نثر نوین

نثر و تفاوت آن با شعر سپید , مقاله

نثر نوین

نثر و تفاوت آن با شعر سپید , مقاله

نثر صرفا به دنبال کشف پیچیدگی های روایی نیست بلکه تشخیص سطوح مختلف ، فرافکنی حلقه های محور افقی زنجیره ی روایی نسبت به محور عمودی تلویحی نیز هست . این حلقه ها حول محور زبان در کل اثر با تکیه بر
تفکر نویسنده و بیان سوژه مورد نظر اتفاق می افتد . بنابراین در نثر به دنبال جهانی هستیم تحت سلطه معنا .

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
مطالب پربحث‌تر
آخرین نظرات
نویسندگان

نقد نثر شاعرانه

#نقد 


ثاینه ثانیه زندگیمان

همان برگ های زرد پاییزند 

که بر عابر پیاده افول کرده اند

پای پیاده پیادگان خوردشان میکند

ذره ذره وجودمان تشنه ی بهاری ست 

که خزان شده

#نیان

maryam rad:

#نقد_نثر_شاعرانه 

بنام خداوند مهر 


از آنجایی که معتقدم اثر ارائه شده گویای تمام ویژگی های خواسته و ناخواسته خود خواهد بود، بنابراین آن را بدون در نظر گرفتن نام صاحبش نقد و بررسی می کنم.  


در ابتدایی امر اثر را به لحاظ "ریخت شناسی " مورد بررسی قرار می دهم که با توجه به فرم و صورت ارائه شده، حائز اهمیت خواهد بود.  

با توجه به ترتیب عناصر جمله و همچنین حلقه های محور افقی زنجیره ی روایی که در آن انتقال معنا به صورت کاملا منسجم اتفاق افتاده، همچنین. رفتار زبان که " رفتار گریز از مرکز " است و  قشر خارجی و سطحی زبان مربوط می شود، الگوی صرف وجود را پذیرفته و در این اثر زبان هیچ نقش دیگر یک به جز انتقال مفاهیم ندارد.  بنابراین با توجه به دلایل ارائه شده با یک نثر ( نثر ادبی کوتاه یا دلنوشته)  روبه رو هستیم.  


نویسنده در اثر به خلق شخصیت نپرداخته و به روی یک مفهوم یا روی یک کنش عاطفی تمرکز کرده است.  با این دیدگاه به خلق یک روایت هر چند کوتاه و مختصر پرداخته. خلق این روایت با استفاده از زبان هنجار است و معنا را نیز تحت تاثیر قرار داده. اما نویسنده به روی اصول و قواعد دستور که لازمه خلق یک اثر ادبی ست. دقت لازم را بکار نگرفته و از شیوایی و بلاغت  اثر کاسته است.  

مثال میزنم 

( که به عابر پیاده افول کرده اند)  

فعل (افول کرده اند) مناسب سطر مورد نظر به لحاظ "معنا شناسی" و "محتوا" نیست. 


یا 


(ذره ذره وجودمان تشنه یک بهاری ست که خزان شده ) 

ضمایر باید با فعل و فاعل مطابقت داشته باشد که نشان دهنده عدم توجه شاعر به مباحث دستور است و نتیجه آن ضعف تالیف است.  


با توجه به ساختار ارائه شده در اثر، segmentation ( تقطیع) کاملا نامناسب است.  ساده تر عرض کنم نثر نیاز به تقطیع ندارد.  درنثر پاراگراف یا بند  وجود دارد،که ویژگی های خود را به اثر اعمال می کند. 


پیشنهاد می کنم نویسنده مورد نظر در ارتباط با ساختار مورد نظر مطالعه بیشتری داشته باشد.  


در پایان برایرشاعر نویسنده محترم آرزوی سلامتی و موفقیت دارم.  

با تشکر 

مریم راد"واژه " 

#نقد

@ashenayeeshgh

شعر سپید ضعیف

#نقد 


مثل سنگ ریزه ها

از دامنه ی رویا

قل می خورند...

بی آنکه بدانند در کوله پشتی هایشان

کوله باری به سنگینی تمام کوه ها

بر دوش آینده سنگینی میکند...


باز آمد بوی ماه ترس

بازی های ترسناک راه زندگی!


آرزوها خفه شده اند در بند کفش هایشان؛

پاپوش های قدیمی

در جوراب هایی جدید...


زنگ دلتنگی دوباره به صدا در خواهد آمد

و

طومار سیاه مشق های درد

امضا خواهد شد..!

اینبار

چوب الفبا سر کدام خاطره را میشکند؟

و

چند مار کبری تصمیم هارا میخورد؟

اینبار اما

بخت سیاه تخته؛

با هیچ معادله ی عشقی حل نخواهد شد! 

و

هیچ فرمولی

ایکس های فراری از جبر

جدایی را برنخواهد گرداند..!


