جلسه اول گلستان سعدی
به نام خداوند جان آفرین
حکیم سخن در زبان آفرین
خداوند بخشنده دستگیر
کریم خطا بخش پوزش پذیر.
چرا گلستان بخوانیم؟؟؟
. گلستان در لغت به معنای باغ و بوستان و گلزار و گلشن است نمادی از زیبایی را در ذهن متبادر میکند. ترکیبی است از گل + ستان اشاره به محل روییدن گل دارد.
گلستان سعدی یکی از تاثیرگذارترین آثار ادب فارسی است که از هر حیث بینقص و به نوعی آموزش سخنوری است.
یکی از راههای ارتباطی بین انسانها حرف زدن است گفتار ما دریچهای ست از شخصیت و روحیات ما که به دیگران نشان داده میشود بنابراین اگر بخواهیم شان و شخصیت عالی داشته باشیم باید بتوانیم خوب صحبت کنیم .
چگونه میتوان به این مهارت رسید؟؟ کتاب خواندن و کتابهایی مثل گلستان که فن بلاغت را آموزش میدهد . زیبایی شناسی سخن یا توانایی گفتن هر موردی با ابزارهای موجود برای متقاعد کردند که سه شاخصه اصلی معانی بیان و بدی را در بر میگیرد.
علت اصلی تاثیرگذاری گلستان بخشی به خاطر نوشتههای کوتاه است که در قالب پند اندرزهای اخلاقی در ذهن جای میگیرد .
لقمان را گفتند ادب است که آموختی گفت از بیادبان، هرچه از ایشان در نظرم ناپسند آمد از فعل آن پرهیز کردم.
استاد سخن با در نظر گرفتن سیاق کلام حق معنا را حفظ کرده و از آنجایی که بسیاری از ادبا معتقدند که نثر در ساختن و پرداختن معنا تواناست از آن مدد گرفته و واژههای کهنه و دشوار را تحت کنترل خودش و خوشاهنگی کلام و سادگی و رسایی گفتار درآورده اینجاست که وصف و آیین سخن پردازی است.
فراموش نشود که تاریخ تمدن و فرهنگ ما ریشه در آداب و سنن غنی ایرانی دارد بنابراین درک و فهم گلستان برای هر سنی میتواند سودمند باشد خانوادههای ایرانی در گذشته به دور کرسی مینشستند و حکایتهای گلستان را مرور میکردند و در زندگی روزمره به کار میبردند .
حکیمی را پرسیدند از سخاوت و شجاعت کدام بهتر است گفت آن را که سخاوت است به شجاعت حاجت نیست .
یعنی در عین سادگی بسیار عمیق پروپیمان است .
پادشاهی پارسایی را دید و گفت هیچت از ما یاد آید گفت: بلی وقتی خدا را فراموش میکنم.
طنز و شیرینی کلام که در پندهای گلستان دیده میشود یک تجربه لذت بخشی را به شنونده منتقل میکند.
مردی را چشم درد خواست پیش بیطار رفت که دوا کن میکند. بیطار از آنچه بر چشم چهارپا کند بر دیده او کشید و کور شد.
به داوری قاضی بردند. گفت برو هیچ تاوان نیست . اگر این خر نبودی پیش بیطار نرفتی .
یا در جای دیگری
یکی از ملوک بی انصاف پارسایی را پرسید از عبادت ها کدام فاضل تر است . گفت ترا خواب نیمروز تا در آن یک نفس خلق را نیازاری.
البته این کوتاهی سخن اشاره به صنعت ایجاز و اختصار هم دارد که در ادبیات جایگاه ویژه دارد استفاده از سجع هم. که در نثر قرن ششم بسیار متداول بوده زیبایی خاصی را به کلام استاد سخن سعدی بخشیده.
شبی در بیابان مکه از بیخوابی پای رفتنم نماند سر بنهادم و شتربان را گفتم دست از من بردار گفت ای برادر حرم در پیش و حرامی در بس. اگر رفتی بردی و اگر خفتی مردی.
به هر صورت کتاب گلستان به تبعیت از خواجه عبدالله انصاری و قاضی حمیدالدین بلخی آغاز شد اما تقلیدی در آن صورت نگرفته . استاد سخن سعدی کتاب گلستان را در کمتر از یک سال بعد از تدوین بوستان شروع کرده و این کتاب را به سعد بن ابوبکر زنگی ولیعهد جوان فارس تقدیم میکند که در دیباچه هم آمده.
از معتبر ترین نسخه ها می توان به نسخه استاد غلامحسین یوسفی استاد برجسته ادبیات اشاره کرد . البته نسخههای استاد خطیب رهبر و بهاءالدین خرمشاهی و دکتر سعید نفیسی نیز جزو نسخههای معتبر هستند.
نکته حائز اهمیت دیگر اینکه فکر میکنم باید از آن صحبت کرد صنعت. براعت استهلال است که مطابق این صنعت میتوان ادعا کرد که طرح کلی قبل از نگارش در ذهن نویسنده یا شاعر وجود داشته و در دیباچه کتاب یا نامه یا مطلع قصیده عباراتی از آن آوردند که اشاراتی لطیف بر مقصد دلالت کند یعنی آوردن کلمات و جملات عمیق و دقیق و زیبا در قطعه ادبی بدان صورت که کلیات معنایی و زبانی و زیبایی شناسانه متن را به صورت فشرده مشخص کند یعنی طرح کلی آن قبل از نگارش در ذهن نویسنده و خالق اثر موجود بوده.
گلستان سعدی در ۸ باب نوشته شده و شروع آن با دیباچه است .
