عدالت اجتماعی و نقش آن در توسعه فردی از منظر ادبیات
- چهارشنبه, ۱۲ تیر ۱۴۰۴، ۱۱:۴۰ ب.ظ
بنام خداوند مهر
عدالت اجتماعی و نقش آن در توسعه فردی از منظر ادبیات
جامعه در اصطلاح ، به گروهی از انسان ها اطلاق می شود که به منظور تامین نیازمندی های مادی و معنوی خود جمع می شوند و روابط و مناسبات اجتماعی میان آن ها برقرار می شود. جامعه صرفاً یک سازمان اجتماعی است .متشکل از مردمی که دارای تاریخ، فرهنگ، ساختار، مجموعه ای از نهادهای اجتماعی و معمولاً زبان و هویتی مشترک هستند؛ اطلاق می شود جامعه بزرگترین شمار افراد انسانی است که برای تامین نیازهای اجتماعی شان در کنش متقابل اند و همگی در یک فضای مشترک فرهنگی به سر می برند.
و اگر بخواهیم به مفهوم عدل اجتماعی برسیم در ابتدای امر باید به مفهوم عدل بپردازیم .
عدل مطابق با آنچه در نهج البلاغه آمده عبارت است:از میانة افراط و تفریط و حدّ وسط افعال و اقوال و چنانکه معروف است "خیرالامور اوسطها "(و گفته شده:عدل به معنای «مساوات» و قراردادن امور (کارها) در جایگاه خودشان است و علی (ع) در این رابطه میفرماید: «العَدلُ یَضَعُ الأمُورَ تواضِعَها... العَدلُ سائیسُ عامُّ... .عدل امور را در جای خود میگذارد... و عدل صلاحاندیشی برای همگان است.
بدین ترتیب هدف عدالت اجتماعی، مشخص کردن ترتیب نهاد هایی است که به هر شخص اجازه میدهد تا به طور کامل به سلامت اجتماعی کمک نماید.
عدالت، زیبا ترین واژه در قاموس جهان آفرینش و از برترین مواهب الهی است که مخلوقات به انضمام خلقت خویش از آن بهره مند می شوند. گرایش به عدالت به عنوان یکی از اصول دین اسالم، حافظ هویت جامعه حق مدار میباشد. از این رو همه طبقات اجتماع، در طول حیات شان در جستجوی آرمان عدل و داد برای دستیابی به حقوق خود هستند.
عدل و داد از مسائل عمدهی شاهنامهی فردوسی نیز بوده، در چشم انداز اخلاقی شاعر مقام والا دارد. فردوسی عدل را نه چون مفهوم تجریدی فلسفی، بلکه آرمان و آرزوی واقعی مردم میداند که در زندگی آدمیان هر طایفه و طبقه برای رسیدن به آن میل و کوشش میکند، طوری که ادبیات شناس ایرانی حسین رزمجو مینویسد: «در جهان بینی فردوسی داد به منزلهی زیربنای سعادت و بهروزی اجتماعات بشری و مهمترین وسیلهی دفاعی فرزند آدم از هر پلیدی و تباهی معرفی شده است.
فردوسی قبل از همه عدل را از پدیدههای الهی دانسته خاصیت پروردگار قلمداد مینماید و مقدس و دست نارس بودن آن را تأکید میسازد.
ز گیتی ستایش مر او را کنید
شب آید نیایش مر او را کنید
که آن را که خواهد کند شوربخت
یکی بیهنر را نشاند به تخت
از این کوشش و پرسشت وای نیست
که با داد او بنده را پای نیست
گستره فرهنگ و هنر برای طرح اندیشه های فردی، اجتماعی، سیاسی، اخلاقی ، اقتصادی، قضایی و ...، بستری مناسب برای پرداختن به مضامینی چون عدالت می باشد. بر این اساس از مهم ترین وظایف آثار ادبی، نگرش اصولی به مضامین زیر ساختی چون عدالتخواهی و ظلم ستیزی است. صائب تبریزی که فرمانروای بلامنازع سبک هندی است، شاعری متدّین، متعهد و نیک اندیش است که می کوشد با پیام های سازنده و بنیادی جامعه را از سیطره جور و ستم به پناهگاه امن عدالت بکشاند و منطق کلامش از بن مایه های تفکر علوی در زمینه عدل، سرچشمه می گیرد.