کاش باران ببارد

کاش باران بباااارد

تا شاید کسی زمزمه کند؛

آن  "مرد" در باران آمد...


#آذین_جهاندیده

maryam rad:

#نقد

بنام او که جان آفرید 


از آنجایی که معتقدم اثر ارائه شده گویای تمام ویژگی های خواسته و ناخواسته خود خواهد بود، بنابراین آن را بدون در نظر گرفتن نام صاحبش نقد و بررسی می کنم.  


قبل از هر چیز لازم می دانم چند نکته مختصر در ارتباط با مقوله های مورد بحث در این اثر اشاره کنم.  


واضح و روشن است که عناصر اصلی یک شعر عبارتند از: زبان. موسیقی، تصویر، که هر کدام دارای ویژگی های خود هستند.  

بافت ( texture) ، ساخت( structure)، صورت ( form)  و... همه به کشف معانی در بحث زیبایی شناسی کمک می کند.  یعنی یک شعر علاوه بر. اینکه باید فرم مورد نظر را داشته باشد، باید زیبا باشد.  یکی از عوامل مهم که در یک شعر مطرح است، علاوه بر بحث فرم و قالب، بحث محتوا می باشد. 

طبق تعاریف، شعر ثبت احساس در یک لحظه از زمان گذرا، در جوار اندیشه است ، حادثه ای که در زبان روی می دهد. هر حرکتی که در زبان روی می دهد. در لباس واژه ها معنا می گیرد و از این جهت می توان مدعی شد که کاربرد موسیقی در نظام واژه ها ست. یعنی هم آهنگی یا تنالیته به زیبایی شناسی شعر یاری می رساند و از ملزومات آن است.  


آنچه از composition این شعر بر میآید 

( مثل سنگ ریزه ها

از دامنه ی رویا 

قلب می خورند 

بی آنکه بدانند در کوله پشتی هایشان 

کوله باری به سنگینی تمام کوه ها 

بر دوش آینده سنگینی می کنند)  

همانطور که پیدا ست، اثر پر از تصاویر انتزاعی ست، اگرچه چیدمان این کلمات

( مثل سنگ ریزه ها 

از دامنه ی رویا 

قلب می خورند)  انعکاس نگاه مختصر شاعرانه ای ست که در صورت ادامه،  می توانست نتیجه بهتری را  برای کل اثر بوجود بیاورد.  


در ادامه نیز شاهد تصاویری هستیم که بی هدف رها شده، نه تنها به بار معنایی اثر نمی افزاید بلکه از زیبایی آن نیز می کاهد.  


( باز آمد بوی ماه ترس

بازی های ترسناک راه زندگی)  

علاوه بر بحث توارد،  ترکیب مناسب و مفیدی که به موقعیت یا بافت اثر بیافزاید، نیست.  

به همین ترتیب این اثر دارای ترکیباتی ست که دچار ضعف تالیف است و زیبایی اثر تحت تاثیر قرار داده.  


به لحاظ نقد لغوی، انتخاب کلمات و شیوه جایگزینی و اصول و قواعد زبان فارسی، آن چفت و بست لازم را ندارد.  صاحب اثر سعی در ایجاد تصاویر ذهنی و عینی را دارد اما آنقدر تصویر ارائه شده انتزاعی هستند که،  اثر را به لحاظ محتوایی پر از ابهام ساخته اند و زیبایی آن را تحت تاثیر قرار داده اند.  

یعنی صاحب اثر در انتخاب و چیدمان کلمات دقت لازم را بکار نگرفته است.  

( آرزو ها خفه شده اند در بند کفش هایشان) .((... در بند کفش هایشان))؟  {مخاطب باید چه دریافتی داشته باشد}



(چوب الف بر سر کدام خاطره را می شکند). { علاوه بر بحث توارد، دارای ضعف تالیف است. حرف "را" اضافه است}.



(بخت سیاه تخته)  { این تشبیه نادرست است و با توجه به مضمون دچار ضعف است }.  

و....

به لحاظ نقد فنی، استفاده از زبان هنجار و همچنین حلقه های محور افقی زنجیره ی روایی، به یک نثر شباهت دارد که به انسجام لازم نرسیده. 

متاسفانه این اثر از چند قسمت نامرتبط با هم تشکل شده است که یکدیگر را حمایت نمی کنند و به همین دلیل، پراکندگی در ساختار اثر، سبب ایجاد پراکندگی در معنا شده است.  که بسیار ناخوشایند است. 

در واقع این اثر پر از گزاره های بی هدف رها شده است که هم ساختار. را دچار تزلزل کرده و هم بحث زیبایی شناسی و هم بحث محتوایی را که ناشی از انتخاب نادرست کلمات و شیوه جایگزینی انها در اثر مربوطه است.  


متاسفانه این اثر از هر نظر دچار ضعف است و هیچ کدام از ویژگی ها را که لازم رسیدن به شعر و ماهیت شعری و یا حتی نثر نمی باشد

 و نیاز به ادامه بررسی و نقد اثر  نمی باشد.  


