شادی و تاثیرات آن بر توسعه فردی و اجتماعی از منظر ادبیات کهن
- پنجشنبه, ۲۰ تیر ۱۴۰۴، ۰۵:۲۵ ب.ظ
شادی و تاثیر آن بر توسعه فردی و اجتماعی از منظر ادبیات کهن
به قول وحشی بافقی :
کی تبسم دور از آن شیرین تکلم می کنم
زهر خند است این که پنداری تبسم می کنم
در میان اشک شادی گم شدم روز وصال
اینچنین روزی که دیدیم خویش را گم می کنم
بحران سلامت روان ؛ زندگی عموم مردم امروز را تهدید می کند .انزوا و افسردگی و گسست اجتماعی از بیماری های مزمن شهری و محیطی ست . عوامل خطر ساز سلامت محیطی مثل بی تفاوتی نسبت به محیط پیرامون ؛ عدم احساس تعلق و افسردگی و اضطراب و بیماری هایی از این دسته سلامت روان جامعه را به خطر انداخته در این بین اخلاق می تواند به عنوان دریچه ای معنا گرا همیشه راهگشا باشد. تعیین سلامت روان جامعه ؛ سبب بهبود روابط اجتماعی و شکوفایی اجتماعی و پذیرش ومشارکت اجتماعی ست. شکوفایی اجتماعی ؛ ناشی از درک اجتماعی ست که عامل اصلی رشد اجتماعی می شود . توسعه پایدار عرصه نوینی است که همزمان هم سیاست و فرهنگ را مورد توجه قرار میدهد و هم بر رونق اقتصاد و تجارت و صنعت تأکید می ورزد .اگر بخواهیم به توسعه پایدار برسیم باید بدانیم تعریف توسعه پایدار چیست ؟ توسعه پایدار« به معنی ارائه راهحل هایی در مقابل الگوهای فنی، کالبدی، اجتماعی و اقتصادی توسعه میباشد که بتواند از بروز مسائلی همچون نابودی منابع طبیعی، تخریب سامانه های زیستی و ... جلوگیری کند.
شادی یکی از موارد مطرح شده در ایجاد توسعه پایدار در جامعه می باشد . "شادی" از مفاهیمی ست که از دیرباز در فرهنگ ایران جایگاه ویژهای داشته حتی در سنگ نوشتههای بر جای مانده از دوران باستان، مانند سنگنوشته داریوش و خشایار شاه در گنجنامه همدان، آمده است؛ «بزرگ است اهورامزدا که این زمین را آفرید و آن آسمان را آفرید و شادی را آفرید.» از اینجا میتوان دریافت که مقولهای به نام شادی تا چه میزان در فرهنگ کهن ایران اهمیت داشته تا آنجا که یکی از ارزشها یا صفات پروردگار «آفریدن شادی» ها بوده است و اهمیت آن را به میزان آفرینش آسمان و زمین میدانستهاند. شاید این جمله می خواهد بگوید که جهان بر پایه شادی بنا شده و یکی از اساسی ترین مفاهیم در جهان هستی می باشد .
ملتی تواند در برابر تهاجمات سوداگرانة فیزیکی و فرهنگی بیگانگان صف ایستادگی بیاراید که از رشد فکری و تعادل روحی والایی برخوردار باشد؛ لیکن غنای فرهنگی پدید نمی آید، مگر با تضارب و تعامل آرا ؛ و اعتدال روحی.؛ مگر با ارضای متوازن نیازها و شکوفایی عواطف مثبت انسا نها. از این رو، در دنیای معاصر، سیاستگذاران عرصه های مختلف فعالیت های انسانی، از مراکز علمی و دانش پژوهی تا مؤسسات خدماتی و کارگری، با شیوه های متفاوت، می کوشند تا شادی و قرار را در نهاد آدمیان ایجاد نمایند و بدین طریق، هم بر تولیدات علمی خود بیفزایند و هم بر فراورده های صنعتی و خدماتی؛ و مهم تر از همه ، زندگی امن و آرام و به دور از عصبیت و پرخاش، با مردمی شاد و امیدوار را مهیا نمایند.