به دست خود کند بیدادگر بنیاد دولت را
ستمگر لشکر بیگانه می سازد رعیت را
یا در غزل دیگری از صائب تبریزی می خوانیم
عدالت کن که در عدل آنچه یک ساعت به دست آید
میسر نیست در هفتاد سال اهل عبادت را
یا در غزل دیگری آورده
از دو سر عدل ترازوی گران تمکینی ست
که نرنجاند و نرنجید ز رنجانیدن
مفهوم عدل به معنی مساوات در جزا دادن است به این معنا که پاداشِ کارِ نیک به اندازه آن و عمل ناپسند، مجازاتی همسان، خود داشته باشد. این نوع عدل از مظاهر عقل و به معنی عدل مطلق در بالاترین درجه قرار دارد و راه سوق انسان به کمال است . ایجاد مساوات مطلق و برابری همگانی میان همه انسانها و آزادی وجدانی مطلق از همه ارزشها و تمامی اعتباراتی که این مساوات را مخدوش میکند، رسالت اسالم بود.
به قول فردوسی بزرگ
ز یزدان و از ما بر آن کس درود
که تارش خرد باشد و داد پود
عداالت همیشه یکی از مهم ترین دغدغه ها و والاترین آرمان های انسان بوده و به لحاظ نظری از مباحث مهم علوم اجتماعی و اقتصادی محسوب می شود .از طرف دیگر موضوع " عدالت اجتماعی " از مباحث مهم در مکتب اسلام است . به گونه ای که خداوند متعال هرف از بعثت انبیا اقامه قسط و عدل توسط مردم بیان می کند . عدالت اجتماعی مسائلی نظیر رفاه اجتماعی ؛ نابرابری ها ؛ فقر ؛ شیوع امراض ؛ نژاد پرسی ؛ قوم گرایی؛ جرم و جنایت ؛ آلونک نشنی و اصالت زن را به همراه دارد و نظام اخلاقی و نظام ارزشی را در جامعه شکل می دهد .
بنابراین عدالت به عنوان یک اصل برای حل و فصل دعاوی متضاد بوجود آمده می توان در نظر گرفت و عدالت اجتماعی کاربرد خاص این اصول برای فائق آمدن بر تعارضاتی ست که لازمه همکاری اجتماعی برای ترقی افراد می باشد .
فردوسی بزرگ داد را مخصوصاً برای شاهان خیلی ضرور میداند. زیرا گسترش و پایداری عدالت در جامعه پیش از همه به شاهان مربوط است. آنها میتوانند در جامعه عدالت اجتماعی را برقرار نموده به داد مردم فقیر و بینوا برسند. آبادی و شکوفایی کشورها، آسایش و آرامی مردم، پیشرفت علم و فرهنگ با عدل شاهان و حاکمان رابطهی مستقیم دارد.
از اینجاست که در شاهنامه چه شاهان اساطیری و چه شاهان تاریخی، پیش از همه به عدل و دادگستری خود افتخار میکنند و در هر مورد به این خصلت پسندیدهشان اشاره مینمایند. از جمله اردشیر افتخار میکند که دادگستری را پیش گرفته است:
که اندر جهان داد گنج من است
جهان زنده از بخش و رنج من است
جهان سر به سر در پناه من است
پسندیدن داد راه من است
فردوسی عدالت را وسیلهی اساسی آبادی هر کشور دانسته همگان را به داد دعوت مینماید:
اگر کشور آباد داری به داد
بمانی تو آباد و از داد شاد
عدالت اجتماعی در یک شهر باید مطابق با نیاز جمعیت شهری باشد . تخصیص منابع اضافی در رفع مشکلات خاص ناشی از محیط اجتماعی موثر است و ساز و کارها به طریقی باید باشد که دور نمای زندگی در محروم ترین مناطق تا حد امکان بهتر شود .