در پایان پیشنهاد می کنم، قبل از اینکه شاعر اقدام به نوشتن آثار بلند کند ( برای جلوگیری ازاطناب، تزلزل در ساختار، پراکندگی معنا و نهایتا به مخاطره انداخته بحث زیبایی شناسی)  با آثار کوتاه به ساختار ذهنی لازم نسبت به قالب مورد نظر دست پیدا کند و سپس اقدام به نوشتن آثار  بلند نماید.  


با تشکر 

مریم راد"واژه" 

#نقد 

@ashenayeeshgh

عاشورا

از تازیانه ی دشمن 

لاله لاله، دشت 

بی پا وَ سر 

بی ثمر می شود 

از مَشک خون می چکد 

و قطره قطره 

تقدیر جویبار 

رقم می خورد 

باید اعتراف کرد 

"جنگ" لبخند کجی ست 

وقتی 

زمین حق انتخاب ندارد 

دشت سخت می شود 

زیر سم اسب 

وقتی که جنگ 

به آخرین قطره ی جویبار می رسد.  


#واژه 

#مریم_راد

@ashenayeeshgh

روز جهانی کودک

بنام خداوند  مهر و مهربانی 


روز جهانی کودک مبارک 


کودکی که فرزند " آدم " است و آدم که ته مانده ی " آه" و " دم " است.  " آه " که درد عالم در آن خلاصه شده و"دم" نفسی ست که می آید و برای بازگشت اجازه می خواهد.  کلیشه ای که هر روز و هر ثانیه تکرار می شود.  

کودک، آن کودک پاک و بی آلایش از کجا آمده و به کجا خواهد رفت؟  سوالی ست که در " پیچ در پیچ " ذهنم موج می زند.  نفسی عمیق می کشم و درون اعماق ذهنم به جستجو می نشینم.  


فرزندی که متولد افسانه است و افسانه ها " اوهام  " ی بیش نیستند. اما اعتراف می کنم که افسانه پشت افسانه از " کتیبه" ها سر در می آورد و سرنوشت آدم رقم می خورد.  

در اوستا  به " پور " می رسم که از دو دنیای متفاوت است .  یکی سراسر بدی و دیگری سراسر نیکی ست. در یکی honàv ( هوناوْ)  می شود و در دیگری poţra(پورا).  پور که پسر است و  فرزند نیکی ست.  


به زبان فارسی باستان می رسم،پور  از(pita) ی " پدر" و ( Mata)ی "مادر" متولد می شود.   با اندکی تغییرات در صورت کلمه  که خاصه زبان و زمان است pita  و Mata پدر و مادری می شود که همچنان در زبان امروز زنده است.  


در کتیبه های پهلوی اشکانی به دختر یا " دوغ تر" می رسم که از دوکلمه با دو ریشه ی جدا از هم هستندر که بگویم دختر هم از پسر چیزی کم ندارد.  


با این تفاسیر، تکلیف دختر و پسر امروز در این دنیای  وانفسا، چه خواهد شد؟ 


 وقتی در "جای جای  " این جهان در هر صفحه ای از خبر، نشانه ای از کودک آزاری ست، که چشم و دل نیز می آزارد. 

 

ضعیف ترین قشر جامعه برای حفظ خود در این دنیای دهشت ناک حقوقی دارد، به حقوق کودکان احترام بگذاریم.  حق هر کودکی ست که از تبعیض جنسیتی به دور باشد. حق هر کودکی ست که نیاز خوراک،پوشاک، تحصیل و نیاز های عاطفی اش تامین شود، اما چگونه؟  

وقتی جامعه لباس فقر به تن دارد و کودکان دست گدایی به سمت همنوع خود دراز می کنند، چه باید کرد.؟ 


" کودکان کار " معنا می شوند وقتی از آنها به عنوان وسیله ای برای معاش خانواده استفاده می شود. فرصتی برای تحصیل باقی نمی ماند.  فرصتی برای شان انسانی باقی نمی ماند.  


دختر و پسر امروز مادر و پدر آینده است، اما چگونه؟  وقتی با هزاران عقده ی حقارت، با هزاران زخم در روح و جسم قدم به دنیایی پر از تیرگی گذاشته و رشد کرده است.  چگونه انسانی کامل( به فرض کامل بودن انسان)   به جامعه تحویل دهد، وقتی خود معنای کامل بودن را نمی داند.  


حق هر کودکی ست که شاد و بی دغدغه، با خوشبختی و سالم زندگی کند. 

شاید ما بزرگترها، کودکی هایمان را به فراموشی سپرده ایم. بدون ترس به دنیای کودکان قدم بگذاریم وهمدم اشک های تنهایی شان باشیم.  

حق هر کودکی ست که به عقاید خود، آزادانه بیاندیشد.  حق هر کودکی ست که بدون ترس، از عقاید خود سخن بگوید.  حق هر کودکی ست که به تحصیل ادامه دهد.  حق حیات داشته باشد حتی اگر " جنین " ی ناخواسته باشد.  