ادبیات پیوند عمیقی با بنمایه های غم و شادی داشته است در این میان برخی شاعران به تناسب وضعیت زمانه خود تلاش کردهاند با اشعار خود ؛ شادی را در جامعه افزایش دهند چونان که در شعر رودکی می خوانیم .
شاد زی با سیه چشمان شاد
که جهان نیست جز فسانه و باد
ز آمده شادمان بباید بود
وز گذشته نکرد باید یاد
همانطور که مفهوم شادی در فرهنگ کهن بسیار سخن به میان آمده . همچنین تداوم این اندیشه را در برخی آثار تربیتی منثور میتوان مشاهده کرد که بر کنار نهادن مسائل غمگین و رو آوردن به امور شاد تاکید دارند. شادی اصولا یک محرک قوی و مناسب است برای جامعه ای که دچار رکود و غم و اندوه و ناکامی ست . حال آنکه غم و اندوه مایه سکون و بیتحرکی است. به همین علت یکی از مفاهیم پر بسامد در ادبیات فارسی ست ادبیاتی که برگرفته از اجتماع می باشد . .
در لغت نامه دهخدا در باره شاادی چنین آمده است: »خوشدلی، شادمانی، رامش، مقابل اندوه و غام .« )لغات ناماه دهخادا ( معاانی دیگری نیز نیز همچون » سرور، فرح، سَرّاء
به قول استاد سخن سعدی
هر سحر از عشق دمی می زنم
روز دگر می شنوم بر ملا
قصه دردم همه عالم گرفت
در که نگیرد نفس آشنا
در منظومه خسرو و شیرین نظامی از زبان مهین بانو آمده
رها کن غم دنیا که غم نیارزد
مکن شادی که شادی هم نیارزد
اگر خواهی جهان در پیش کردن
شکم واری نخواهی بیش خوردن
گرت صد گنج هست ار یک درم نیست
نصیبت زین جهان جز یک شکم نیست
شادی اسباب دلبستگی نیز می شود . به این معنی که دلبستگی به خود و دیگران و حرکت به سوی افق های خوش و سازگاری با جریان حیات با نیازهای انسانی ست موهبت الهی و یکی از ویژگیهای هویت ایرانی محسوب می شود و تحلیل و توصیف آن در ادوار مختلف فرهنگ و ادب
نحوه زندگی و آداب و سنن مرسوم در هر دوره قابل بررسی ست.
حافظ می فرماید :
بر سر آنم که گر ز دست برآید
دست به کاری زنم که غصه سرآید
یا به قول بانو سیمین بهبهانی
مرا هزار امید است و هر هزار تویی
شروع کن شادی و پایان انتظار تویی
روانشناسان، شادی را نیز در جایگاه یکی از عوامل مؤثر در موفقیت و سلامت روانی پذیرفته اند .
عراقی در یکی از غزل هایش آورده
صبا وقت سحر گویی ز یار می آید
که بوی او شفای جان هر بیمار می آید
نسیم او مگر در باغ جلوه می دهد گل را
که آواز خوش بلبل ز هر سو زار می آید
مگر از زلف دلدارم صبا بویی به باغ آورد
که از باغ گل و گلزار بوی یار میآید
حافظ در یکی از غزل هایش آورده
هنگام تنگ دستی در عیش کوش و مستی
کاین کیمیای هستی قارون کند گدا را
. در جامعه ایرانی عوامل متعددی مانند اعتقادات دینی، عزت نفس، سلامت، وضعیت اقتصادی و... را عوامل شادیآفرین معرفی می کنند .
یکی از شادترین شخصیتهای عرفانی ـ ادبی، مولانا جلالالدین محمد بلخی ست . در همین راستا و با توجه به نظریۀ شادی مولوی و راهکارهای رسیدن به شادی و رضایت از زندگی در اندیشهها و آرای او، درکتاب فیهمافیه بخش اصلی نظریۀ شادی مولوی ـ چه دربارة وابستهکردن احساس شادی به ارادۀ الهی و در جایگاه جزای اعمال انسان و چه دربارة استغراق ـ در متنِ تجربۀ تفسیری و باور دینی، سخن به میان آمده ؛ شادی ازنظر مولوی انعکاسی ست از آنچه از درون انسان می جوشد . این نظریه به تقویت سلامت اجتماعی توجه دارد.
مولانا می فرماید :
مرا عهدیست با شادی که شادی آن من باشد
مرا قولیست با جانان که جانان جان من باشد
درواقع شادی «حالتی عاطفی و متمایز از غرایز و هیجانات به دلیل غیردینامیک بودن» و یکی از نیازمندیهای انسان معاصر است که از دشواریهای زندگی در جهان ماشینی و نوین در رنج است.
مولانا در غزل دیگری از دیوان شمس آورده
سکه رخسار ما جز زر مبادا بی شما
در تک دریای دل گوهر مبادا بی شما
شاخه های باغ شادی کان قوی تازه ست و تر
خشک بادا بی شما و تر مبادا بی شما
چهرۀ شادی مولوی، آشکارا در آیینۀ زلال اشعارش نمایان است و برای دیدن آن نیازی به تأمل و تلاش نیست.مولوی می فرماید :
لیک مارا چو بجویی سوی شادی ها جو
که مقیمان خوش آباد چهان شادیم
انسان امروزی دریافته است که مطلقگراییاش دربارة مطلوب بودن همهجانبۀ زیستن در این جهان نادرست بوده است. زیستن در چنین جهانی برای انسان معاصر نتایجی از تنآسانی و رفاه به همراه داشته؛ اما ناگزیر، او را با دشواریهایی نیز روبهرو کرده است که سلامت روانیاش را تهدید میکند؛ بنابراین طبیعی است که درپی یافتن راهکارهایی برای چیرگی بر غم و درک شادی برآید.
توجهات خاص فردوسی بزرگ به فرهنگ ایرانی نیز حاکی از اهمیت موضوع در فرهنگ و تفکر ایرانی ست آنقدر که در داستان سیاوش آورده
به شادی بباش و به نیکی بمان
تو شادان و بد اندیش تو با غمان
بدان پادشاهی همی باز کرد
سر بد سگال اندر آورد به گرد
یا همچنان در همان روایت آورده
بیا تا به شادی خوریم و دهیم
چو گاه گذشتن بود بگذریم
تحقیقات نشان می دهد صرف نظر از چگونگی کسب آن می تواند سلامت جسمانی را بهبود بخشد . افرادی که شاد هستند احساس امینت بیشتری می کنند . آسان تر تصمیم می گیرند و دارای روحیه مشارکت بیشتری هستند و از کسانی که با آنان زندگی می کنند احسای رضایت بیشتری می کنند .
به قول حضرت حافظ
وفا کنیم و ملامت کشیم و خوش باشیم
که در طریقت ما کافری ست رنجیدن
کمبود و فقدان شادی نیز پیامدهایی با خود همراه دارد که سلامت عمومی جامعه را به خطر می اندازد . نظامی هم در زمینه مسائل مختلفی مانند رابطه شادی با فلسفه زندگی ؛ فلسفه شادی و شادیهای مطلوب و نامطلوب را مطرح کرده . درواقع نظامی شاد بودن را یک فضیلت مطرح کرده از نظر این شاعر ریشه سعادت انسان در ترک تعلقات مادی و پذیرش مرگ است .
نظامی متاثر از اندیشه عصر خود که ناشی از حکمت ایرانی و یونانی و اندیشه های اسلامی دارد . شادی را یکی از اهداف زندگی معرفی می کند و بر این باور است که جهان را برای شاد بودن آفریده اند .
جهان غم نیرزد به شادی گرای
نه کز بهر غم کرده اند این سرای
جهان از پی شادی و دلخوشی ست
نه از بهر بیداد و محنت کشی ست
یعنی مخاطب را تشویق به شاد بودن و غنیمت دانستن زمان حال می کند . و بر این باور است برای شاد زیستن از آنچه در آن سود نیست نباید پرسشی شود . شاد شدن را به چاره اندیشی و قناعت وابسته می داند و معقد است نباید تن به رنجه و سختی داد .
بیا تا نشینیم و شادی کنیم
شبی در جهان کیقبادی کنیم
نپرسیم از آنها کز او سود نیست
کزین پیشه اندیشه خشنود نیست
بدانچ آدمی را بود دسترس
بکوشیم تا خوش براید نفس
به چاره دل خویشتن خوش کنیم
نه زان سان که تن نعل آتش کنیم
با رواج روانشناسی مثبتنگر، مطالعات روانشناسی از تفکر در جنبههای منفی روان انسان به تأمل بر جنبههای مثبت روانی تغییر مسیر داد.
در فرهنگ ما شادی حسی و گذرا با «نشاط» و شادی اصیل با سعادت و خوشبختی نزدیک و هم مفهوم هستند.
حافظا چون غم و شادی جهان در گذر است
بهتر آن است که من خاطر خود خوش دارم
از نظر باربارا فردریکسون در کتاب «مثبت بودن» (positivity) افراد شاد کسانی هستند که فراوانی و شدت هیجانهای مثبت آنها سه برابر هیجانهای منفیشان باشد. سلیگمن در کتاب «شادکامی اصیل» (happiness Authenetic) همبستگی آماری بین هیجانهای مثبت و منفی در افراد شاد را عددی منفی و در اندازهای متوسط میداند.
حافظ معتقد است
غنیمت دان و می خور در گلستان
که گل تا هفته دیگر نباشد
یا در غزل دیگری دارد
ساقیا عشرت امروز به فردا مفکن
یا ز دیوان قضا خط امانی به من آر
و همچنان در غزل دیگری دارد
بر جهان تکیه مکن ور قدحی می داری
شادی زهر جبینان خور و نازک بدنان
به حال شادی به عنوان یک پدیده اجتماعی و انسانی، طبیعتا باید با پیامدهایی در سطوح مختلف فردی و جمعی همراه است . شادی در افراد، همراه با کارایی بیشتر، امید، قدرت تفکر بیشتر، موفقیت تحصیلی، و ارتقاء کیفیت زندگی ست و فقدان آن هم نتایج وارونه ای به بار می آورد.افسردگی، به عنوان نقطه مقابل شادی از قدرت استدلال و کارائی میکاهد. مردم شاد همدیگر را بیشتر دوست دارند و بیشتر مورد محبت دیگران قرار میگیرد. (افسردگی و اندوه فاصله ایجاد میکند). این امر می تواند گسترش اعتماد متقابل و به دنبال آن سرمایه اجتماعی را در پی داشته باشد که جامعه ما به شدت به آن نیاز دارد.
ظاهرا شادی زیبایی نیز خلق میکند و گفته شده است که "هیچ صورتی با لبخند زشت نیست"، لبخندی که برآمده از شعف و انبساط خاطر درونی است. در عین حال شادی امری مسری است و در گروه ها و در تجربه روزمره می توانیم شاهد آن باشیم. مثلاً شادی یک کودک، یک خانواده را شاد میکند. این خیلی مهم است و حس مشارکت را ایجاد میکند.
روانشناسان انسانگرا معتقدند که شادی فعالیت فرد را برمی انگیزد و بر آگاهی او می افزاید و از طریق ترشح هورمونهای شادی خلاقیت وی را تقویت و روابط اجتماعی را تسهیل می کند. اثر شادی روی روابط اجتماعی، مشارکت سیاسی و اجتماعی را رونق میبخشد. چیزی که در سطح کلان اجتماعی خیلی نیاز است و باید به آن توجه بیشتری شود .
مریم راد " واژه"
- ۰۴/۰۴/۲۰