داد و عدل در «شاهنامه» معنی مشخص و واقعی دارد و در موردهای گوناگون حیات، مفهوم معینی را بیان مینماید. از جمله شاعر در حال گرسنگی مردم در انبارها نگاه داشتن گندم را نشانهی بیعدالتی میداند و از شاه تقسیم کردن آن گندمها را که از روی عدل است، درخواست مینماید
چو شد گرسنه نان بود پادزهر
به سیری نخواهد ز تریاک بهر
اگر دادگر باشی ای شهریار
در انبار گندم نیاید به کار
شکم گرسنه چند مردم بمرد
که انبار آسوده جانش ببرد
عدالت، یکی از اصطلاحات مبنایی سیاست و اخلاق است که با اهمیتی عالم گیر در همه نظریههای سیاسی و اجتماعی، نقش محوری دارد. اعتبار جهانی آن به توسعه مجموعه متنوعی از تحلیلها و طرحهای کاربردی انجامیده که دست یابی به تعریف واضح و دقیق درباره آن را دشوارتر ساخته است؛ از این رو، عدم توافق درباره معنای عدالت و مصادیق اعمال عادلانه و ناعادلانه به وجود آمده است .
هم فلاسفه و هم دانشمندان اجتماعی،توجه زیادی به بحث عدالت نمودهاند. علاقه افراد به عدالت، از یک نیاز طبیعی اساسی منتج میشود: افراد، نیازهای فردی متفاوتی دارند که از طریق تعامل با دیگران به بهترین نحو، ارضا میشود.این نیازها طیفی از نیازهای اقتصادی از قبیل پول و امکانات مادی تا نیازهای اجتماعی- احساسی نسبتاً انتزاعی از قبیل توجه و احترام شخصی را در بر میگیرد. عدالت به افراد استاندارد هایی ارائه میدهد تا قضاوت نمایند که آیا این نیازها در محیطهای اجتماعی که اغلب پیچیده هستند، برآورده میگردد.
چنانچه از مباحث مربوط به عدالت در تاریخ اندیشه سیاسی بر میآید، مهم ترین مسئله در بحث
عدالت نوعی سلوک مساوی با افراد است . تعریفی را که قدما، در فرهنگ ایرانی- اسلامی از عدالت به دست داده اند گویاتر از گویاست؛ «عدالت»، نهادن هر چیز است در جای خود و لاجرم «ظلم» ، نهادن چیزهاست نه در جای خود . وقتی آزادی کسی سلب می شود، وقتی مال مردم ربوده می آید، وقتی کسی را که شایسته ی مقامی نیست در آن مقام قرار می گیرد، وقتی بیشتر از آنکه باید، یا کمتر از آنکه باید به کسی امکانات داده می شود، جمله، نهادن چیزهاست، نه در جای خود ؛ و ظلم است و پایمال شدن عدالت . و اگر عکس آن تحقق یابد عدالت است.
حافظ چه زیبا می فرماید
دورِ فلکی یکسَره بر مَنْهَجِ عدل است
خوش باش که ظالم نَبَرد راه به منزل
حافظ قلمِ شاه جهان مقسِمِ رزق است
از بهرِ معیشت مَکُن اندیشه ی باطل
در غزل دیگری با تاکید بر عدل می فرماید
عدلِ سلطان گر نپرسد حالِ مظلومانِ عشق
گوشهگیران را ز آسایش طمع باید بُرید
تیرِ عاشقکُش ندانم بر دلِ حافظ که زد
این قَدَر دانم که از شعرِ تَرَش خون میچکید
و در غزل دیگری با تاکید بر عدم هر گونه آزردن ؛ گویای فرهنگ آرمانی ایرانی می شود .
درخت دوستی بنشان که کام دل به بار آید
نهال دشمنی بر کن که رنج بی شمار آید
آزردن دل کسی با ناله و زاری، کم آزاری و مردم آزاری است و رستگاری جاوید در گرو پرهیز از هرگونه آزردن و آزاردادن است، دنیای آرمانی دنیایی است آکنده از عدل و داد و تهی از ظلم و بیداد که در آن هر کس به حق خود می رسد. لازمه ی کم آزاری «مهرورزی» است. اساس فرهنگ ایرانی و فلسفه ی ایرانی، که فلسفه ی اشراقی و عرفانی ، عشق و مهرورزی است؛ عشق، هم بنیاد هستی است، هم ابزار معرفت و هم مادر فضایل .
جمالِ بخت ز رویِ ظفر نقاب انداخت
کمالِ عدل به فریادِ دادخواه رسید
سپهر، دور خوش اکنون کُنَد که ماه آمد
جهان به کامِ دل اکنون رسد که شاه رسید
ز قاطعانِ طریق این زمان شوند ایمن
قوافلِ دل و دانش که مَرد راه رسید
یااستاد سخن سعدی در بوستان درباب اول در خصوص عدل می فرماید
خبرداری از خسروان عجم
که کردند بر زیردستان ستم؟
نه آن شوکت و پادشایی بماند
نه آن ظلم بر روستایی بماند
سعدی در باب هستم در خصوص آداب صحبت ؛ پادشاه را به اعتدال در درشتی و نرمی با رعیّت فرا می خواند و مینویسد:
خشم بیش از حد گرفتن وحشت آرد و لطف بی وقت هیبت ببرد
«نه چندان درشتی کن که از تو سیر گردند و نه چندان نرمی که بر تو دلیر شوند...پادشاه باید تا به حدّی خشم بر دشمنان نراند که دوستان را اعتماد نماند...»
یا در حکایت دیگری دارد دو کس دشمن ملک و دینند: پادشاه بی حلم و زاهد بی علم.
بر سر ملک مباد آن ملک فرمانده
که خدا را نبود بندهی فرمانبردار
«از نظر فلسفی و کلّی،سعدی عدالت را با تقوا برابر می داند و آن را همسازی با نظام کلّ وجود تعبیر میکند.» همسانی زندگی اجتماعی یا قانون فطرت،به طور اخص، با اطاعت از احکام الهی تأمین میشود.در چنین صورتی،هر کس با شناخت وظیفهء خاّص خویش،آن را به نحو احسن ایفا میکند و
سعدی بر این اعتقاد است که ستم حتّی بر یکی از افراد اجتماع،سبب بیقراری و آزار می شود
چو عضوی به درد آورد روزگار
دگر عضوها را نماند قرار
تو کز محنت دیگران بی غمی
نشاید که نامت نهند آدمی
ظلم؛ نقطه مقابل عدل است و همچون عدل بر دو نوع “ظلم صوری” و “ظلم معنوی” تقسیم می شود. 1. ظلم صوری؛ تضییع حقوق مردم است و موجب ایجاد ظلمت در جامعه می شود و برای ظالم، ظلمت قیامت را به همراه دارد که: “أَلظُلم ظلماتِ یَومِ القِیامَه.”2. ظلم معنوی؛ خودپرستی و دگرپرستی است که: “إِنَّ الشِّرک لَظُلمٌ عَظیمً.” حضرت مولانا می سراید:
ای که تو از جاه ظلمــی می کنی
از برای خویش چاهـی می کنــی
گرد خود چون کرم پیلــه بر متن
بهر خود چه می کنی، اندازه کن
احساس عدالت یکی از شاخصهای اصلی رفاه اجتماعی در دنیای امروز می باشد.احساس عدالت را در قالب رفاه از دو بٌعد در نظر می گیرند از یک زاوایه آن را در قالب فردی، اجتماعی و سیاسی (عملکرد مسئولین و سازمانها) تقسم بندی می کنند و از بُعد دیگر آن را به عدالت توزیعی و رویه ای تقسیم می کنند.
در حقیقت، عدالت از مفاهیمی است که عقل جمعی همه افراد بشر، آن را مستحسن و نیکو میشمرد .عدالت به مثابه مفهومی،با سطح انتزاع بسیار بالا، از دیر باز ذهن بشر را به خود مشغول داشته است تا جایی که مباحثه درباره چیستی عدالت، به مثابه یکی از محوریترین سئوالات فلسفه سیاسی، همچنان استمرار دارد .
نظریه اخلاق کانت در فرهنگ و هنر اسلامی به نظریه “مکافات” شهرت دارد و نگارش رمان جهانی و ماندگار “جنایت و مکافات ” داستایوفسکی نیز بر اساس آن است. مولانا در این باب سروده است:
این جهان کـوه است و فعـل ما نـــدا
ســـوی مـا آیـــد نــــداها را صــــدا
چون که بد کردی بترس ایمن مباش
زان که تخـم است و برویاند خـداش
کی کجی کردی و کی کردی تو شر
کــه نــدیــدی لایـقش در پــــی اثــر
کــی فـرستــادی دمــی بــر آسمــان
نیکیــــی کـــز پـــی نیـامد مثـــل آن
گــر مراقب باشـــی و بیـــدار خـود
بینـــی هر دم پاســـخ کـــردار خـود
در ارتباط با مفهوم عدالت،مفاهیمی چون برابری، انصاف و مساوات نیز مطرح می شوند که گاهی مترداف با آن و گاهی با مفهومی متفاوت با آن به کار گرفته شده اند.در واقع تحقق عدالت، سنگ پایه مشروعیت حاکمیت و مبنای توجیه ضرورت وجود دولت تلقی میشود.در حقیقت، عدالت از مفاهیمی است که عقل جمعی همه افراد بشر، آن را مستحسن و نیکو میشمرد.عدالت به مثابه مفهومی، با سطح انتزاع بسیار بالا، از دیر باز ذهن بشر را به خود مشغول داشته است تا جایی که مباحثه درباره چیستی عدالت، به مثابه یکی از محوریترین سئوالات فلسفه سیاسی، همچنان استمرار دارد .
حافظ می فرماید :
ای که در کشتن ما هیچ مدارا نکنی
سود و سرمایه بسوزی و محابا نکنی
دردمندان بلا زهر هلاهل دارند
قصد این قوم خطا باشد هان تا نکنی
رنج ما را که توان برد به یک گوشه چشم
شرط انصاف نباشد که مداوا نکنی
در تئوری برابری چنین بحث میشود که افراد هنگامی که نسبت درون دادها به پیامدهای خودشان در مقایسه با نسبت درون دادها به پیامدهای دیگران مساوی باشد، احساس رضایت می کنند. اگر عدم تساوی، ادراک گردد باعث احساس ناخوشایندی میشود و افراد برای رفع این احساس ناخوشایند، برانگیخته میشوند. وجود عدم تساوی، باعث برانگیخته شدن افراد برای دستیابی به تساوی یا کاهش عدم تساوی میگردد و قدرت این انگیزش به طور مستقیم با اندازه عدم تساوی ادراک شده تغییر میکند. به طور خلاصه تئوری برابری بر عکس العملها نسبت به پیامدهای نامنصفانه متمرکز میگردد. اگر یک فرد ادراک نماید که پیامدی که او دریافت داشته است، نسبت به بعضی استانداردها نامناسب است آن فرد عدم رعایت عدالت توزیعی را تجربه مینماید. تئوری برابری، یک مفهوم تک بعدی از عدالت توزیعی را به کار میگیرد و فرض میکند که افراد در مورد میزان رعایت انصاف در پاداشهای خودشان یا دیگران، تنها بر اساس اصل شایستگی قضاوت میکنند.
- ۰۴/۰۴/۱۲