چرا دیباچه؟؟؟؟
خطبه کتاب را دیباچه گویند به معنای چهره و روی و رخساره و عمدتاً دیباچه را در آغاز کتاب یا نطقی برای تفهیم موضوع مینویسند . این دیباچه عمری در ادب فارسی به اندازه نثر نویسی دارد مثل آنچه که در کتاب شاهنامه ابومنصوری آمده .
دیباچه عمدتاً تصویر کاملی از موضوع سبک و سبب تالیف کتاب، زندگی و اندیشه و اوضاع اجتماعی زمان مولف را نشان میدهد.
دیباچه در ادب فارسی یا به صورت تحمیدیه در زبان عربی است شامل حمد خداوند و اوصاف او پیامبر و اصحاب و خاندان اوست.
یا به زبان فارسی شامل نام ادیب سلطان روزگار مدح آفرینش یا دعا برای طول عمر ممدوح و در نهایت با معرفی ابواب و فصول کتاب خاتمه می یابد . درواقع دیباچه نشان دهنده ی دغدغه های مولف است . در کشف الاسرار ،تذکره الاولیا، عطار . کلیله و دمنه مقامات شیخ ابوسعید خیر. باقی آثار در قرن ۶ و ۷ و ۸ دیباچه وجود داشته.
در باب اول گلستان موضوع محوری" در سیرت پادشاهان" است و حدود ۴۰ حکایات دارد.
نیم نانی گر خورد مرد خدا
بذل درویشان کند نیمی دگر
ملک اقلیمی بگیرد پادشاه
همچنان در بند اقلیمی دگر
یا در جای دیگری
بنی آدم اعضای یکدیگرند
که در آفرینش ز یک گوهرند
چو عضوی به درد آورد روزگار
دگر عضوها را نماند قرار
یعنی در باب اول دعوت پادشاهان به جرم بخشی ،خطاپوشی ،در پیش گرفتن عدل جز مضمون حکایات است.
در باب دوم در اخلاق درویشان که حدود ۴۰ حکایت است درباره اخلاق گفتار و کردار درویشان صحبت میکند .
ای درونت برهنه از تقوا
کز برون جامه ریا داری
پرده هفت رنگ در گلزار
تو در خانه بوریا داری
. در باب سوم که موضوع فضیلت و قناعت است در ۲۸ حکایت توصیههایی به طور مستقیم و غیر مستقیم در این خصوص آمده.
چو کم خوردن طبیعت شد کسی را
چو سختی پیش آید سهل گیرد
و اگر تن پرور است اندر فراخی
چو تنگی بیند از سختی بمیرد
در باب چهارم که در فواید خاموشی ست در ۱۴ حکایت.
این باب فواید سکوت و خاموشی در مواقع مناسب و همچنین آفات زیاده گویی و نابهنگام سخن گفتن را توضیح و تفسیر می کند .
درواقع سعدی در قالب حکایات ،انواع موقعیت هایی که باید در آنها سکوت اختیار کرد را بیان می کند .
سخن گر چه دلبند و شیرین بود
سزاوار تصدیق و تحسین بود
چو بکار گفتی مگو باز پس
که حلوا چو یک بار خوردند بس
یا در حکایت دیگری
اگر چه پیش خردمند خاموشی ادب است
به وقت مصلحت آن به که در سخن کوشی
دو چیز طیره ی عقل است دم فرو بستن
به وقت گفتن و گفتن به وقت خاموشی
موضوع محوری باب پنجم به نام عشق و جوانی آمده در ۲۱ حکایت مختص به. خود سعدی است.
گلی خوشبوی در حمام روزی
رسید از دست محبوبی به دستم
بدو گفتم که مشکی یا عبیری
که از بوی دلاویز تو مستم
حالا بماند که در این شعر محبوب به معنای دوست آمده نه معشوق اما اینکه سعدی از بوی دلاویز گلی مست میشود وصف حالی است که بیشتر با جوانی همخوانی دارد تا پیری
در چشم من آمد که صحی سر به بلند
بربود دلم دلم و در پای فکند
این دیده شوخ میکشد دل به کمند
خواهی به کس دل ندهی دیده ببند.
موضوع محوری باب ششم که ضعف و پیری ست در ۹ حکایت و البته دلالتی هم در مقدمه دارد.
ز خود بهتری جوی و فرصت شما
ر که با چون خودی گم کنی روزگار
. در باب هفتم که به موضوع در تاثیر تربیت میپردازد در ۱۶ حکایت نکاتی در خصوص تربیت افراد مطرح میشود برای اینکه تربیت در کسی تاثیر داشته باشد باید گوهر درون فرد نیز این خاصیت را داشته باشد یعنی تربیت پذیر باشد.
اگر صد ناپسند آید ز درویش
رفیقانش یکی از صد ندانند
وگر یک بذله گوید پادشاهی
از اقلیمی به اقلیمی رسانند
در باب هشتم در آداب صحبت که تفسیر حکمت است
آنکه در راحت و تنعم زیست
او چه داند که حال گرسنه چیست
حال درماندگان کسی داند
که با احوال خویش درماند.
جمعبندی استاد سخن سعدی با استفاده از شیوه بیانی و بهره بردن از حکایت برای تبیین اصول اخلاقی آمیختن متن به ابیات فارسی و عربی بهره بردن از نثر مسجع توانسته جهان واقعی عصر خود را به تصویر بکشد.
ناگفته نماند که تاثیرگذاری یک اثر ریشه در سطح زبانی سطح ادبی و خیالی سطح اندیشگی او دارد.
چیزی که سبب میشود گلستان برای ما خواندنی بشود سطح زبانی سطح ادبی یا فرم آن توأم با بعد اندیشگانی آن است چرا که بسیاری از دستورات اخلاقی و تربیتی گلستان اگرچه در زندگی امروز چندان جایی ندارد اما بسیار دلپذیر است.