8 اکتبر در ایران و بسیاری از کشور های جهان به عنوان " روز جهانی کودک" انتخاب شده است.  به آینده کودکانمان بیاندیشیم و راهگشای فردای آنها باشیم.  

" روز جهانی کودک " مبارک 



مریم راد "واژه " 


#واژه 


@ashenayeeshgh

نقد اجتماعی

مقوله فرهنگ بسیار پیچیده و وسیع است که پرداختن به آن مستلزم پرداختن به مسائل اجتماعی ست.  زیرا فرهنگ در جامعه معنا می گیرد و جامعه متشکل از انسان در حالت کلی ست.  

ساده ترین تعریف در ارتباط با مقوله فرهنگ این است: فرهنگ آن چیزی ست که مردم با آن زندگی می کنند.  
فرهنگ یک ملت را مجموعه ای از باور ها، هنر ها، قوانین، اخلاقیات، عادات و هر چیزی که فرد به عنوان عضوی از جامعه خویش قرار می گیرد، تعریف می کند.  
در این بین هنجارها نیز یکی از اجزای فرهنگ تلقی می شوند. یکی از این هنجارها که. متاسفانه، در چند سال اخیر در جامعه، دیده و شنیده ایم، بحث  پاشی ست.  

می دانم که در ارتباط با این مسئله زیاد صحبت شده، اما چند وقت پیش شنیدم که یکی از بانوان قربانی اسید پاشی ازدواج کرده است. 
خب. از هر جهت که به این مقوله بپردازید، اتفاق بسیار خوبی بود. نشان دهنده تغییر یک نگرش، تغییر روند خشونت برای بخشی از "قشر آسیب پذیر" جامعه است.  و این یعنی پیشرفت، یعنی یک حرکت رو به جلو.  
این ازدواج و از این قبیل. ازدواج ها، یک نکته عطف در جامعه کنونی ست که به صورت خودجوش اتفاق افتاده و سازماندهی آن به صورت فردی ست
و جای بسی امیدواری ست که می بینیم، هنوز " انسانیت"
نمرده. است.  
شاید نکته اصلی همین جاست " انسانیت" 

همه این ها را عرض کردم که بگویم اول : برای این بانوی ارزشمند بسیار خوشحالم، دوم : باور ها و اعتقادات مجموعه ای از افکارند که به زندگی معنا می بخشند.  باورها، ادراک ما از هستی ست و ایدئولوژی مجموعه ای از نظرات، باورها و نگرش ها از دیدگاه اجتماعی ست. 
 
قدری به باور های خود اهمیت دهیم.  آیا فرهنگ و باور ما نسبت به همنوع خود، می تواند تا این حد مخرب و ناامید کننده باشد؟  آیا این اجازه را داریم که زندگی دیگران را برای خواسته های خود و رسیدن به آنها، به هر قیمتی، به مخاطره بیاندازیم؟  
وقتی به هر دلیلی  در جامعه قرار می گیریم، فقط و فقط انسانیم.  نه زن هستیم و نه مرد. فقط و فقط انسانیم. 
قدری برای همنوع خود ارزش قائل باشیم.  

با تشکر 
مریم راد ( واژه)
@ashenayeeshgh

شعر سپید

#نقد


شکسته 

خط میکشد 

لبهایم را

آینه ای 

که هرصبح 

طراوتم را 

به تصویر میکشید

وقتی عروسکهارا

پس میزدم

حالا خطوط درهم برهمی ست

که خاطره هایم 

دور میزند 

من چهار فصلم را 

ارام ارم شکستم 

در قابی پر از تکه های خودم 

#م_ت


#نقد_شعر_سپید 

بنام او که جان آفرید 


از آنجا که معتقدم اثر ارائه شده گویای تمام ویژگی های خواسته و ناخواسته خود خواهد بود، بنابراین آن را بدون در نظر گرفتن نام صاحبش نقد و بررسی می کنم.  


قبل از آنکه بخواهم به نقد اثر بپردازم لازم به توضیح می دانم که : شعر می تواند ناشی از بحران احساس در یک لحظه از گذر زمان، در جوار اندیشه، با استفاده از کلمات باشد. یعنی شاعر موظف است کلمات را به خدمت خود آورد تا به آنچه که در ذهنش ساخته و پرداخته کرده، جلال بخشد، به روی کاغذ بیاورد و به مخاطب منتقل کند.  

این توضیح را عرض کردم که بگویم شاعر دنیای درون خود را، افکارش را، خاطراتش را در لباس کلمات به صورت نوستالژی به مخاطب منتقل کرده است و به لحاظ فهم شعری یکپارچگی لازم را دارد.  


به لحاظ نقد لغوی باید عرض کنم که شاعر با استفاده از کلمات و چیدمان آنها سعی در ایجاد تصاویر عینی و ذهنی دارد.  

مثال میزنم 

(شکسته 

خط می کشد 

لبهایم را 

آینه ای 

که هر صبح 

طراوت را) و... 

این تصاویر آنقدر به این مخاطب ملموس هستند که در ذهن ایجاد "همحسی" می کنند.  


به لحاظ نقد فنی، رفتار زبان در این اثر با توجه به اینکه ساختار اصلی جمله طبق قواعد و قوانین موجود در ادبیات فارسی، شکسته شده و همچنین ایجاد تشبیهات در کل اثر "رفتار رجعت به مرکز" است، یعنی شاعر از،یک حالت احساسی،  با استفاده از کلمات ، یک تصویر ساخته  که در گرو تشبیه است. رفتار زبان شعری را در این اثر تثبیت می کند.  بنابراین با یک شعر روبرو هستیم.  

مثال میزنم 

( من چهار فصلم را 

آرام آرام شکستم 

در قابی پر از تکه های خودم)  

با توجه به اینکه جابه‌جایی ارکان در این اثر سبب بوجود آمدن موسیقی درونی می شود و موسیقی درونی حاصل هماهنگی و نسبت ترکیب کلمات و طنین خاص هر حرفی در مجاورت با حرف دیگر است. خود دلیل دیگر بر اثبات شعر بودن اثر است.  


بنابراین با توجه به موسیقی درونی، رفتار زبان و شکستن نرم زبان، با یک شعر سپید روبه‌رو هستیم که هر کلمه در جهت تکامل بار معنایی اثر استفاده شده و هیچ واژه ای بی دلیل رها نشده و صرفا در جهت مقصود شاعر در کنار هم چیده شده اند.  


به لحاظ زیبایی شناسی، وقتی شاعر در اثر از تشبیه، استعاره و... استفاده می کند یعنی تمایل دارد به ایجاد لایه هایی در شعر برای اینکه اثر را دچار پیچیدگی کند و قطعا این پیچیدگی در جهت زیبایی شناسی اثر اتفاق می افتد. تصاویر ارائه شده در این اثر علاوه بر  سادگی به زیبایی شناسی اثر کمک می کند. 

 

( آینه ای 

که هر صبح 

طراوت را 

به تصویر می کشید 

وقتی عروسکها را 

پس زدم 

حالا خطوط درهم برهمی 

ست 

که خاطره هایم 

دور می زند)  و...... 


در این اثر،segmentation در اثر موسقی،درونی اتفاق افتاده و به morphophonem ( واج ها) نظم بخشیده. 

(شکستهْ 

خَطْ می کِشَدْ 

لَبْهایَم را) و... 


به لحاظcomposition این اثر به توجه به پرداختن به سوژه ی مورد نظر، به صورت عاطفی آغاز شده. به اعتقاد بنده شروع و پایان بندی خوبی دارد و نشان دهنده تجربه شاعر است.  


به لحاظ محتوایی، این اثر به یک بوطیقا طبق تعریف کلاسیک آن است.  یک تراژدی که اجزایی گفتار آن بر پایه حالات و احساس قدیمی در در درون شاعر است. از این جهت است که در اثر اشاره به کردار می شود 

(وقتی عروسکها را 

پس زدم) 

و پس از آن در حالت کلی اثر به یک نوستالژی می رسد. یک نوستالژی که حاصل خاطره هاست، این نوستالژی حاصل بروز ادراک حسی فردی در دنیایی از خاطرات گذشته است که به ذهن هجوم آورده و سبب خلق یک اثر در آثار این شاعر شده است.  


در پایان برایرشاعر محترم آرزوی سلامتی و موفقیت دارم.  


مریم راد"واژه "

#نقد

@ashenayeeshgh

نقد طلوع من

حرف آب و آینه ها (واژه):

maryam rad:

maryam rad:

نه حوض ماند و نه ماهی 


شب است و سیاهی


نه سیب و نه حوضِ کاشی....


فقط خیالِ سرکشم چون سمندی


 باد پا میتازد 


تا در پستوی وَهم ...


سرت بر بازوان ستبر مردانه ام باشد 



و انگشتان دیگر دستم شانه ای است که گیسوی  بلندت را می‌نوازند


چشم در چشم ...


و لبانم آرام برایت زمزمه های عاشقانه میخواند ...


و ناگاه صدای بیرحم رعدی....


برقی شده در  خرمن خیالم می افتد..


و همه ی ذوق مرا دود میکند ....




#حسین_طلوع_من


🔴🔴🔴

بنام خداوند نیک 


#نقد_شعر_سپید 

maryam rad:


از آنجایی که معتقدم اثر ارائه شده گویای تمام ویژگی های خواسته و ناخواسته خود خواهد بود، بنابراین اثر را بدون در نظر گرفتن نام صاحب اثر نقد و بررسی می کنم. 


آنچه در ابتدای  امر ذهن مرا به خود مشغول می دارد احساس غلیظ شاعرانه ای است که در کل شعر جاری ست.  

شعر زاییده یک احساس است برگرفته شده از نوعی رابطه است که انسان با محیط خود برقرار می کند و در این اثر به حالتی ذهنی تبدیل می شود و حالت فیزیکی و مادی خود را از دست می دهد بنابراین، این اثر آراسته شده به حقیقتی که از دل شاعر جوشیده یعنی شاعر هنگام نوشتن به " آن شاعرانه " یا الهام رسیده و خلق شعر پرداخته.  

شاعر در خیال خود وارد رویا می شود و دوباره از آن خارج می شود و چیزی که بجای می ماند شعر عاشقانه ای ست مه مخاطب را با خود همراه خواهد کرد.  

شاعر با استفاده از زبان شاعرانه ای که بسیار ساده است و با بکارگیری گیری عنصر تخیل که مرکز قدرت تصویر سازی است و از احساس نشات می گیرد، پلی ساخته بین اندیشه و احساس خود که علاوه بر. بحث زیبایی شناسی یکی از نقاط قوت این شعر محسوب می شود.  


از طرف دیگر حاصل انطباق احساس شاعر و بیان ساده آن و همچنین الهامی که در " آن واحد " اتفاق افتاده، این اثر را به لحاظ فهم شعری به یکپارچگی  لازم رسانده و سبب خلق اثری رمانتیسم شده است و آن واکنش احساسی که در برابر خرد  قرار می گیرد در اثر کاملا نمایان است.  


زبان در این اثر به دستگاهی از نشانه ها تبدیل شده ( حوض، ماهی، 

شب، سیاهی 

سیب، حوض کاشی 

خیال، سرکشم، سمندی 

بادپا، 


پستوی وهم 

بازوان ستبر 

گیسوی بلندت 

چشم 

لبانم 

زمزمه، 

صدایم بی رحم رعد 

ذوق، دود)  


تمام این نشانه ها بر مبنایی آنچه انتظار داریم، یعنی ایجاد ارتباط استوار است. بنابراین شاعر در این اثر با استفاده از نشانه ها به ایجاد دلالت معنایی پرداخته. نشانه های که مناسبت آنها با هم استوار است. یعنی دال و مدلول ها در این اثر بنا بر مناسبات و مفهومی که ایجاد کرده اند وجود دارد. بنابراین کنش و تاثیر بر مبنایی موضوع و تاویل ایجاد شده، یعنی. مخاطب متوجه موضوع مورد نظر یا هدف شاعر خواهد شد.


زبان در این اثر اگرچه برای ایجاد تاویل و بازی گرفتن ذهن و احساس مخاطب است اما تصاویری را که زبان ایجاد کرده تصاویر عینی ست به همین سبب برای مخاطب ملموس تر خواهد بود و مخاطب را با خود همراه خواهد کرد.  


نکته آخر که دوست دارم به آن اشاره کنم این است که باید بپذیریم که شعر سپید یک موسیقی سیال را در کل اثر با خود حفظ می کند، معتقدم باید با دقت بیشتری به این پرداخته شود. 


در پایان برای شاعر محترم آرزوی سلامتی و موفقیت دارم.  


با تشکر 

مریم راد ( واژه)  

#نقد_شعر_سپید

نقد، آتشکده

حرف آب و آینه ها (واژه):

maryam rad:

🔥آتشَــــکده🔥:

وقتی صدایم می کنی 


چون یاااااس خطابم می کنی 


در دلم شور می شود برپا 


زلزله ی بم می شود غوغا 


آرام صدایم کن 


در گوشی، نجوایم کن 


چند ریشتر آرام تر 


تا دلم شود رام تر 


آرام تر تکانم بده زیر آوارهایت هستم 


محتاج پس لرزه هایت هستم 


تا خراب تر از ارک بم شوم 


بروم و از زندگیت کم شوم.

#آتشــــکده🔴


#نقد_شعر_ازاد

بنام خداوند جان 

maryam rad:

از آنجا که معتقدم اثر ارائه شده گویای تمام ویژگی های خواسته و ناخواسته خود خواهد بود، بنابراین اثر را بدون در نظر گرفتن نام صاحب اثر نقد و بررسی می کنم. 



آنچه از نقد لغوی و زبان این اثر برمیاید این است که با توجه به اینکه شاعر در زمان معاصر زندگی می کند، زبانی را مورد استفاده قرار می دهد که اصطلاحا زبان معاصر است و با استفاده از این زبان به بیان اهداف خود می پردازد.  زبان در این اثر کاملا یکدست است اما هیچ نوآوری در زبان این اثر موجود نیست، یعنی شاعر صرفا با استفاده از زبان هنجار به بیان اهداف خود پرداخته.


شاعر با استفاده از تشبیهات سعی در ایجاد لایه های در شعرش دارد. مثال میزنم 

( در دلم شور می شود بر پا 

زلزله بم می شود غوغا


چند ریشتر آرام تر 

تا دلم شود رام تر 


محتاج پس لرزه هایت هستم 

تا خراب تر از ارگ بم شوم

و...) 

درواقع تارو پود این شعر بر پایه تشبیهات اتفاق افتاده. خلاقیتی در ایجاد این تشبیهات صورت نگرفته.، یعنی شاعر به کشف تازه ای دست نیافته و شاعر در کشف و ایجاد تشبیهات موفق عمل نکرده.  


این شعر به لحاظ مضمون فکری و سمت و سو، یک شعر عاشقانه است به اعتقاد بنده با توجه به تکراری بودن این مضمون، وقتی، شاعر می تواند اقدام به نوشتن چنین سوژه ای کند، که بتواند خلاقیتی در بیان آن یا حتی پرداختن آن از خود نشان دهد والا 

( آرام صدایم کن 

در گوشی، نجوایم  کن 


چند ریشتر آرام تر 

تا دلم شود رام تر

و....) 

 پرداخت تازه ای به این مقوله نیست. 

منظور این است که مضمون فکری با توجه به انتخاب ساده کلمات و بیان ساده آن، چیزی به داشته های مخاطب اضافه نخواهد کرد.  


همچنان معتقدم شاعر. باید باریک اندیش و نوگرا باشد. هیچ نوگرایی در این شعر اتفاق نیوفتاده 

شعر با ( وقتی صدایم می کنی)  آغاز شده و با ( بروم و از زندگیت کم شوم)  پایان یافته، اگرچه شعر بنا به تعاریف شعر حاصل احساس است اما اگر شاعر با رندی در این شعر می ماند، جذابیت شعر به لحاظ مضمون فکری برای مخاطب در درجه بالاتری قرار می گرفت.


 تناسب لازم در شعر. در این اثر وجود دارد، یعنی ارتباط عمودی بین عناصر که لازمه شعر است در این اثر برقرار است و به لحاظ جفت و بست ها دچار ضعف نیست اما دچار اطناب شده 

در این نوع پرداختن،  شاعر اگر مایل بود،  می توانست همچنان به توصیف ادامه دهد و همین روند ثابت را حفظ کند . یعنی شعر آن طور که باید به انتها نرسیده و زمینه برای ادامه دادن وجود دارد.  


این شعر از زیر مجموعه شعر نو ست که وزن عروضی ندارد اما موزون است. در چنین حالتی انتظار می رود که موسیقی،کلام در کل شعر ثابت باشد و یا ریتم ثابت را داشته باشد،  اما در انتهایی این شعر می بینیم که  این ریتم دچار  تغییر شده. ( ناگفته نمانده که در ترانه چنین وضعیتی وجود دارد)  اما به اعتقاد بنده در شعر آزاد موسیقی باید با ظرافت در کل کلام جاری باشد و این تغییر به حدی نباشد که گوش مخاطب را آزار بدهد.  یعنی تغییرات موسیقی محسوس نباشد. 


در نهایت با توجه به عرایض در بالا این اثر به یک اثر توصیفی تبدیل شده که شاعر صرفا به دنبال انتقال پیام های عاشقانه و تکراری ست به مخاطب. 

 

آنچه که تحت عنوان" رسالت شاعر " شناخته شده در این اثر آن طور که باید به ثمر نرسیده   و در تقسیم بندی این شعر به لحاظ ابداع و ابتکار می تواند در زمره اشعار تقلیدی قرار. بگیرد چرا که بارها و بارها این مضمون را با اشکال مختلف و با کلمات مختلف شنیده ایم. 

 

در پایان دوست دارم به یک نکته اشاره کنم که شاعر زبان گویای یک جامعه خواهد بود پس بهتر است برای بیان سوژه ها و مضامین مختلف، به دقت و وسواس بیشتری، با ابداع و ابتکار، دست به خلاقیت یک شعر بزند.  


برای شاعر محترم آرزوی سلامتی و موفقیت دارم. 

 

با تشکر 

مریم راد ( واژه)

#نقد_شعر_ازاد

نقد شعر سپید

حرف آب و آینه ها (واژه):

Z@hed.mohammadi:

آوار شد


ریزشِ غم نبودنت در این سیاهی شب


بر منِ غریب و به  انجماد کشانده دل تنها را


و لرزش چانه ای که نشان دارد


 از فوران بغضی سهمگین




#حسین_طلوع_من



🔴🔴🔴


استاد راد 


دست مهرتان را بر سپیده ی شعر ما بکشید. 



#نقد


از آنجایی که معتقدم اثر ارائه شده گویای تمام ویژگی های خواسته و ناخواسته خود خواهد بود، بنابراین اثر ارائه شده را بدون در نظر گرفتن نام صاحب اثر نقد و بررسی می کنم.  

آنچه از نقد لغوی این اثر برمیاید این است که : گر چه شعر عمدتا می تواند حاصل استنباط احساس انسان در یک زمان گذرا باشد اما این استنباط احساس در این اثر نتوانسته به تکامل برسد، یک شعر. می تواند حاصل فوران احساس در یک "آن واحد"  باشد. فوران احساس در این اثر بسیار کمرنگ است. 


شاعر به واسطه کلمات در ایجاد تصاویری  ذهنی و عینی. موفق عمل کرده اما قضیه به اینجا ختم نمی شود.  


شعر سپید شعری است که هر کلمه آن در جهت تکامل معنایی اثر استفاده می شود. یعنی هیچ واژه ای بی هدف رها نخواهد  شد و صرفا در جهت هدف و مقصود شاعر چیده می شود. ابتدای این اثر 

( آوار شد 

ریزش غم نبودنت در این سیاهی شب)  

تکرار معنایی بین کلمه آوار شد و ریزش غم وجود دارد.. یعنی دلالت معنایی مشترک دارند.  

این تکرار علاوه بر. آنکه هیچ کارکرد خاصی را به لحاظ زبان شناسی به اثر اضافه نکرده، بلکه ناشی از ضعف و محدود بودن دایره واژگان و عدم انتخاب درست کلمات و نیز عدم توجه کافی بیان احساسات و حالات می باشد.  

تکرار در صورتی پذیرفته شده می باشد که در جهت تاکید بر حالتی با تکیه بر معنا و خلق زیبایی به لحاظ زیبایی شناسی باشد.  


وقتی،از تشبیهات و استعارات در شعر استفاده می شود یعنی شاعر تمایل دارد به ایجاد لایه های پنهان در شعر که علاوه بر ایجاد عمق معنایی اثر به زیبایی شناسی آن نیز کمک خواهد کرد

 

( بر من غریب و به انجماد کشانده دل تنها را)  

دلالت معنایی لازم بین نشانه ها و عناصر موجود در این بیت را در نظر نگرفته و زیبایی شناسی اثر را در این بیت ثبت شعاع قرار داده.  


جابجایی ارکان در این اثر صرفا برای از بین بردن حلقه های زنجیره ی  روایی محور افقی اتفاق افتاده نه در جهت زیبایی شناسی.  

از طرف دیگر segmentation ( تقطیع) بدون در نظر گرفتن 

 آن morphophonem(واج)  اتفاق افتاده. در صورتی که در شعر سپید، اگرچه. چه معتقدیم شعر بدون وزن و قافیه است اما segmentation باید بر اساس ظرفیت دم و باز دم در اثر اتفاق بیوفتد 

یعنی این اثر باید به صورت

 

( آوار شد 

ریزش غم نبودنت 

در این سیاهی شب بر من غریب 

و به انجماد کشانده دل تنها را و ارزش چانه ای که نشان دارد 

از فوران بغضی سهمگین)  

تقطیع درست به درک بهتر شعر کمک خواهد کرد. 

باید پذیرفت که استفاده از جملات طولانی به ساختار شعر سپید آسیب می رساند و نشان دهنده گریز ساختار ذهنی شاعر از شعر سپید به نثر است و این مسئله می تواند ناشی از عدم توجه کافی شاعر به این گونه ادبی باشد.  


در پایان برای شاعر آرزوی موفقیت و سلامتی دارم. 

 

مریم راد (واژه)

#نقد_شعر_سپید

شاید مرگ، شاید زندگی

حرف آب و آینه ها (واژه):

شاید مرگ شاید زندگی 



وقتی در تلاطم امواج زندگی دست و پا می زنیم یعنی شتک نشسته بر اقبالی که خون جگر می خواهد.  


هر صبح هذیانی می شود و هر شب مصیبتی. انگار غمی کهنه درون رگ ها راه می رود و در هزارتوی وجودی خیمه می زند. در این حال، زندگی تعبیر آشفته ی ثانیه ها خواهد بود و انسان هم یک پرنده که با قفس مانوس شده. بال  و پری که چیده شد، خیال پرواز نمی ماند حتی اگر هر روز آسمان دلبری کند.  


زندگی شاید همجواری دو سنگ خارا باشد که به محض رسیدن، جرقه می زنند.  در شگفتی این جرقه، اگر کوه باشی زیر ذرات آتشفشان غرق می شوی. یعنی که ثانیه ها به یک"  آه "بند شده بودند  و ما همچنان به دنبال بهشت می گردیم. خشت به خشت آرزوها را به روی هم می چینیم تا ذرات یک جرقه ویرانش کند. آنوقت به راحتی به جهنم می رویم چون بهشتی باقی نمانده.  


زندگی می تواند یک مُردگی دوباره باشد که در فاصله میان یک گریه تا گریه بعدی ثانیه ها را علاف کرده است.  


حال اگر همچنان فکر زیستن در سری مانده باید کلافی از سر گرفته شود. ثانیه ها منتظر می مانند.  


"مریم راد (واژه)