نثر نوین

نثر و تقاوت آن با شعر سپید , مقاله

نثر نوین

نثر و تقاوت آن با شعر سپید , مقاله

نثر صرفا به دنبال کشف پیچیدگی های روایی نیست بلکه تشخیص سطوح مختلف ، فرافکنی حلقه های محور افقی زنجیره ی روایی نسبت به محور عمودی تلویحی نیز هست . این حلقه ها حول محور زبان در کل اثر با تکیه بر
تفکر نویسنده و بیان سوژه مورد نظر اتفاق می افتد . بنابراین در نثر به دنبال جهانی هستیم تحت سلطه معنا .

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
آخرین مطالب
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر
آخرین نظرات
نویسندگان

پشت پرچین خیال

پشت پرچین خیال :
گاهی مابین هزاران دلواپسی و اندوه غصه های قد و نیم قد، خواندن شعر ناب هم به سر نمی زند و از قطار واژگان بی احساس صدای قلقل عشق هم به جان نمی رسد.


شاید پشت پرچین خیالی جایی مابین درختان کاج قد کشیده ی پیر بشود عشق ورزید.


پشت این پرچین خیالی یک طرف کوه غریبی ست چون همیشه استوار، ولیکن از سر بی مهری دنیا، گهی قامت شکسته است. سوی دیگرش رودی خروشان است که به دنبال یار خویش راه می پیماید و نعره های مستانه سر می دهد. اگرچه عاشق تر از قبل است که معشوق را به جایگاه می خواند،بلکه با هم فرود آیند و آرامش را هدیه دهند.


در این زیبایی مطلق گردون آتش عشق هم بارور شده است و سرسبزی دشت را به چشمان نیک اندیش هدیه می دهد.
پشت این پرچین خیالی بلبلان مست اند و چهچه مستانه سر می دهند.گویی در اینجا فصل، همیشه بهار است و از خزان هزار رنگ خبری نیست.
در این بین از یک نگاه نافذ زیبا می شود جرعه ای عشق نوشید و لبخندی از سر مهر را به دشت سرسبز خیال بخشید.
نه غم نان را خبری هست و نه خشکسالی را و دل به یمن این سعادت خوش است.
چند عدد کاغذ و یک قلم جبران نداشته هایش است و اندک نفسی که روح را تازه کند.


اندکی ذوق و چشمان پرسشگر کودکی نواندیش که سر از ایسم های کهنه تاریخ برون آورده، در پی ولخرجی زمان مغروض گشته و از سر ناچاری کفش های آرمانگر رویایی را به حراج برده. کنون با پتک باور خویش کهنه سنگ های چند قرن را در هم شکسته و با خاک جدید تندیسی از عشق بنا کرده است.


پشت این پرچین خیالی غم نان و درد بی درمان هجران هم بسان گم شده ای می ماند که فکر پیداشدنش به مخیله ی اهالی دشت هم خطور نمی کند.


اکنون که عازم گذرگاه دیگری می شوم آنچه پیداست شاعری تنهاست که میان هزاران دلواپسی، چون دور مانده ای از قافله همرهان خویش در سرش دو صد کابوس رویای عاشقی ست، از این رویای پرچین خیالی هم، هرازگاهی، کمی و. فقط کمی رویای زیبا را بسان وام می بخشد.

" مریم راد "واژه "
  • مریم راد(واژه)

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی