم چرا که این زبان تاثر بسیاری در خط و زبان های دیگر گذاشت ، یعنی بسیاری از زبان ها و خط های دیگر کلماتی از این زبان را با خود داشتند.  بنابراین شاید متروک شدن خیلی جمله درستی نباشد.  مثل کلماتی که در پهلوی اشکانی، سغدی، خوارزمی کاربرد زیادی داشت. که شامل " دانستن" " رفتن"  " گفتن" و این قبیل کلمات بودند.  
البته وقتی آرامی نویسی متروک شد به جای آن نوشتن به زبان های محلی رواج پیدا کرد. زبان های محلی شامل فارسی میانه، پهلوی اشکانی، سغدی، خوارزمی قلم های مختلفی از خط آرامی بودند.  
کلماتی که پیش تر عرض کردم مثل دانستن، گفتن،رفتن و ضمایر و حروف در این زبان ها همچنان به آرامی نوسته می شد. این واژه ها که بسیار پر کاربرد بودند" هزوارش " نام گرفتند. یعنی ابن کلمات را به زبان محلی می خواندند.   
زبان های محلی در اپتدای امر بسیار بهم نزدیک بودند اما رفته رفته آنقدر اختلاف پیدا کردند که فرضا اگر شخصی که زبان پهلوی اشکانی را می دانست نمی توانست زبان فارسی میانه را بخواند.  
خط تدمری : 
مانویان مثل همه دین آوران مایل بودند یا علاقه داشتند آثار خود را به سادگی و روشنی در اختیار توده مردم بگذارند.  اما خط هایی که برای نوشتن فارسی میانه و پهلوی اشکانی و سغدی بکار می رفت به علت داشتن هزوارش خواست مانی را برآورده نمی کرد.  پس یک خط جدید اختراع شد بنام تدمری که آن را با تغییراتی که زبان فارسی میانه. دادند، بوجود اودند. 
به لحاظ جغرافیایی: تدمر که خرابه های آن. در نزدیکی حمص سوریه قرار دارد.
نبطیان که قومی عرب بودند در نبطه،جنوب دریای مروه نزد این قوم زبان و خط آرامی آموختند.  
از خط،نبطی خط " سینایی نو" بوجود انده که خط کوفی و خط نسخ از این خط اقتباس شده. 
جالب است بدانید خط رایج در جهان اسلام هم از خط نسخ اقتباس شده.  
خوارزمیان تغییراتی در خط نسخ ایجاد کردند و خط،خوارزمی بوجود امد.  
از آن طرف در سده هفتم و هشتم پیش از میلاد مسیح خط آرامی را بازرگانان از فوم سامی به هند بردند و خط "براهمی "   در هند بوجود امد. و این خط نیمه هجایی و نیمه الفبایی ست.  
سکاها خط براهمی را تغییراتی دادند و برای نوشتن سکایی استفاده کردند.  
از طرفی هم سغدیان خط سریانی را تغییر دادند و برای نوشتن آثار  خود استفاده کردند. 
اگر دقت کرده باشید متوجه می شوید که خط به صورت زنجیره وار ساخته شده و خط ها بی ارتباط به هم نیستند.  
" واژه " ادامه دارد
مبحث زبانشناسی،صفحه 15
ویژگی دستوری زبان های ایرانی میانه ی غربی: 
دستگاه صوتی ایرانی میانه ی غربی( پهلوی اشکانی و فارسی میانه)  
مصوت های کوتاه: a,i,u
مصوت های بلند: 
a,i,u,e,o 
در حالت کلی مصوت های ایرانی باستان در زمان ایرانی میانه هم باقی مانده. 
مصوت های مرکب ai,auدر ایرانی میانه تبدیل شد  به e, o. 
در حالت کلی مصوت هایی که در آغاز و میان کلمات ایرانی باستان بوده، در ایرانی میانه غربی باقی مونده. اما مصوت هایی که در پایان لغات ایرانی باستان بوده در ایرانی میانه غربی حذف شده اند.  
کلماتی مثل پدر 
در فارسی میانه، پهلوی اشکانی، فارسی باستانی، اوستایی. به ترتیب به صورت 
پدر،pidar, pidar, pitar,pitar
یک نکته را عرض کنم من صورت آوانگاری کلمات را عرض کردم نه شکل نوشتاری را.  
است.ast,ast,asti,asti,asti 
یک نکته دیگر را عرض کنم من ترتیب زبان ها را از آخر به اول بیان کردم که مخاطب،  تغییرات را راحت متوجه بشود. 
 اذر،adur,adur,atar,atar
با مصوت بلند a در اپتدای کلمات. 
داد( قانون)
،dad,dad,data,data
با مصوت بلند a در میانه کلمات. 
دیو،dew,dew, daiwa,daeva
مصوت بلند. e در فارسی میانه و پهلوی اشکانی و اوستایی. 
یک نکته را در ارتباط با آوانگاری عرض کنم، 
در آوانگاری چون با تلفظ های مختلف صورت گرفته، خیلی نمی شه در ارتباط با صحت تلفظ کلمات مطمئن بود.  
ما در اینجا به صورت آوانگاری مکنزی و هوفمان و بارتلمه اکتفا می کنیم.  
صامت p در فارسی باستان به صامت b در فارسی ایرانی مبانه غربی تبدیل شد.  
 آب ab,ab,api,ap 
با مصوت بلند a در اپتدای کلمات.  
اسپ/ اسب، 
asp  _   _ aspa
در اینجا که دو خط گذاشتم یعنی در زبان پهلوی اشکانی و فارسی باستان،یا این  کلمه به همان صورت اوستایی تلفظ می شده یا کلمه ای در این زبان ها نبوده و احتمالا معادل آن استفاده می شده.  
صامت. t در ایران باستان به صامت d در ایرانی میانه تبدیل شد.  
دست،dast,dast,dasta,zasta صد، sad,sad,sata,sata
" واژه " ادامه دارد
صامت.  g به صامت y تبدیل شده 
کلا صامت های f,s, š,x,h,m,n,w,r در ایرانی باستان به همان صورت  به میانه غربی تبدیل شده.
گروه aya در ایرانی باستان تبدیل شد به èدر فارسی میانه غربی 
مثال : دارد 
در فارسی میانه و پهلوی اشکانی dãréd,
فارسی باستان dãrayati
در اوستاییdãrayaiti
گروه xš در ایرانی باستان به šدر ایرانی میانه غربی تبدیل شد.  
گروه ršدر ایرانی باستان به šدر میانه غربی تبدیل شد. 
پشت،pušt,pušt,pŕšta
گروه ãwayaدر ایرانی باستان در پهلوی اشکانی تبدیل به ãw و در فارسی میانه تبدیل به ãy شده است. 
سرای( ماده مضارع سرودن) 
srãy,srãw,srãvaya
گروه štایرانی باستان در پهلوی اشکانی باقی مانده و در فارسی میانه به st تبدیل شده.  
مهست mahist,masišt,matišta
,masišta
گروه.  nd در پهلوی اشکانی باقی مانده و در فارسی میانه به nnتبدیل شد.  
بنده،
 bannag,bandag,bandaka
  گروه.  rd / z در ایران باستان در پهلوی اشکانی باقی مانده و در فارسی میانه L / r بدل شد
 سال،sãr, _ tard, sared 
گروه hw ایران باستان که در اوستایی xvدر فارسی میانه xwدر پهلوی اشکانی wx نوشته شده. 
خواهر، xwãharدر فارسی میانه زردشتی. 
Xwãr در فارسی میانه 
Wxãrدر پهلوی اشکانی 
 hwaharدر فارسی باستان 
 xvanharدر اوستایی 
گردش مصوت ها در ایرانی میانه غربی کاملا متروک شده 
در ایرانی میانه غربی لغاتی وجود دترد که بازمانده صورت های ضعیف و افزوده و بالانده یک لغت از لغات ایرانی باستان است. در مورد فعل ها هم به همین صورت است. با این تفاوت که فعل های بازمانده از صورت بالانده، متعدی و فعل های بازمانده از صورت افزوده، لازم آن قورت های متعدی است.  
مثال/ 
تافتن ( گرم کردن) صورت متعدی 
تفتن(گرم شدن)صورت لازم 
نشاستن (متعدی)
نشستن (لازم)
تکیه: 
ظاهرا در ایرانی میانه غربی تکیه ( تکیه شدت) بوده است.  
" واژه " ادامه دارد
مبحث زبانشناسی، صفحه17 
اسم : 
اگر در خاطرتون باشه، عرض کردم اسم در حالت فارسی باستان به سه حالت مذکر، مونث و خنثی صرف می شد. که در فارسی میانه، که موضوع بحث امروز ماست، این صرف کردن از بین رفت، یعنی در این دوره اسم صرف نمی شد اما دو حالتی که از زمان ایرانی باستان داریم را در خود حفظ کرد، که یکی حالت فاعلی ست. 
مثال میزنم : 
کلمه daéna به معنای دین اسم جمع مونث است که حالت فاعلی دارد.  در فارسی میانه این کلمه تبدیل به dén شد. و در فارسی دری تبدیل به دین شد.  
( نیاز به یادآوری ندارد که صورت آوانگاری کلمات را عرض کردم نه شکل نوشتاری را)  
مثال دیگری می زنم 
کلمه uranõ به معنای روان. که جمع مذکر ایت و حالت فاعلی دارد 
این کلمه در فارسی میانه تبدیل شده به ruwan و بعد ها در فارسی" دری " تبدیل شده به روان 
مثال دیگر : کلمه.  yazata که جمع مذکر به معنای ایزد و حالت فاعلی دارد و بعد ها در فارسی "دری " تبدیل شد به ایزدان.  
گفتم اسم یک حالت فاعلی داشت و یک حالت غیر فاعلی 
حالت غیر فاعلی :در ایرانی میانه غربی برای نشان دادن حالت های غیر فاعلی، غیر از حالت اضافی، ندایی، از حرف اضافه استفاده می شده. 
حرف اضافه هم پیس از اسم می آمده و هم پس از اسم.  
در ایرانی میانه غربی حرف ندا ( منادا) یا نشانه نداشته، یا پیش از منادا حرف ندا می آمده و یا در آخر منادا ãآورده می شده.  
یک نکته را عرض کنم که در فارسی میانه میان مضاف و مضاف الیه حرف " ی " قرار می گرفته است.  
جنس: 
در ایرانی میانه غربی برای اسامی جنس وجود نداشته اما در صورت لزوم به دو صورت امکان پذیر بوده
. الف)  خود اسم بر نر یا ماده دلالت داشته است. مثل madar, pidar 
 ب)اسم را با لغاتی که بر نر یا ماده بودن دلالت می کرد وصف می کردند.  
معرفه و نکره : 
اسم ها در ایرانی میانه غربی با صفت های اشاره معرفه و با éwنکره می شده.  
حالا این éw از کجا آمده؟  éw بازمانده کلمه ی aiwaدر ایرانی باستان است که به معنای یک بوده و در فارسی میانه ی زردشتی به صورت é و در فارسی " دری" تبدیل به " ی" شده است.  
یک نکته دیگر عرض کنم در مورد فارسی میانه زردشتی،  که این زبان در واقع همان زبان اوستایی ست که در حکومت سلوکی که در اپتدای دولت اشکانی بود دچار تغییراتی شد و دوباره در با تلاش موبدان زردشتی در ایرانی میانه غربی رواج پیدا کرد البته برای مذهب زردشتی. 
می دانید که ریشه کلمات بی ارتباط به هم نیستند.  از این جهت عنوان میشه مثلا فارسی میانه زردشتی، یا فارسی میانه غربی.  
خب برگردیم به بقیه مبحث. 
شمار: 
در ایرانی میانه غربی اسم دو شمار داشته است یکی مفرد و دیگری جمع.  
یک نکته دیگر عرض کنم. 
اگر در خاطرتون باشه گفتم اسامی در فارسی باستان شمار مثنی هم داشتند، که در دوره میانه غربی کاملا از بین رفت.  اما در صورت لزوم از عدد _du _ و در فارسی دری هم همین " دو " استفاده شده است.  
نشانه های جمع در فارسی میانه غربی 
الف) نشانه ãn که از کلمه ãnãm در فارسی باستان و حالت اضافی برای کلمات مختوم به ã
 mard_____> mardan 
ب)  نشانه in از inam در فارسی باستان و حالت اضافی برای اسم های مختوم به. ( í) 
Im(این)______> imin( اینها)
ج)نشانه unاز unam در فارسی باستان و حالت اضافی به اسم های مختوم به ú
 dušmem______>(دشمن) dušmemún(دشمنان)
د) نشانه " ی " مصدری 
ر)نشانه íha بیشتر در فارسی زردشتی šahr_____> šahriha ک)نشانه íftدر پهلوی اشکانی که در فارسی میانه تبدیل شد به íh
 wuzurg در فارسی باستان  به معنای بزرگ 
 wuzurgift در پهلوی اشکانی و به معنای بزرگ 
 wuzurgih در فارسی میانه به معنای بزرگ 
برای اینکه مطلب بیشتر در ذهنم عزیزانم نقس بگیره یک مثال از کتیبه اردشیر در نفش رستم، در نزدیکی تخت جمشید مثال میزنم. 
صحنه ای که دو نفر اسب سوار را نشان میدهد.  
صورت آوانگاری کلمات را می نویسم تا برای عزیزان راحت قابل به خوانش باشه.  
1_ patkar im maxdyazn bay artaxšatr. 
2_ šãhin šãh aryãn ké čihr hač yazatãn.
3_ putr bay pãpak šãh.
معنی این قسمت از کتیبه : 
این پیکر خداوندگار مزدسین اردشیر، شاهان شاه ایران، کش چهر از ایزدان، پور خداوندگار بابک شاه است.  
 #حالا میرسیم به تجزیه و شرح واژگان.
 کلمه patkar که فارسی باستان آن patikara و فارسی میانه آن pahikar بوده در فارسی " دری  " به پیکر تغییر کرده است.  و معنای این کلمه پیکر است.  
کلمه im در اوستایی ima بوده و در پهلوی اشکانی به im تغییر کرده و در فارسی دری " امـــ" در امروز، امشب، امسال شده است.  
" واژه " ادامه دارد
مبحث زبانشناسی، صفحه 18
کلمه mazdyazn : در اوستایی mazda.  yasna بوده، در فارسی میانه زردشتی mazdyasn به معنای مزدا پرست بوده.  
یک نکته را عرض کنم،  در اوستایی این کلمه مرکب است که mazda به معنی حکیم و yasna به معنی ستایش. که کلمه yasna از ریشه ی Yaz به معنای ستودن گرفته شده.  و این کلمه در فارسی دری به معنای جشن  شده است.  
 کلمه bay در اوستایی baga,بوده و در پهلوی اشکانی bay شده به معنی مولا و خداوندگار. 
کلمه artaxšatr که یک کلمه مرکب است و اوستایی آن arta_ xšatra بوده که arta به معنای عدل و داد و xšstra به معنای کشور است.  
کلمه šahin šah: قطعا جمع šah (شاه)است. اصل این کلمه مادی.  xšãyatyaست. متشکل از صفت,xšãyaو ماده مضارع xšãy و صورت بالانده,(xša(y به معنای حکومت کردن + صفت tya
در فارسی دری شده " شاه "
البته نشانه ی جمع in هم گرفته است.  
کلمه aryãn: که صورت اوستایی کلمه airysna صفت یا نامی ست برای ایرانیان که خود را بدان نامیده اند.  + پسوند _ na_ 
در فارسی میانه زردشتی érãn  در فارسی دری " ایران" شده است. 
  کلمه ké در فارسی دری " کی " یا. " که" 
کلمه čihr در اوستایی čitra,بوده و در پهلوی اشکانی čihr شده و در فارسی دری " چهر" 
کلمه hačدر اوستایی hača بوده و در پهلوی اشکانی až تبدیل شده و در فارسی دری " از" 
کلمه yazatãn : جمع yazat در پهلوی اشکانی yazd در اوستایی yazata صفت مفعولی آینده از ریشه.  yazبه معنای ستودن و پسوند ata .  و نشانه جمع ãn. 
کلمه putrدر اوستایی Putra است و در پهلوی اشکانی puhr و در فارسی دری " پور" می باشد.  
مبجث بعدی صفت در ایرانی میانه غربی ست که به جلسه بعد موکول می کنم. 
" واژه " ادامه دارد
مبحث زبانشناسی، صفحه 19 
# بحث صفت در زبان فارسی میانه : 
قبل ازهر اتفاق دیگری و همچنین توضیح و تفسیر در این قسمت بد نیست در اپتدای امر خود صفت را توضیح بدهم.  
صفت در فارسی کلمه یا کلمه هایی هستند که اسم و یا کلماتی که بجای اسم می نشینند را توضیح می دهد.  راحت تر بگم وصف بدون وجود موصوف ممکن نیست. 
حالا برای یادآوری عزیزانم یک مروری کوتاه به بحث صفت در فارسی باستان داشته باشم.  
صفت ها در فارسی باستان به سه صورت ( مطلق، صفت برتر یا تفضیلی،صفت برترین یا عالی)  بودند.  
صفت های زبان فارسی باستان به دو صورت ساخته می شدند. 
1_ به صفت مطلق پسوند yah.  و.   tara. اضافه می شد و صفت برتر یا تفضیلی ساخته می شد.
   2_ به صفت برتر پسوند išta.  و.   tama اضافه می شد و صفت برترین یا عالی ساخته می شد.  
گفتم در فارسی باستان صفت ها یا بسیطند و یا مشتق.  البته تعریف هم ارائه شد.  گفتم صفت بسیط یعنی صفتی که از ریشه ای از کلمه گرفته شده که چیزی به آن افزوده نمی شود. 
در مورد صفت مشتق هم عرض کردم که در ساخت آنها از پسوند و پیشوند استفاده شده است.  
اما بحث صفت در فارسی میانه : 
باید عرض کنم کماکان به هم صورت باستان است با اندکی تغییرات. 
 الف) صفت در زبان ایرانی میانه هم پیش از موصوف می آید و هم پس از آن. 
نکته : 
اگر صفت پس از موصوف بیاید، میان صفت و موصوف 
در فارسی میانه زردشتی "ì" (ی)می آید،  در فارسی میانه ترفانی یا همان فارسی میانه ی شرقی " ìg " (یک یا ـِک) می آید و در پهلوی اشکانی" čé " (چِ) می آید.  
مثال میزنم. 
 gétìg به معنای گیتی 
 razmgãhìg به معنای رزمگاهی 
ب) در فارسی میانه گاهی صفت با موصوف مطابقت می کرد و گاهی خیر.  یعنی مطابقت موصوف و صفت الزامی نبود.
  مثال میزنم. 
 bayãn rõšnãn.. به معنای انجمن روشن.  البته این انجمن تعابیر مختلف داشته مثلا برای کهکشان هم استفاده شده و یا برای بهشت هم استفاده شده.  
 پ) صفت اشاره همیشه با موصوف خود مطابقت داشته است.  
چند نکته در ارتباط با صفت تفضیلی در فارسی میانه عرض کنم. 
1_ در فارسی میانه زردشتی از پیوستن پسوند _ tar_ به صفت مطلق بدست می آید.  
2_ در فارسی میانه ترفانی یا همان فارسی میانه شرقی از پیوستن پسوند _ dar_ به صفت مطلق بدست می آمد.  
یک نکته جالب عرض کنم در ارتباط با صفت تفضیلی. 
خب طبیعی بود که در زبان فارسی میانه یک تعدادی صفت از فارسی باستان موجود باشد. چرا که همچنان در زبان کاربرد داشته. اما صفت هایی که از فارسی باستان رایج بوده، به عنوان صفت تفضیلی کاربرد داشته که به آنها صفت تفضیلی سماعی می گفتند.  مثل چه کلمه هایی؟ 
" مه " در فارسی دری که در فارسی ترفانی می شد " mih"  و در پهلوی اشکانی " mas" می شد و در فارسی باستان " matyah" می شد و در صورت اوستایی " masyah" می شد.  
فکر کنم دیگر نیاز به توضیح نباشد که ترتیب را برای درک بهتر عزیزانم تغییر دادم و از آخر به اول بیان کردم که ملموس تر بشود.  
تا فراموش نکردم حتما بگم که صفات تفضیلی سماعی برای تاکید پسوندهایی که برای ساختن صفت تفضیلی از صفت مطلق بکار می رفته، پیوسته می شده.  
خب، حالا می رسیم به صفت عالی در فارسی میانه : 
1_ از پیوستن. " išt " در پهلوی اشکانی و " ist" در فارسی میانه به صفت مطلق،  تاکید می کنم به صفت مطلق بدست می آمد.  
مثال / mahist به معنای مهست 
 kasišt.  به معنای کهترین
2_ از پیوستن. _ dum_  به صفت مطلق بدست می آمد.  
مثال / abardum به معنای برترین البته در پهلوی اشکانی.
 érdum به معنای زیرین در فارسی میانه 
3_ از پیوستن " én" برای ساخت صفت عالی از صفت تفضیلی و صفت عالی. 
مثال /
 abarén در پهلوی اشکانی به معنای برین 
 naxustén در فارسی میانه به معنای نخستین.
" واژه " ادامه دارد
maryam rad:
مبحث زبانشناسی، صفحه 20 
عدد: 
عدد اصلی : 
در ایرانی میانه غربی. در فارسی دری برای اعدادی که لغات مفرد دارد، لغت مفرد و برای اعدادی کع در فارسی دری لغات جمع دارد، لغت جمع بکار می بردند.  
مثال /یک yak 
پانزده pãnzdah 
هفتاد و دو haftãd ud du 
عدد ترتیبی: 
این عدد ها از پیوستن پسوند. _ um_ که در ایرانی باستان _ ama_ بوده ساخته می شده.  
برای اول و دوم سوم لغت خاص بوده،  
در فارسی دری " اول" 
در فارسی ترفانی fradum
در پهلوی اشکانی  afradum
در فارسی دری " دیگر" 
در فارسی میانه ترفانی 
 dudìgar 
و در پهلوی اشکانی bid
در فارسی دری،" سدیگر" 
در فارسی میانه ترفانی sidìg
در پهلوی اشکانی hridìg 
ضمیر در ایرانی میانه غربی : 
ضمیر در ایرانی میانه غربی صرف مشده و دو خالت داشته است. 
1_ حالت فاعلی 
2_ حالت غیر فاعلی
# واژه 
ادامه دارد
مبحث زبانشناسی، صفحه 21
برای حالت فاعلی مفرد اول شخص در فارسی میانه ترفانی an در پهلوی اشکانی و فارسی زردتشتی az بکار رفته. است 
برای حالت غیر فاعلی اول شخص مفرد، در ایران میانه غربی mam بکار برده می شده. 
برای حالت دوم شخص مفرد در ایرانی میانه غربی tuبکار می رفته است. 
برای حالت سوم شخص مفرد. در فارسی میانه غربی  awé/õyبکار رفته است. 
برای حالت فاعلی و غیر فاعلی اول شخص جمع amãh بکار رفته است.  
برای حالت فاعلی و غیر فاعلی دوم شخص جمع ašmãh بکار رفته است.  
برای حالت فاعلی و غیر فاعلی سوم شخص جمع در فارسی میانه õyšãn. بکار رفته است.  
قید: 
در فارسی میانه غربی علاوه بر لغاتی که همیشه به عنوان قید بوده اند، از صفات هم به عنوان قید استفاده شده است.  
حرف اضافه : 
در ایرانی میانه غربی حرف اضافه هم پیش از معمول خود و هم پس از آن بکار رفته است. 
نحو: 
در ایرانی میانه غربی به طور کلی در جمله خبری، اپتدا فاعل و سپس اجزای دیگر و سپس فعل می آمده است.  
صفت هم پیش از موصوف می آید و هم پس از آن. 
صفت گاه از نظر افراد و جمع مطابقت می گرده و گاه هم خبر.  
مضاف، پیش از مضاف الیه می آمده و هم پس از آن. 
در ایرانی میانه غربی ضمیر متصل در جمله یا فاعل منطقی،فعل متعددی بوده و یا مفعول و یا مضاف الیه. 
ضمیر متصل پس از هریک از اجزای جمله قرار می گرفته است.
#واژه 
ادامه دارد
maryam rad:
مبحث زبانشناسی، صفحه22
واژه سازی در زبان فارسی میانه :
راه های مختلف واژه سازی :
1_ از پیشوند و پسوند با اسم و صفت و ماده فعل 
2_ از ترکیب دو اسم، اسم و صفت، صفت و اسم، اسم و ماده افعال. 
3_ ماده های افعال بدون آنکه چیزی به آنها افزوده شده باشد،ظاهرا با تغییر جای تکیه، به عنوان اسم و صفت بکار برده می شده.  
فعل:
در ایرانی میانه غربی، فعل دو ماده دارد،  یکی ماده ماضی و دیگری ماده مضارع. 
ماده ماضی در ایرانی میانه غربی بازمانده صفت مفعولی و فاعلی گذشته. ایرانی باستان است. 
در ایرانی باستان برای بیان فعل متعدی که در گذشته انجام می گرفته، دو راه وجود داشته 
1_ پیوستن شناسه های خاص فعل های ماضی به ماده فعل. 
2_ بکار بردن صفت مفعولی با اسم و ضمیر متصل و منفصل دررحالت اصافی بوده است.  
البته راه دوم سبب شده در ایرانی میانه غربی ماده ماضی بازمانده صفت مفعولی و صفت فاعلی گذشته ایرانی باستان شود.  
در این دوره یک سری ماده ماضی هم بودند که جعلی نامیده می شد.  
از پیوستن _ãd_ در پهلوی اشکانی ترفانی، 
از پیوستن _ìd_ و _ ist_ در فارسی میانه ترفانی به ماده مضارع ساخته می شد.  
به زبان ساده تر عرض کنم، با پیوستن حروف به ماده مضارع، ماده ماضی ساخته می شد.  به همین علت جعلی نامیده می شد.  
در ایرانی میانه غربی ماده ماضی، ماده های مجهول، ماده های متعدی شده با _ én_ 
و ماده هایی بازمانده آغازین ایران باستان هستند.  
یک سری ماده مضارع هم در اصل اسم بودند که به صورت جعلی استفاده شدند.  
فعل های که از ماده مضارع ساخته می شد. 
1_ مضارع اخباری که با شناسه خاص خود ساخته می شده.  
مضارع اخباری چیست؟؟؟ 
فعلی که وقوع آن را بطور  قطع و یقین بیان می کند. 
 
شناسه ها :  ( در پهلوی اشکانی)  
اول شخص مفرد.  ãm 
دوم شخص مفرد(é(h 
سوم شخص مفرد éd
اول شخص جمع ãm
دوم شخص جمع éd
سوم شخص جمع énd
شناسه ها در فارس میانه ترفانی : 
اول شخص مفرد.  ém
دوم شخص مفرد éh
سوم شخص مفرد éd
اول  شخص جمع ém, wn.um
دوم شخص جمع éd
سوم شخص جمع énd 
برای پیچیده نشدن مطلب  تا اینجا را ذخیره کنیم، 
#واژه_ زبانشناسی 
ادامه دارد..
مبحث زبانشناسی صفحه 23 
قبل از هر مطلبی عذرخواهی بنده را برای تاخیر در جزوه جلسه پیش بپذیرید. . 
 در بحث افعال، مضارع اخباری را توضیح دادم و شناسه های مربوط به این فعل را در دوره فارسی میانه صرف کردم.  
دومین فعل فعل امر است که شناسه های خاص به خود را دارد.  که مربوط به سوم شخص مفرد و دوم شخص جمع است که شناسه éd می گیرند.  
و سوم شخص  جمع که شناسه énd می گیرد.  
3_ فعل مضارع تمنایی : 
فقط یک شناسه داشت که مربوط به سوم شخص مفرد بود و در پهلوی اشکانی ترفانی شناسهéndé
و در فارسی میانه شناسهéh 
می گرفت.  
4_ فعل مضارع التزامی که با شناسه های خود ساخته می شده 
اول شخص مفرد در پهلوی اشکانی ãnو در فارسی میانه شناسهãn
دوم شخص مفرد، در پهلوی اشکانی ãhو در فارسی میانه ãy
سوم شخص مفرد، در پهلوی اشکانی ãh و در فارسی میانه ãd
اول شخص جمع، در پهلوی اشکانی ãm, در فارسی میانه ãm
دوم شخص جمع، در پهلوی اشکانی ãd, در فارسی میانه ãd
سوم شخص جمع،در پهلوی اشکانی ãnd, در فارسی میانه ãnd
5_ ماده مجعول برای ساختن فعل مجعول از پیوستن ìhبه ماده مضارع ساخته می شود. 
6_ ماده متعدی که از پیوستن én به ماده مضارع ساخته می شود. 
دو کتیبه هم با صورت آوانگاری آن ( کتیبه شاپور سوم در تاق بستان 
و کتیبه درخت آسوریک از کتاب درخت آسوریک چاپ 1346)  در جلسه، همراه با تجزیه کلمات به لحاظ معنی و نقش کلمات بررسی شد.  
#واژه_ادامه دارد
مباحث زبانشناسی " فارسی دری"
مثل هر بخش یا دوره ای که توضیح دادم در ارتباط با "زبان فارسی دری " هم در اپتدا به بحث تاریخی این دوره می پردازم. 
تا اینجا، طبق اسناد،  اواسط هزاره دوم و هزاره سوم را بررسی کردیم،  امپراطوری هخامنشی و امپراطوری اشکانیان و ساسانیان را هم بررسی کردیم.  
از آنجایی که زبان مقوله ای با وسعت  متفاوت از آنچه خواندیم است،  ما تاریخ، جغرافیا، فرهنگ،  مذهب و زبان را همراه با کتیبه ها بررسی کردیم. درواقع تمدن را بررسی کردیم. 
حال می خواهیم به بررسی " زبان فارسی دری " بپردازیم.  
اتفاقات تاریخی در این دوره بسیار به هم نزدیک است و ایران به لحاظ تاریخی مدام در حال تغییر و دگرگونی بود، بنابراین بنده فقط به معرفی حکومت ها و بیان سال تاریخی آنها و اشاره ناچیز به وقایع و بررسی جغرافیایی خواهم پرداخت.
  یزدگرد سوم سی و چهارمین و آخرین پادشاه ساسانی بود.  نوه ی خسرو پرویز و همسر محبوب او شیرین. 
حمله اعراب به ایران در زمان پادشاهی یزدگرد سوم و با تسخیر تیسفون اتفاق افتاد و قلمرو ساسانی شکسته شد.  
در این زمان، یعقوب لیث صفاری که در سال 254 هجری دولتی مستقل در ایران در زرنج سیستان تشکیل داد و زرنج امروزی در افغانستان قرار دارد.  یعقوب لیث از آنجایی که مس گر بود به صفار معروف شد و یعقوب پسر لیث بود که در سیستان شغل رویگری داشت. آرامگاه یعقوب لیث صفاری در روستای اسلام آباد دزفول است.  
آغاز سرودن شعر در زمان صفاریان با مدح یعقوب لیث اتفاق افتاد که به زبان فارسی دری سروده شد و این شعر در قالب عربی سروده شد و پس از آن سامانیان پیروان راستین رستاخیز ادبی آن را بر گرفته و گسترش دادند.  
در سال 279 تا 395 دولت سامانیان در ایران و ماورالنهر تشکیل شد. 
در واقع از تحولاتی بود که از خراسان بر ایران تحمیل شد.  دولت سامانیان با سامان خدات آغاز شد که طبعا دین ززتشتی داشته و از طرفی نسبت او را به جمشید و کیومرث داشته اند. این کاری است که مولف تاریخ سیستان برای یعقوب لیث کرده است. 
در این زمان اوضاع خراسان به دلیل تهاجم خورازمیان نا بسامان بود. بعد از وقوع اتفاقات تاریخی معتضد عباسی فرمان ماورالنهر را به عمرولیث داد. بنابراین امارت این منطقه در اختیار اسماعیل سامانی قرار گرفت و این نخستین امیر سلسله ساسانی بود و در سال ۲۸۴ بر صفاریان غلبه کرد و پی از. ۸ سال امارت مطلق در شهر بخارا را داشت.
بعد از اسماعیلیان که فرقه ای شیعه هستند و اسماعیل فرزند امام جعفر صادق علیه‌السلام را به امامت برگزید و اسماعیل پیش از پدرش درگذشت. پیروانش به امامت فرزندانش معتقد شدند.  
به هر روی، زمان نصربن احمد سامانی، فرصت مناسبی برای اسماعیلیان پیش آمد تا کار دعوت خود را جدی بگیرند. 
زمانی که منصور فرزند عموی احمد بن اسماعیل سامانی در نیشابور بر نصربن نوح شورید و سرکوب کرد، شخصی بنام حسین بن علی مروزی از سران دعوت اسماعیلی،در خراسان شورش را به عهده گرفت. ( به نقل از تاریخ بلعمی)  
بنابراین آخرین حاکم سامانی در سال. ۳۹۰ اسماعیل بن نوح با لقب منتصر از زندان ایلک خان گریخت و کشته شد. عتبی نوشت با این مضمون " مدت ملک و سلطنت ال سامان به خراسان و ماورالنهر و دیگر ولایت که در برخی اوقات در حوزه ملک ایشان بود از،سیستان و کرمان و جرجان و ری و طبرستان و تا حدودی سپاهان اصفهان، صدو دو سال و شش ماه و ده روز بود" 
زمانی که سامانیان به قدرت رسیدند نزدیک به دو قرن از ورود اسلام به ماورالنهر می گذشت. 
در این مدت بسیاری از مردم این منطقه بر اسلام گرویدند و در برخی شهر ها، مرکزی برای تعلیم دینی ایجاد شده و البته قبل از آن هم مراکز مقدسی برای ادیان های مختلف مثل بوداییان، مسیحیان، نستوریان، زرتشتیان بود و به مسجد تبدیل شد و این نشان از کاهش پیروان آن ادیان داشت.  
شهر بخارا در سال. ۸۹ هجری به دست قتیبه بن مسلم گشوده  شد و سپاه اعراب با مسلمانان غیر عربی که از خراسان بودند در این شهر ساکن شدند و این سبب شد تا اسلامیت بخارا تضمین شده و به مرکزی برای دانش اسلامی تبدیل شد.  
یکی از تاریخ نویسان بنان نرشخی نوشته است " جایی که امروز مسجد جامع بخارا قرار دارد، روزگاری محل فروش بت ها بوده است.  در نیشابور هم آتشکده قهندز کهن دژ به مسجد تبدیل شد". 
به نقل از تاریخ نیشابور که نوشته شده " چون عبدالله عامر نیشابور را فتح کرد آتشکده قهندز را خراب کرد و به جای،آن جامع ساخت.  
در اپتدا بعد از فتح بخارا با هر بار حضور اعراب مردم مسلمان می شدند و به محض آنکه اعراب دور می  شدند ، از اسلام بر می گشتند و در این باره نرسخی می گوید" هر بار اهل بخارا مسلمان شدندی و باز چون عرب بازگشتندی، باز ردت اوردندی. قتیبه بن مسلم سه بار ایشان را مسلمان کرده بود و باز ردت آورده و کافر شده بودند. این بار چهارم قتیبه حرب کرده و سهر را بگرفت و بعد از رنج بسیار اسلام آشکار کرد. 
#واژه،ادامه دارد
مبحث زبانشناسی، صفحه 25
به هر طریقی کار بر ایشان سخت کرد و ایشان اسلام را پذیرفتند و ایشان اسلام را پذیرفتند و به ظاهر و به باطن بت پرستی می کردند،.
قتیبه چنان ثواب دید که اعل لخارا را فرمود یک نیمه از خانه های خویش را به عرب دادند تا عرب با ایشان باشند و از احوال ایشان با خبر شوند تا به ضرورت مسلمان شوند و بدین طریق مسلمانی آشکار کرد و آثار کفر و ستم گیری برداشت، وجد عظیمی کرد و مسجد جامع بنا کرد و مردمان را فرمود تا نماز آدینه آوردند تا اهل بخارا ایزد تعالی ثواب این خیر ذخیره آخرت او کناد " 
اما ادیان دیگر همچنان در حفظ مذهب آزاد بودند و در کنار یکدیگر زندگی می کردند.
در اپتدای امر طبق نوشته ی تاریخ نویسان و مورخان، طبقه پایین مردم بخارا به اسلام گرویدند و به ندریج اشراف زمین دار که به آنان دهقان یا دهگان می گفتند نیز اسلام آوردند.  
متاسفانه در نیمه آخر دوران اموی برای اینکه اعراب بیشتر. از مردم پول بگیرند.  راه مسلمان شدن را سخت کردند و در آخرین سالهای حکومت اموی و اوایل دوران عباسیان بخارا به شعری با فرهنگ اسلامی عرب تبدیل شد و آثاری که پیش از آن به زبان پهلوی بود به عربی ترجمه شد.  
رشد زبان فارسی دری در زمان سامانیان و در مشرق اسلامی صورت گرفت. 
یکی دیگر از تاریخ نویسان بنام عوفی نوشته " چون نوبت دولت ال سامان درآمد رایت سخن بالا گرفت و شعرای بزرگ پدید آمدند و لساط،فضایل را بسط کردند و عالم نظم را نظامی دادند و شاعری را،شعاری ساختند.  
متون زبان پهلوی به زبان عربی ترجمه سد و زبان عربی زبان تفهیم و تفاهم همه ملت هایی شده بود که در اسلام مشترک بودند.  
در این زمان در کنار زبان عربی زبان دیگری در شرق اسلامی رشد کرد که به نوعی ادامه زبان فارسی میانه یا پهلوی بود و تحت تاثیر زبان فازسی جدید رشد کرد.  این زبان که فارسی دری بود علاقه مندان بسیاری داشت تا حرکت فرهنگی دیگری شکل بگیرد و این حرکت فرهنگی ترجمه متون عربی،به فارسی بود که با حمایت ساملنیان شکل گرفت. 
با همه این ها همچنان زبان دیوانی، زبان عربی بود، گرچه زبان عمومی تکلم زبان فارسی بود و البته همچنان در برخی مناطق مثل خراسان زبان سغدی هم رواج داشت.. متاسفانه در زبان احمد سامانی زبان عربی جای زبان فارسی را گرفت، به روایتی از بیخ عرب شدیم.
#واژه،ادامه دارد
زبانشناسی، صفحه 26
آل زیاریان دو خانواده از نواحی مازندران و گیلان بودند که توانستند به حکومت ایران برسند. در غرب و مرکز ایران دو سلسله از دیلمیان بنام ال زیار و ال بویه که هر دو از مناطق شمال  برخاستند. نواحی غربی و مرکزی ایران و فارس را تصرف کردند. 
دیلمی نام قوم و گویشی در منطقه کوهستانی گیلان بود بنام دیلمستان. و دیلمان مدت ۱۲۷ سال در ایران حکومت کردند. خلفا چون چاره ای نداشتند بغداد را به آنها واگذار کردند.  درواقع در این دوره تاریخی ایران دیلمان بعد از حکومت نیمه مستقل طاهریان و پس از صفاریان در ایام امارت امرای سامانی در ماورالنهر. خانواده های دیلمی در وسعت کمتر از مازندران و سپس در وسعتی بیشتر از گیلان توانستند بر قسمت عمده ایران غربی یعنی بعد از خراسان تا بغداد تسلط یابند و حکومت این خانواده ها بنام دیلمیان شهرت یافت.  
زیاریان یک سلسله زیدی مذهب از مناطق ساحلی دریای مازندران بودند. آنان اپتدا در گیلان و طبرستان و گرگان حکومت کردند.  زیاریان هم جز مردم کوه نشین بودند که رسیدنشان به قدرت " بسط دیلمی" تاریخ ایران را شکل داد.  مرداویج بن زیار بنیانگذار زیاریان مدعی بود از یک خاندان سلطنتی پیش از اسلام مازندرانی. ریشه می گیرد.  بعد از فتوحات مسلمانان در اکناف ایران با اینکه تا اقصی نقاط خراسان تحت نفوذ اعراب مسلمان درآمد باز هم طبرستان و دیلمان از حملات آنان محفوظ ماند.  
دولت غزنویان در سال های ۳۵۱. تا ۵۸۲ (ه.ق)  حکومت میکرد که یک دولت فارسی زبان و اسلامی بود. و دولت غزنویان خاستکاه نژادی و پایگاه علمی خاصی نداشت و سلاطین غزنوی مثل بسیاری از حکومت ها منسب نامه نویسان را بر آن داشتند که آنان را به پادشاهان پیش از اسلام پیوند دهند.  
البتکین موسس دولت غزنوی که غلامی ترک نژاد در دربار ساسانیان بود، توانست غزنه ( افغانستان)  را تصرف کند و با گرفتن منشور از منصور بن نوح سامانی موقعیت خود را در غزنه سامان دهد.  
در واقع موسس واقعی دولت غزنوی سبکتکین به شمار می رود و بعد به حکومت سلطان مسعود و سلطان محمود رسید، که اوج قدرت غزنویان بود.  
در این رابطه یک مطلب را عرض کنم، دولت غزنویان یک حکومت ایرانی _ ترکی و مسلمان در بخشی از خاورمیانه و جنوب اسیای میانه بود و شهرت این حکومت به علت فتوحاتش در هندوستان است. 
بعد از غزنویان نوبت به حکومت سلجوقیان رسید که توسط،دو برادر و غلبه آنها بر مسعود غزنوی بوجود امد.(  در سال. ۴۲۹تا۵۵۲ه.ق) سلجوقیان بر منطقه وسیعی از آسیا از جمله اسیای صغیر تسلط یافتند. در اسیای صغیر دولت سلجوقی روم که در سال ۴۷۰ تاسیس شد تا سال ۶۹۹ ه.ق دوام آورد. دولت سلجوقی روم را عثمان و امپراطوری عثمانی سرنگون کرد.  و دولت سلجوقی که در آسیا بود توسط خوارزمشاهیان سرنگون شد.  
در سال 531 ه.ش الدین ایلدگز دولت اتابکان آذربایجان را تاسیس کردند و این دولت در سال 622 ه.توسط خوارزمشاهیان سرنگون شد.  
در سال 543 ه.ق سنقربن مودود دولت سلغریان یا اتابکان فارس را تاسیس کرد که در یال 686 توسط مغولان سرنگون شد.  
در سال ۵۴۳ ابو طاهر بن محمد دولت اتبکان لرستان را تاسیس کرد که توسط تیموریان برانداخته شد.  
دپلت خوارزمشاهیان که  ترک تبار ایرانی بودند در سال 491 تا 616 ه.ق حکومت کردند. 
انوشتکین غرجه نیای بزرگ خوارزمشاهیان غلامی بود از اهالی غرجستان که توسط،سپسالار کل خراسان در زمان سلجوقیان خریداری شد. این غلام رفته رفته به نقامات عالی رسید و سرانحام به امارت خوارزم برگزیده شد. 
در سال 654 تا 750 ایران جز دولت مغول شد و در سال 654 هولاکوخان دپلت ایلخانیان را تسکیل داد. 
فرزندان چنگیز خان مغول نخستین بار به خراسان حمله کردندو فتح ایران به دست هولاکوخان پیامد های مهمی از قبیل پایان دادن به سلسله اسماعیلیان و انقراض خلافت عباسیان در پی داشت. ایلخانیان در اپتدا دین بودایی داشتند اما به تدریج به اسلام گرویدند و خود را سلطان نامیده و نام های اسلامی برای خود برگزیدند..  
درواقع سلسله اسماعیلیه با سقوط قلعه الموت همراه بود. و از طرف دیگر خلفای عباسی     هم قدرت کافی برای مقابله با هلاکوخان را نداشتند و نتوانستند از حرکت هولاکوخان به بغداد جلوگیری کنند.  
دولت ایلخانیان اگرچه با نظم و انضباط بودند اما در پی هرج و مرج از بین رفتند به طوریکه تجربه حکومت ایلخانیان در ایران دگرگونی اجتماعی جالبی را در تاریخ به معرض آزمون درآورد. اینکه در فاصله دو نسل ایلخانیان اسلام آوردند. سلاله یک قوم مهاجم سرانجام در طی دو نسل، مدافع قلمرو ایران شدند که از آن در برابر تهاجمات دیگران و هجوم بیگانگان جانانه دفاع کردند.  
ارتباط آنها دست کم سروع جالبی برای روابط بازرگانی شرق و غرب شد.  
#واژه، ادامه دارد
زبانشناسی صفحه .  27
چون ایلخانیان زندگی چادرنشینی را برتر می دانستند بنابراین در این دوره ایران دستاورد معمارب نداشته است.  بناهای ساخته شده در مراغه،تبریز،بغداد،سلطانیه به مرور زمان و در اثر زلزله 
 از بین رفتند.  
در این دوره طب، ریاضیات و نجوم گشترش یافت و زوال معنویات و رواج دکان ریا و میدان دار سدند کارگزاران ناشایست و مال اندوز بر پریشانی اوضاع نابسامان اجتماعی این دوره ایران اضافه کرد. 
بعداز حکومت ایلخانیان ایران شاهد ظهور دوباره ملوک الطوایفی در عرصه فرمانروایی از یک سو و نهضت های مردمی و انقلابی با ماهیت ضد دولتی از سوی دیگر شد و نهضت سربداران، جنبش سمرقند، نهصت عامه جلوه ای از روح مردم به تنگ آمده از اوضاع بود.  
در سال 713 دپلت مظفری در فارس و کرمان و کردستان تاسیس شد و این دولت هم تا سال 795 دوام آورد. 
از طرفی در سال 736 عبدالرزاق باشتیانی دپلت سربداران را در خراسان بنیاد نهاد و این دولت تا سال 783 دوام آورد.  
دولت صفوی نوسط،شاه اسماعیل صفوی در سال 907 هجری،این دولت بر همه ایران و بخش،هایی از کشور های همجوار حکومت کرد، شورشیان افغانی را درسال 1135 سرنگون کرد و تا سال 1142 بر ایران حکومت کردند.  
دوره صفویان یکی از دوره  های مهم تاریخی ایران بشمار می‌رود. چراکه بعد از اسلام چندین پادشاه ایرانی مثل صفاریان، سامانیان، طاهریان،زیاریان،ال بوبه، سربداران روی کار آمدند، لیکن هیچکدام نتوانستند تمام ایران را زیر پوشش خود قرار دهند و میان مردم ایران یکپارچگی پدید آوردند. این دوره یکی از سه مرحله دوران طلایی اسلام و دوره اوج تمدن اسلامی است.  
صفویان آیین شیعه را مذهب رسمی ایران قرار دادند و آن را عامل  همبستگی ملی ایرانیان برگزیدند. ایران در دوره صفویه در زمینه مسائل نظامی، فقه شیعه،هنر ( معماری، خوشنویسی،نقاشی)  پیشرفت شایانی داشت.  
صفویان فرهنگ و هنر، موسیقی،معماری ایرانی و ادبیات فارسی را گسترش می دادند و سرانجام ساه عباس صفوی پایتخت خود را از تبریز به اصفهان تغییر داد. 
صفویان دارای ریشه ایرانی هستند نه ریشه ترکی که گاهی بدان خوانده می،شوند.  و این احتمال وجود دارد که اصلیت این خاندان از کردستان ایران آمده باشد.  و بعد ها به آذربایجان کوچ کرده اند جایی که انها زبان ترکی واذربایجانی را از ترک زبانان آنجا گرفته اند و یرانحام در سده یازدهم میلادی در شهر اردبیل جای گزیدند.  
بر اساس گفته های خاور شناس روسی ولادیمیر مینورسکی از سال 979 تا 1510 میلادی آذربایجان به پناهگاه اصلی و مرکزی برای یکپارچگی صفویان تبدیل گشت. 
بومیان اردبیل به یکی از گویش های محلی زبان های ایرانی سخن می گفتند.  
البته مطلب در ارتباط بازبان آذری بسیار اس و فعلا به آن بسنده می کنیم.
#واژه، ادامه دارد
مبحث زبانشناسی، صفحه 28
در سال 1148 نادر شاه افشار زمام امور را بدست گرفت و سلسله افشاریه را تاسیس کرد. 
نادرشاه افشار از ایل افشار  بود کهددر اوایل دوره صفویه برای نگهبانی از مرزهای ایران در برابر هجوم ازبک ها از آذربایجان به خراسان کوچانده شدند.و.نادرشاه  افشار توسط جمعی از غزلباش ها کشته شدند.  
بعد از افشاریه سلسله زندیه بر ایران حکومت کرد. از سال 1193 تا سال 1163 بعد از فروپاشی نادرشاه افشار توانست تمام بخش  های مرکزی، شمالی، غربی و جنوبی ایران را تحت حکومت خود درآورد. 
همچنین توسط،برادرش صادق خان زندیه نیز تپانست بصره را از امپراطوری عثمانی جداکند و به ایران پیوست نماید. و از این طریق نفوذ ایران در سراسر اروند رود، بحرین،جزایر جنوبی خلیج فارس مسلم گرداند.  در زمان فتحعلی خان زندپابتخت ایران به کرمان منتقل شد و سلسله زندیه توسط،سلسله قاجاریه از بین رفت.  
حکومت قاجاریه از سال 1174 تا 1304 بر ایران فرمان راندندو بنیانگذار این سلسله آقامحمدخان قاجار است که رسما در سال 1174 در تهران تاجگذاری کرد. در این زمان ایران درگیر جنگ های متعدد شد و متاسفانه بخش های متعددی از خاک ایران را از دست داد. و اقتصاد ایران رو به قهقرا گذاشت.  
در دوره پهلوی اول وقتی نام و نام خانوادگی و شناسنامه در ایران اجباری شد هر کدام از خاندان های قاجار نامی خانوادگی برای خود انتخاب کردند.  آخرین پادشاه قاجار احمد شاه قاجار بود و بعد از آن رضا شاه پهلوی حای اندرا گرفت و دوره اول و دوم پهلوی آغاز شد.
#واژه، ادامه دارد
زبان های ایرانی جدید :
زبان پشتو : 
که به آن زبان افغانی هم می گویند یکی از زبان های شرقی است که در شرق افغانستان و شمال پاکستان رایج است. 
دو گویش دارد. 
1_ جنوبی : که حروف ( ش و ژ) به صورت تلفظ باستانی آن حفظ،شده و استفاده می شود.  
2_ شمالی: که حروف تغییر یافته یعنی ( ش تبدیل یه خ)  شده و (ژاپن تبدیل به غ)  شده است. 
خط آنها فارسی است که تغییراتی به آن داده شده تا متناسب با زبان پشتو شود و واژگان آنها زیر نظر هندی، فارسی، عربی است. البته زبان رسمی افغانستان پشتو است و زبان دری زبان دوم انهاست.  
زبان کردی : 
در صفحات قبل خصوصا در اپتدای جزوه عرض کردم که یکی از زبان های باستانی ماست که خوشبختانه هنوز زنده است.  
کردی یکی از زبان های ایرانی غربی است که در ایران، ترکیه، عراق، ارمنستان،سوریه. رایج است. 
گویش های مختلف دارد که مهم ترین آن " کورمانجی " است.  
واژگان کردی زیر نفوذ فارسی، عربی، ترکی،روسی است. که البته فارسی و عربی بیشتر از روسی و ترکی  است.
زبان آسی :
از زبان های ایرانی شرقی است که در شمال قفقاز رواج دارد. 
زبان آسی دو گویش دارد که بر اساس جغرافیایی تقسیم بندی شده است. 
گویش شرقی  که ایروانی است و گویش غربی که دیگوری نام دارد.  
به خط روسی نوشته می شود.  
البته اگر در خاطرتان باشد در اپتدای امر از کتاب آقای کشاورز  عرض کردم که زبان آسی بازمانده زبان سکاهای غرب است که در زبانشان بسیاری از خصایص ایرانی باستان را مانند حالات اسم حفظ کرده اند و تنها زبان فارسی است که از زبان فارسی باستان تاثیر نپذیرفته است.  
زبان بلوچی : 
زبان بلوچی هم از زبان های ایرانی غربی است که در بلوچستان ایران و بلوچستان پاکستان و در افغانستان و جنوب آسیای میانه شوروی رایج است.  
در پاکستان از خط اردو که از خط فارسی گرفته شده برای نوشتن زبان بلوچی استفاده می شود.  
اما در ایران خط ندارد و از آنجایی که اگر زبانی خط نداشته  باشد به زبان مرده تبدیل می شود باید در این فکر بود که چگونه می شود این زبان را حفظ کرد.  
زبان فارسی : 
زبان فارسی دری دنباله یک زبان فارسی میانه زردشتی یا زردتشتی است و از زمان یعقوب لیث صفاری چند سال بعد از انقراض امپراطوری ساسانی، زبان رسمی ایرانیان مسلمان شد.  و به تدریج جانشین دیگر زبان های ایرانی یعنی سغدی و سکایی و خوارزمی و بلخی شد و در منطقه وسعی از هندوستان، اروپا و دریایی خوارزم، تا خلیج فارس رایج شده است.  
در فاصله سقوط ساسانیان و روی کار آمدن صفاریان زبان علمی مانویان و مانویان پهلوی اشکانی و سغدی مانوی و زبان علمی ایرانیان عربی بود.  
فقط و فقط زرتشتیان ایران همچنان به زبان فارسی میانه زردتشتی صحبت می کردند.  
بعد از صفاریان، سامانیان به رواج زبان فارسی علاقمند بودند و بعد از آن ها دولت غزنویان زبان فارسی را در هندوستان رواج دادند.  سپس سلجوقیان زبان فارسی را در آسیای کوچک رواج دادند، حتی در دولت عثمانی هم فارسی رواج داشته است.  
فارسی دری، امروز صرفا در افغانستان و تاجیکستان رواج دارد.  البته فعلا این دو کشور یکی بودند و بعد به تدریج از هم جدا شدند.  
جالب است که بدانید فارسی رایج در تاجیکستان امروز به زبان روسی نوشته می شود و.در آن لغات زیادی از روسی وارد شده است.  
فارسی افغانستان هم لغات زیادی از پشتو دارد.  
در زبان فارسی رایج در ایران کنونی هم لغات بسیاری از فرانسه و انگلیس وارد شده است.  
کلمه پهلوی و پهلوانی که پیش از اسلام به زبان اشکانیان اطلاق شده، پس از اسلام بر فارسی میانه اطلاق شده و به تدریج به گویش های محلی هم اطلاق شده است.  
در دوره اسلامی در آذربایجان زبانی رایج بوده که آذری نامیده می شده و بر اثر تسلط اتابکان و ایلخانان و قره قویونلوها و اق قویونلوها. بر آذربایجان از زبان ترکی و فارسی و آذری زبانی بوجود آمد که ترکیبی آذری نامیده می شود.  این زبان به تدریج تا زمان صفویه جای زبان آذری را که از زبان های ایرانی بوده، گرفته است.
#زبانشناسی_فارسی_دری 
واژه ( ادامه دارد)
دستگاه صوتی فارسی دری : 
دستگاه صوتی زبان فارسی دری چندان تغییری با فارسی میانه نوشته است.  البته این ثبات کاملا طبیعی ست چون زبان فارسی در دوره های مختلف به دنبال هم آمده اند. طبیعی ست اگر قرار به تغییر باشد نمی تواند چیزی خلاف آنچه تا کنون وجود داشته باشد.  
فقط. در مصوتها تغییراتی به لحاظ کیفیت ایجاد شده نه کمیت.  
در فارسی دری هرگاه a. در پایان کلمه آمده باشد در خط دچار تغییراتی می شود که (هم ـه)  نشان داده می شود و این همان های غیر ملفوظ یا های بیان حرکت است.  
صامت ها هم به همان صورت صامت های فارسی میانه اند، فقط،صامت همزه از عربی وارد زبان فارسی شد که در بعضی کلمات دخیل است.  
صامت های دیگری مثل ث،ح، ض، ص، ط، ظ، عربی به ترتیب در فارسی س، ه، ز، س، ت، ز. تلفظ،شده و امروز هم همین است.  
 غ فارسی میانه و ق عربی امروز به همان صورت تلفظ می‌شود و فقط،در برخی نقاط ایران ممکن است که غ تلفظ،شود.  
البته یک سری تغییرات هم وجود داشته مثل حرف w در آغاز کلمه های مثل 
Wãd باد 
Wad. بد. 
یعنی w تبدیل به b شده است.  
یا مثال دیگری میزنم 
که wiآغازی فارسی میانه تبدیل به guشده است 
Wiśãd.   گشاد
Wider.                     گذار( ماده مضارع گذاردن)
 
یا مثالی دیگر : 
 حروفãg,íg,ùg,õg در کلمات پایانی فارسی میانه ترفانی درصورتیکه g بازمانده پسوند ka در فارسی باستان است به ترتیب به í,ù,õدرآمده است. 
 dánág.  دانا 
 nãmag نامه 
 zãnùg.   زانو
 ãwarzãg.  آرزو 
در فارسی دری تکیه موسیقیایی است که البته با اندکی شدت همراه شده است.  
صرف: 
اسم: 
تقریبا مثل فارسی میانه است و تغییرات بسیار جزیی و کوچک است.  
در فارسی دری منادا به یکی از راه های زیر شناخته می شود.  
1_ منادا نشانه ای ندارد. 
2_یکی از حرف های ندا پیش از منادا می‌آید 
3_ در آخر منادا((ا))  یا الف می آید.  
در منادا نوع اول و دوم تکیه کلمه بر هجای اول، منادا واقع می شود.  که صد البته در فارسی میانه همین بوده است. 
اگر یادتان باشد گفتم که در فارسی میانه رابطه میان مضاف و مضاف الیه با íg نشان داده می شود که در فارسی دری (ِبا کسره) مشخص می شود.  البته به غیر از کسره ( از و را)  هم برای نشان دادن مضاف الیه بکار می رود.  
پیشنهاد می کنم کتاب تاریخ بلعمی را مطالعه کنید.  
اگرچه مضمون کتاب مشتقات تاریخی و محدوده جغرافیایی ست اما به لحاظ،نثر یکی از آثار خوب است که در در قالب ادبیات کلاسیک نوشته شده.  
در فارسی دری هم مثل فارسی میانه برای نشان دادن نقش اسم از حرف های اضافه استفاده شده و حرف های اضافه هم پیش از اسم می آمدند و هم پس از آن.  
اسم در فارسی میانه با صفت های اشاره که با موصوف مطابقت نداشتن معرفه می شد، اما در فارسی دری اسم با صفت های اشاره که با موصوف مطابقت نمی کنند معرفه می شود. و با یک،یکی،ی. نکره می شود.  
هنگامی که اسم صفت داشته باشه (ی)  گاه به اسم و گاه به صفت متصل می شود
 مثال 
مردی نیک، نیک مردی. 
در فارسی میانه، اسم شمارش نداشت یعنی اسم یا مفرد بود و یا جمع آماده عربی اسم مثنی دارد با علامت ان و ین مثنی. 
در فارسی اسم های عربی به شیوه عربی مثنی می شوند.
#زبانشناسی_زبان_فارسی_دری
واژه _ادامه دارد